جلسه یازدهم از دوره سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی محمدیپور قم با استادی راهنما مسافر علی، نگهبانی مسافر آرش و دبیری مسافر مجتبی با دستور جلسه «وادی دوازدهم و تاثیر آن روی من» پنجشنبه 4 بهمن 1403 ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
تشکر میکنم از دبیر جلسه. خدا را شاکر و سپاسگزارم که امروز اجازه داد در این جایگاه قرار بگیرم و آموزش بگیرم. همچنین از همهٔ عزیزان خدمتگزار، کمک راهنمایان، گروه مرزبانی و عزیزانی که در قسمتهای مختلف در حال خدمت هستند، سپاسگزارم. بهخصوص از راهنمای عزیزم، آقا آرش، که حال خوبم را مدیون زحمات ایشان هستم. انشاءالله جلسه خوبی در کنار هم و با کمک یکدیگر داشته باشیم.
دستور جلسه امروز شامل دو بخش است.
بخش اول وادی دوازدهم و تأثیر آن روی من، بخش دوم تولد اولین سال رهایی علی عزیز
تیتر وادی دوازدهم: در آخر امر، امر اول اجرا میشود. در سفر اول با این تیتر مشکل داشتم و متوجه آن نمیشدم تا اینکه بهآرامی به جلو آمدم و فهمیدم که باید تیتر را از آخر بخوانم، امر اول اجرا میشود در آخر امر، یعنی ما هر کاری که میخواهیم انجام دهیم، باید در آن جهت حرکت کنیم و تلاش کنیم و صبر داشته باشیم. قطعاً به خواستهمان میرسیم، اما شروطی دارد که مهمترین آن بُعد زمان است. ما در هستی چیزی به نام بُعد زمان داریم که نمیتوانیم نادیده بگیریم و تمام آسیبهایی که در زندگی میبینیم به این علت است که این بُعد را نادیده میگیریم و میخواهیم بدون درنظرگرفتن آن به خواستههایمان برسیم.
بهعنوان مثال، میخواهیم خیلی زود پولدار شویم و بُعد زمان را نادیده میگیریم. من باید زحمت بکشم و تلاش کنم که بهآرامی پولهایم را پسانداز کنم، یا اگر بیماری دارم و میخواهم خیلی زود از شر آن خلاص شوم، مانند مسئله کاهش وزن که جناب مهندس روی آن کار میکنند. افراد دوست دارند زود به خواستهشان برسند و در مدت چند ماه 40-50 کیلو کاهش وزن داشته باشند، اما پارامتر زمان را نادیده میگیرند، اینجاست که انسانها دچار آسیب میشوند و عملهای مختلف انجام میدهند.
ما هر کاری که داریم، حتماً باید موضوع زمان را در نظر بگیریم. در سفر اول برای درمان بیماری اعتیاد، ۱۰ الی ۱۱ ماه تلاش میکنیم تا به رهایی برسیم، اما برای تغییر صورپنهان ما، هیچ زمانی مشخص نشده است. ما مثل همیشه دوست داریم خیلی زود صاحب همه چیز بشویم و بهسرعت در سفر دوم به وضعیت مطلوبی برسیم، اما چنین نیست و باید روی خود و تغییرکردن کار کنیم و در مسیر ارزشها در حرکت باشیم. جناب مهندس همیشه میگویند که بعد از 7-8 سال چکهای برگشتی خود را جمع کردم.
اینگونه نیست که بعد از درمان به یک باره همه چیز برایم خوب شود، تغییر کردن بسیار سخت است و نباید خود را سرزنش کنیم، ما به این بُعد آمدهایم که آنقدر اشتباه کنیم تا یاد بگیریم، پس در جایی اشتباه میکنیم و تلاش میکنیم تا آن را اصلاح کنیم، اما نباید از اشتباهاتمان ناراحت شویم. ما اختیار داریم که در مسیر درست حرکت کنیم و فقط روی خودمان کار کنیم.
