به نام قدرت مطلق.
سلام دوستان حجت هستم یک مسافر.
آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است.
زمانیکه من به کنگره ۶۰ وارد شدم، حال بسيار بدی داشتم، از همهکس و همهچیز خسته و بیزار بودم، حتی ديگر حوصله خودم هم نداشتم و تمام حسهایم یخ زده بود.
زندگیام، همانند باتلاقی شده بود که هر چه بیشتر دست و پا میزدم، بیشتر در عمق تاریکیها فرو میرفتم، حس و حال من روز به روز بدتر میشد. به جایی رسیدم که زندگی و خانوادهام در حال فروپاشی بود.
شب و روز از خداوند میخواستم که من را از سمت تاریکیها به سوی روشناییها، هدايت کند. در این هنگام بود که نور امیدی در زندگیام روشن شد و اذن ورودم به کنگره صادر گردید. در سال ۱۴۰۰ وارد کنگره ۶۰ و شعبه خواجو شدم. استقبال گرم راهنمایان تازهواردین، همراه با عشقومحبت بود و لطف ستودنی خدمتگزاران شعبه، مرا به آینده و مسیر پیش رو امیدوار کرد. بعد از سه جلسه که مهمان شعبه بودم، با انتخاب راهنما وارد لژیون شدم، راهنمایی که گویا، نیمهیگمشده من بود.
آرامآرام، آموزشهای ناب کنگره را دریافت کردم و شاهد باز شدن حسهایم بودم.
همانطور که در "وادی هشتم کتاب عشق" آمده؛ "باحرکت راه نمایان میشود"، برای من هم با قدم اول، مسیر نمایان و هموار شد و امروز در کمال سلامتی و آرامش در کنار خانواده خود، فصل جدیدی از زندگی را آغاز نموده و توانستم اعتبار از دسترفته در بین خانواده و جامعه را مجدداً پس بگیرم و این موهبت را از آموزشهای موثر کنگره ۶۰ به دست آوردم. مدیون آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان هستم بابت فراهم نمودن این بستر و قدردان زحمات راهنمای بزرگوارم.
در پایان، شاکر خداوندی میباشم، که اذن ورودم به کنگره را صادر نمود و از تمام خدمتگزاران شعبه خواجو کمال تشکر را دارم.
به امید رهایی تمام عزیزان از جهل و نادانی.
عکس و تایپ: مسافر مهدی لژیون هشتم
تنظیم و ارسال: مسافر حجت لژیون شانزدهم
نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
182