جلسه دوم از دوره چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره60 نمایندگی پردیس با استادی راهنما همسفر لیلا، نگهبانی همسفر زهره و دبیری همسفر مریم با دستور جلسه «وادی دوازدهم (در آخر امر، امر اول اجرا میشود) و تأثیر آن روی من» روز سهشنبه ۲ بهمنماه ۱۴۰۳ ساعت 16:00 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
ابتدا خداوند را شاکرم که یکبار دیگر به من فرصت داد تا در کنگره باشم و خدمت کنم. وادی دوازدهم به اعتقاد من یک سکانس از روز الست است که آقای مهندس برای ما به نمایش گذاشتهاند. در این سکانس گفتگوهایی هست بین خداوند، جانشین و ساکنین. خداوند آن روز تصمیم میگیرند که جانشینی برای خودشان به کره زمین بفرستند. گفتگوهایی صورت میگیرد و ساکنین از خداوند میپرسند این جانشینی که میخواهید به زمین بفرستید دارای چه ویژگیهایی هست؟ چه اختیاراتی دارد؟ خداوند فرمود: آدم را با اختیارات کامل به سرنوشت خودش به زمین میفرستم، در همین جمله دنیایی از مفهوم و آموزش وجود دارد؛ یعنی پس من انسان از زمانی که پا به عرصه حیات گذاشتهام اختیار به من داده شد، اختیار کامل در سرنوشت خودم را دارم؛ یعنی اینکه من بیهوده به این جهان نیامدهام، اگر خداوند به من اختیار داد و میگوید اختیار کامل بر سرنوشت خودت داری؛ پس من وقتی به این جهان هستی آمدهام؛ حتماً برای رسالت و کار مهمی آمدهام. نمیتواند برای این بوده باشد که من لیلا آمدهام یکسری کارهای روتین انجام بدهم؛ حتماً یک رسالتی و یکچیز مهمی هست. اگر بخواهیم خط به خط در مورد وادی دوازدهم صحبت کنیم؛ خیلی مطالب مهمی وجود دارد. چکیده مطلبهایی که در این وادی گفته میشود صبر و زمان است. گفته میشود که جهان ما جهان مادی است؛ وقتی ما وارد این جهان شدهایم؛ اگر خواستهای داریم این نیست که همان لحظه به من داده شود.
امروز در طول مسیر آمدنم فکر میکردم چرا خداوند این قانون (در آخر امر، امر اول اجرا میشود) گذاشتند؟ به خودمان فکر کنیم من همسفر یک خواستهای دارم که وارد کنگره میشوم؛ اگر مسافرم بعد از یک ماه ورود من به رهایی برسد آیا خود آن مسافر قدر این رهایی را میداند؟ آیا منِ همسفر قدر این رهایی را میدانم؟ در طول اینیک ماه قرار بود من چه آموزشی بگیرم؟ مثال یک کودکی ۶ یا ۷ ساله که از خداوند یک ماشین میخواهد و به او داده میشود آیا برای آن کودک بهجز تخریب چیز دیگری دارد؟ یا یک دختر بچه اگر یک سرویس جواهر از خدا بخواهد و به او داده شود آیا قدر این جواهر یا طلا را میداند؟ چون قدر نمیداند ممکن است با یک اسباببازی معاوضهاش کند؛ پس تخریب به وجود میآورد اگر قرار بود همهچیز بلافاصله به ما داده شود، حتماً باعث تخریب میشد و آموزشی اتفاق نمیافتاد؛ باید این قانون در جهان هستی وجود میداشت تا انسان دچار تخریب نشود. در این وادی در مورد تغییر صحبت میشود اینکه انسان در مسیر زندگی باید تغییر کند تا تبدیل و ترخیص اتفاق بیافتد. در کنگره مسافر و همسفر وقتی وارد میشوند، در ابتدا با سر و وضعی نامرتب هستند؛ اما باگذشت یک هفته تغییر را چه در مسافر و چه در همسفر میبینیم، مسافر با پیراهن سفید و همسفر که باحالی خراب بوده الآن آرامتر شده، این تغییرات بعد از سه جلسه مشاوره و ورود به لژیون اتفاق میافتد.
این تغییرات آیا با دارو است؟ آیا نصیحتی میکنیم؟ نه! به دلیل آموزشهایی است که فرا میگیرد. اینجا یاد میگیریم که آن چیزی که باعث تغییر میشود، آن دانش، آگاهی و نوری است که در سیدیها وجود دارد. وقتیکه من با آموزشها تغییر کردم تبدیل به انسانی آرام و بعد ترخیص میشوم. یک سفر اولی چه مسافر و چه همسفر در دنیایی از تاریکی است، یک مسافر هنوز مصرفکننده است و همسفرش هنوز حال خوبی ندارد، کمکم که به صحبتهای راهنمایش گوش میدهد، سیدی مینویسد، این سیدیها معجزه میکنند. راهنما در لژیون دارویی ندارد که برای آرامش رهجوی بههمریخته سفر اولی به او بدهد. رهجو با نوشتن سیدی ذرهذره تغییر میکند، تبدیل به سفر دومی میشود. با آموزشهای بیشتر تبدیل به راهنما، مرزبان، ایجنت و ... ترخیص میشوند؛ پس در کنگره آن چیزی که باعث تغییر و تبدیل و ترخیص میشود آموزش است. در یک قسمت از این وادی گفتگویی که بین جانشین و ساکنین بود، ساکنین از جانشین سؤال میکنند ویژگی یک انسان چیست؟ جانشین میگوید علم در درون ما وجود دارد. نمیگوید ما باید برویم علم را یاد بگیریم، میگوید علم درون ما است که آن را فراموش میکنیم و بعد بهمرورزمان به یاد میآوریم، این نکته برای من خیلی جالب بود.
همهچیز در درون ما هست، اینجا راهنما به ما آموزش نمیدهد، علم در روز الست در وجود ما گذاشتهشده، راهنما به یاد ما میآورد که در درونمان چه داریم این اتفاق قشنگ در لژیون میافتد، برای همین است که رهجو باید بهطور مرتب و منظم درکنگره حضور داشته باشد تا بتواند چیزهایی که در درونش هست را به یاد بیاورد. یک ویژگی دیگر اینکه از صفتهای خداوند که بهاندازه اقیانوس است، در درون هرکدام از بهاندازه یک قطره وجود دارد. ما در کنگره، در لژیون سردار صفت بخشندگی را به یاد میآوریم. به ما گفته میشود که بخشندگی را یاد بگیریم به این دلیل است که آن صفتها را در خودمان زنده کنیم. صفت بخشندگی در وجود همه ما هست چرا؟ چون ما یک تکه از وجود خداوندیم، تمام صفات خداوند در ما کمتر در خداوند خیلی زیاد وجود دارد. روزهای اول ورود به کنگره میشویم دوست نداریم داخل سبد پولی بیندازیم یا کم میاندازیم، اشکال ندارد ذرهذره آن صفت بخشندگی در من بیدار میشود، منتهی لازمهاش این است که در کنگره باشیم، کمکم که وارد لژیون سردار، دنور، پهلوان و نشانی در بینشانی میشویم، یادمان میآید که چه ویژگیهایی در درون ما وجود دارد که زندهشان کنیم. همه اینها با کمک سیدیها و راهنماها و حضور در جمع اتفاق میافتد.
در ادامه تقدیر نگهبان جدید از نگهبان قبلی
تقدیر دبیر صوتی جدید از دبیر صوتی قبلی
تایپ و ویرایش: همسفر ملک رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
تنظیم و ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر فاطمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پردیس
- تعداد بازدید از این مطلب :
545