بخش دوم دستور جلسه:
رهایی مسافر علی
به علی عزیز و همسفرش و راهنمای همسفرش و جناب مهندس و راهنمای عزیزم آقا آرش و همه اعضای نمایندگی تبریک میگویم. علی حدوداً 7-8 ماه در لژیون آقا آرش سفر کرد و بعد از آنکه آقا آرش لژیونش را تحویل داد، به لژیون من آمد و در نهایت به رهایی رسید. اوایل که در لژیون آقا آرش بود، جناب مهندس گفتهاند که ما یک حلقه دوم داریم در زندگیمان و علی در آن حلقه غوطهور بود. اما به آرامی متوجه شد و فهمید که باید در مسیر درست قرار بگیرد.
علی رهجو بسیار خوب و مؤدبی است و کاری که به او سپرده میشود را به بهترین شکل انجام میدهد. مشکلی که اول داشت، این بود که هویت او مجهول بود. روزی با ماشین آمد و گفت اجازه است که به تهران بیایم؟ گفتم چرا اجازه میگیری؟ گفت گواهینامه ندارم، گفتم اجازه نیست و برو گواهینامهات را بگیر، در جواب گفت که کارت ملی ندارم، گفتم خب چرا کارت ملی نداری؟ گفت چون شناسنامه ندارم. او به گونهای بار آمده بود که به دنبال سادهترین کارها نرفته بود و همه اینها آسیبهای مواد مخدر است.
خدا را شکر که از وقتی در سفر دوم قرار گرفت، اتفاقات خوبی برایش در حال رخ دادن است. اولین اتفاق این بود که چند ماه پیش ازدواج کرد و در آزمون کمک راهنمایی قبول شد. انشاءالله همیشه موفق باشد و در کنگره 60 حضور داشته باشد و از این سفرهای که هست بهره کافی را ببرد. انشاءالله همسفرش نیز در آزمون قبول شود و از خدمتگزاران خوب کنگره 60 باشند.
پیام تولد مسافر علی:
حیات در همه موارد ادامه دارد، چه زیباست که با کشیدن زیباترین تصویر از حیات خویش آن را در دفتر طبیعت به امانت نگه داریم. اولین سال رهاییت مبارک باد
اعلام سفر مسافر علی:
آخرین آنتیایکس مصرفی: متادون، حشیش
روش درمان: DST
داروی درمان: شربتOT
طول سفر: یکسال و دوازده روز
رهایی: ۱سال و ۲ ماه ۱۲ روز
راهنما محترم آقای علی
آنتی ایکس سیگار:
روش درمان:DST با آدامس نیکوتین دار
طول سفر: ۱۰ ماه و ۲۴ روز
رهایی: ۱ سال و یک ماه
راهنمای محترم آقای یوسف
سفر جونز داشتم
طول سفر: ۱۰ ماه ۲۸ روز
کاهش وزن: ۱۴ کیلو
راهنمای محترم آقای محمد
آرزو مسافر علی:
خواستههای بسیاری که دارم، باعث نشوند از کنگره دور شوم و همیشه به کنگره 60 وصل باشم.
آرزو همسفر نرگس:
هر همسفری که کنگره میاد و مسافر نداره، مسافرش بیاد کنگره.
سخنان مسافر علی:
در ابتدا خدا را شکر میکنم که این حس و حال را تجربه میکنم. در سفر اول، وقتی دوستان از حس و حال خود صحبت میکردند، برایشان خیلی خوشحال بودم که توانستهاند به این جایگاه برسند و این برایم انگیزهای بود که با خود بگویم تو هم باید به آن جایگاه برسی، اگر این دوستان توانستهاند، قطعاً تو هم میتوانی، برایم سخت بود اما دور از باور نبود.
