بدون حس نه در صور پنهان و نه صور آشکار هیچ حرکتی انجام نمی شود. اگر حس گرسنگی نداشته باشیم به سمت خوردن غذا نمی رویم. حس همان گیرنده انسان است و ما هر کاری را بخواهیم انجام دهیم ، ابتدا حس آن باید در ما به وجود بیاید. مثل غذا خوردن ،حس آب خوردن، خوابیدن، حس عشق ورزیدن، حس کینه و نفرت و... اگر این حس ها وجود نداشته باشد هیچ حرکتی انجام نمی پذیرد حالا همه این ها بستگی به این دارد که حس ما چگونه حسی باشد. یک سری از افراد هستند که تا کوچک ترین حرفی می شنوند فورا جبهه می گیرد و ناراحت و عصبانی می شود و یک سری از افراد هستن که وقتی همان حرف را به آنها می زنید به راحتی از کنار آن می گذرند. برای مثال وقتی دارید رانندگی می کنید فردی فحاشی می کند و در دلمان می گوییم، با نادان ها سخن مگوی و از کنار او می گذریم و فردی هم هست که در همین اتفاق مشابه حس کینه و نفرت می گیرد و حتما می خواهد انتقام بگیرد . در این جا است که حس خشم به وجود می آید و انسان خشمگین ضریب هوشی اش سه برابر کاهش پیدا می کند و انسانی با ضریب هوشی صد و بیست و به اصطلاح تیزهوش، کاری را می کند که یک فرد کند ذهن انجام می دهد و به یک انسان احمق تبدیل می شود. این کارها را هیچ موقع در شرایط عادی انجام نمی دهد.
یکی دیگر از حس های بدی که در ما به وجود می آید حس ناامیدی است که به نظر من بدترین گناه حس ناامیدی است و در این شرایط انسان هیچ حرکتی انجام نمی دهد . به عقیده من القای شیطان برای انسان است و مسئله مهم این است که وقتی انسان در ناامیدی فرو می رود دائما ناامیدتر می شود و اگر به همین شکل ادامه دهد با این به عمق نا امیدی خواهد رفت.
ما دو نوع حس داریم یکی حس درون و یکی حس بیرون .حس های درون که همان حس های پنج گانه ما هستند که عبارتند از چشایی ،بینایی، شنوایی، لامسه و بویایی. حس هایی که با استفاده از آن در خواب می بینیم و می شنویم حس های بیرون هستند و این حس ها دقیقا مثل حس درون است و پنج تا می باشد . حس ششم رابط بین حس های درون و حس های بیرون می باشد . حس ششم به این صورت است که مثلا در خانه نشسته ایم و به ما القا می شود که به بیرون برویم و تا پا را از خانه بیرون می گذاریم ناگهان سقف فرو می ریزد و این همان حس ششم است.
در انجام کارها یک سری الهامات وجود دارد که به ما کمک می کند و در پی هر چه باشیم همان الهام به ما می شود. انسانی که در پی تقلب و کارهای منفی است ، دائما کارهای منفی به او القا می شود و فردی که در پی مسائل مثبت است ، مسائل مثبت به او الهام می گردد .بنابراین فردی که در پی تاریکی ها هست مسائل منفی به او الهام می گردد و بیشتر در تاریکی فرو می رود.مثل کسی که مواد مصرف می کند و دائما مصرف مواد او زیاد می شود و تنوع مواد نیز بیشتر می شود. وقتی به انسان الهام می شود تصویر می گیرد و از روی آن تصویر اقدام می کند. دقیقا مثل همان فردی که به او الهام می شود که از خانه بیرون برو و سقف فرو می ریزد تصویر این حادثه به او الهام شده است. حال انسان هرچه بیشتر در مسیر مستقیم قرار بگیرد و تزکیه و پالایش انجام بدهد ، بیشتر این الهامات را دریافت می کند و خداوند کمک بیشتری به او می نماید .
حس مانند خداوند است و در تمام هستی و نیستی وجود دارد و رویت ناپذیر است و هم نام خودش قابل حس است. دقیق مثل حس انسان های عاشق به یکدیگر یا انسان های متقلب به یکدیگر . هیچ وقت یک انسان کلاهبردار و یک انسان پالایش یافته حس یکدیگر را درک نمی کنند.
ما هرچه را که بخواهیم یا هر کاری را بخواهیم آغاز کنیم ، باید حداقل قسمتی از آن را بدانیم دقیق مثل معادله ریاضی که تا یک یا دو قسمت مسئله را ندانیم آن مسئله حل نخواهد شد. برای مثال صورت مسئله اعتیاد از ابتدای هستی تاکنون صورت مسئله اعتیاد مطرح نگردیده است و اگر صورت مسئله اعتیاد را درست می دانستند تا به حال راه حل منطقی برای آن یافته بودند. برای کارهای دیگر نیز همین طور است برای هر کاری باید صورت مسئله درست آن کار را بدانیم تا بتوانیم گام های بعدی را درست برداریم.
- تعداد بازدید از این مطلب :
48