از جناب مهندس تشکر میکنم، روزی هزار بار از ایشان سپاسگزاری میکنم که این بستر را برایم فراهم کردند و دست من را گرفتند. من هیچی بلد نبودم و در ادامه راه نیز هیچی بلد نیستم، اما مرا به جاهای خوبی میرسانند. از آقا آرش تشکر میکنم، ۸ ماه با ایشان سفر کردم، با اینکه در سفر اول بودم و حس و حال خوبی نداشتم، خیلی چیزها از ایشان آموختم، همچنین از علی آقا تشکر میکنم. وقتی آقا آرش رفتند، کار برایم خیلی سخت شد و هیچکس را نمیتوانستم جایگزین کنم. اما وقتی به لژیون علی آقا رفتم، در اوایل خیلی سخت بود، اما به مرور زمان، گرههای زیادی در لژیون ایشان برایم باز شد و خیلی به من کمک کردند، حس خوبی به ایشان پیدا کردم و امیدوارم همیشه در مسیر کنگره 60 باشم و ایشان را دلسرد نکنم.
خدمت راهنمایان بدون چشمداشت است و میخواهم که همیشه در کنگره 60 باشم. از خانم معصومه، راهنمای همسفرم تشکر میکنم که با راهنماییهای خوبشان، همسفرم را به کنگره وصل کردند و از همسفرم تشکر میکنم. وقتی همسفرم وارد زندگی من شد، انگار ورق برایم برگشت و خدا نگاهی به من کر،. از وقتی که همسفرم جواب بله را به من داد، راه کنگره 60 را پیدا کردم.
از مادرم تشکر میکنم، خیلی ایشان را اذیت کردم و هر بار که سعی میکردم مواد را کنار بگذارم، نتوانستم. با وجود اینکه تمام ارادهام را میگذاشتم، موفق به انجام این کار نشدم و ازش معذرتخواهی میکنم. تلاشم را میکنم که بتوانم برایشان جبران کنم. از همه دوستان تشکر میکنم که لطف داشتند و خوبیهای من را گفتند با این وجود که من با گرههای زیادی وارد کنگره 60 شدم.
من مصرف مواد را با اشتباه و تصمیم غلط از سن ۱۳ سالگی شروع کردم و بدترین گزینه را انتخاب کردم. با وجود آنکه فکر میکردم بهترین تصمیم را میگیرم، اعتیادم را با حشیش شروع کردم و آن را مواد مخدر نمیدانستم. اما تخریب بسیاری در صور پنهانم به وجود آورد. چون از اول از مصرف هروئین و شیشه میترسیدم، آنها را مصرف نکردم، اما بقیه موادها را مصرف کردم و به مدت ۷ سال در اعتیاد بودم. بعد از ۳-۴ سال متوجه شدم که تواناییهایم در حال از دست رفتن هستند. من اعتیادم را برای تفریح و خوشگذرانی شروع کردم، اما بعد از مدتی متوجه شدم نمیتوانم مواد مصرف نکنم. فکر میکنم اگر ارادهای که برای مصرف نکردن مواد گذاشتم را در یکی از رشتههای ورزشی میگذاشتم، قهرمان آن رشته میشدم. وقتی در اوج ناامیدی بودم، وارد کنگره 60 شدم و امیدی به درمان نداشتم. وقتی دوستان سفر دومی مشارکت میکردند، از آنها انرژی میگرفتم و خداراشکر میکنم که با وجود اینکه حس و حال بدی داشتم، سفرم را شروع کردم.|
میگویند کسانی که بار اول به کنگره 60 میآیند، سفرشان را خراب میکنند و برای بار دوم که میآیند به رهایی میرسند، اما من همان دفعه اول خواستهام را داشتم که از این فرصت استفاده کنم و به رهایی برسم. در اوایل سفرم، سر ساعت دارو نمیخوردم و روز به روز حالم بدتر میشد. مشارکت برایم سخت بود و در سفر اول مشارکت نمیکردم. خواب شب در آخر سفرم درست شد و از ماه ششم به بعد، چون حالم روز به روز بدتر میشد، تصمیم گرفتم به حرف راهنمایم گوش کنم و خداروشکر از آن زمان، روز به روز حالم بهتر شد.
وقتی به رهایی رسیدم، هیچکدام از اتفاقاتی که دفعات قبل ترک کرده بودم، برایم رخ نداد.
یکی از آن تجربهها این بود که ۲۱ روز به کمپ ترک اعتیاد رفتم و وقتی برگشتم، بعد از ۷-۸ روز، خیلی حالم بد بود. به روانشناس مراجعه کردم و قرصها و داروهایی برایم تجویز کرد، اما به من نگفت که اگر باز هم سمت مواد رفتی، اینها را مصرف نکن چون با هم تداخل دارند. سه چهار روز بعد از مصرف مواد و خوردن این قرصها، با دوستانم به دهات رفتم و در آنجا اوردوز کردم. من را به بیمارستان رساندند و سپس به پدرم زنگ زدند و آمد. خیلی از آن زمان چیزی یادم نمیآید، چون هر کاری میکردند، فقط دوست داشتم بخوابم. بعد از چند روز که مرخص شدم، دوباره سمت مواد مخدر رفتم. دوستانم به من میگفتند مصرف نکن چون وقتی در بیمارستان بودی، پدرت میگفت که میخواستند دستگاهها را از تو جدا کنند و قطع امید کردند، اما تو برگشتی. من با خودم فکر میکردم و میگفتم، خدایا چرا؟ من که تلاشم را کردم، نشد. چرا باز هم به من فرصت دادی؟ و در آخر، باز هم خدارا شکر میکنم. ممنونم.
سخنان راهنما، همسفر معصومه:
در ابتدا، خدا را شکر میکنم که در این نمایندگی پرانرژی حضور دارم و در این جایگاه قرار دارم. بار دیگر شاهد تولد یک سالگی این عزیزان هستم. این تولد را به جناب مهندس و خانواده محترمشان، راهنمای محترم علی آقا، مسافر علی که در حال رهایی است، مادرشان، خانواده محترمشان و همه اعضایی که در جلسه حضور دارند، تبریک میگویم. امیدوارم سفر اولیها نیز جشن یک سالگی خود را تجربه کنند.
در مورد خانم نرگس، اگر بخواهم صحبت کنم، در اسفند ماه سال ۱۴۰۱ به لژیون من آمدند. با سن و سال کمی که داشتند، به یاد ندارم که حرفی زده باشند یا سوالی بپرسند. خانم نرگس مصداق بارز وادی دوازدهم هستند. خواسته ایشان رهایی مسافرشان بود و به مسافرشان زمان دادند. در طول این زمان، اجازه دادند مسافرشان تغییر کند و در نهایت به امر اولی که داشتند، رسیدند. خداراشکر میکنم که خانم نرگس عزیز را در این جایگاه میبینم و از خداوند میخواهم که همه کسانی که در سفر اول هستند، این جایگاه را تجربه کنند.
سخنان همسفر نرگس :
خوشحالم که در این روز زیبا در کنار شما دوستان عزیز حضور دارم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که بعد از رهایی خود، این بستر امن را برای ما فراهم کردند. همچنین از راهنمای اول مسافرم، آقا آرش و علی آقا، تشکر میکنم که در طول درمان مسافرم خیلی به ایشان کمک کردند.
از راهنمای عزیز خودم، خانم معصومه، نیز سپاسگزارم. ایشان برای من الگوی بانوی قوی هستند و از ایشان همسفر بودن و محبت بیقید و شرط را آموختم. امیدوارم در هر جایگاهی که هستند، بهترینها برایشان و خانوادهشان رخ دهد.
به علی عزیزم تبریک میگویم، زیرا با تلاش و پشتکار به جایی که میخواست، رسید. ممنونم از حرفی که روز اول زد و به رهایی و درمان رسید. خوشحالم که عضوی از کنگره ۶۰ هستم و به نظرم سفر در کنگره ۶۰ یکی از بهترین اتفاقاتی است که هر انسانی میتواند در زندگیاش داشته باشد.
در پایان، از همه خواهر لژیونیهایم تشکر میکنم زیرا از آنها آموزشهای بسیاری گرفتم. ممنونم.
تهیه و تنظیم: گروه مسافران سایت محمدیپور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
623