جلسه دوم از دوره پنجم جلسات آموزشی لژیون سردار همسفران نمایندگی خواجو به استادی همسفر سمیه، نگهبانی پهلوان همسفر زهره و دبیری دنور همسفر فرشته با دستور جلسه «وادی دوازدهم و تأثیر آن بر روی من» دوشنبه ۱ بهمن ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کار کرد
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که امروز در بین شما دوستان عزیز قرار دارم، از نگهبان لژیون سردار همسفر زهره که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادند و راهنما همسفر فرزانه که با آموزشهای ایشان، توانستم مسیر حل مشکلاتم را پیدا کنم، تشکر و قدردانی میکنم.
دستور جلسه امروز وادی دوازدهم «در آخر امر، امر اول اجرا میشود» است. کل این وادی در مورد اینکه همواره همه ما دارای یکسری خواسته و هدف هستیم و کارهایی که باید برای رسیدن به این خواستهها و اهداف کوچک یا بزرگ انجام دهیم، صحبت میکند.
در ابتدا باید بدانیم؛ لازم است حرکت کنیم و هیچگاه نمیتوانیم در سکون به هدف مورد نظرمان برسیم، همچنین پارامتر زمان در رسیدن به خواستهها و هدف بسیار مهم است.
من هم مانند بسیاری از انسانها که برای رسیدن به خواسته و هدف خود در تلاش هستند، همواره به دنبال درمان مسافرم و یافتن حال خوب در زندگی برای خود بودم؛ اما به دلیل ناآگاهی و ندانستن مسیر درست، روز به روز بیشتر در تاریکی و ناامیدی فرو میرفتم.
دقیقاً همانطور که در این وادی گفته شده، برای رسیدن به هر هدفی زمانی معین نیاز است و زمانی که من در اوج ناامیدی به سر میبردم، زمان رسیدن به هدفم فرا رسیده بود و من وارد کنگره شدم.
در رسیدن به هدفها اگر مسیر درست باشد، قطعاً خداوند به ما کمک میکند تا بتوانیم در آن مسیر، پیش برویم و به هدف خود برسیم.
سه نیروی (القاء، احیاء و تحرک) که در این وادی گفته شد، به اذن خداوند، توسط مسافرم به کمک من آمد و به اصرار مسافرم به کنگره آمدم؛ چراکه به خاطر رفتن به مسیرهای اشتباه و ایجاد آسیبهایی در وجودم، اصلاً تمایلی برای آمدن به کنگره نداشتم و البته از کنگره نیز آگاه نبودم.
لژیون سردار یک سکوی پرش برای رسیدن به هدفها و ایجاد تغییرات در من بود.
ورودم به کنگره همزمان با جشن گلریزان شد و به خاطر حس و حالی که آن روز دریافت نمودم، توانستم در کنگره ماندگار شوم.
اولین خدمت من در کنگره، بعد از گذشت شش ماه از سفر اولم این بود که با اجازه راهنما همسفر لیلا عضو لژیون سردار شدم، برکت لژیون سردار باعث شد که ذهن شلوغ من که اجازه یادگیری را به من نمیداد، آماده برای فراگرفتن آموزشها شود؛ چراکه در مسیر درست قرار گرفته بودم.
ولی با این وجود به هدفهایی که داشتم نمیرسیدم. در ادامه لحظه به لحظه خدمتهایی که به من داده شد، سراسر آموزش بود و بعد از گذشت مدت زمانی متوجه تغییراتی در خودم شدم. اکنون مدت زمان حضورم در کنگره، سه سال شد و به خاطر خدمتها، لژیون سردار و کمکهای خداوند توانستم، تغییرات بسیاری که شاید از نظر دیگران کوچک باشد؛ ولی از نظر خودم خیلی ارزشمند است را داشته باشم.
مهمترین تغییر که میتوانم بگویم، این است که در آن زمانی که من به کنگره آمدم، دیگر به هیچ عنوان حاضر نبودم حتی یک لحظه در کنار مسافرم زندگی کنم و بسیار حالم بد بود؛ ولی اکنون مطمئن هستم و ایمان دارم، با اینکه شرایط، تفاوت چندانی نکرده؛ حتی شاید بدتر هم شده باشد و مشکلات، بیشتر از قبل به سراغم بیاید؛ اما به واسطه آموزشها و تغییرات درست میتوانم در اینجا بهطور کامل به آن هدفها برسم و به راحتی یک زندگی خوب در کنار مسافرم بسازم.
زمان نقش بسیار مهمی در رسیدن به هدف و خواستههای ما دارد که اکثر ما در بسیاری از مواقع به خصوص قبل از کنگره اصلاً در نظر نمیگرفتیم و فقط به دنبال راهی بودیم که درست و غلط بودن آن هیچ تفاوتی نداشت، تنها میخواستیم به آن هدف و خواسته خود برسیم و مشکلات و حال خوشی که در زندگی نداشتیم را در راه مستقیم و یا حتی راههای دیگر برطرف کنم.
اگر وادیها و به خصوص وادی دوازدهم که یک وادی کامل است را به خوبی یاد بگیریم، درک کنیم و در زندگی به کار ببریم؛ مطمئناً میتوانیم، تمام مشکلاتی که پیش میآید را به راحتی پشت سر بگذاریم و ذرهذره با گذشت زمان به هدفها و خواستههای خود برسیم.
آقای مهندس در سیدی فضولی و آسایش بیان کردند: «یکسری قوانین و حرمتها در کنگره وجود دارد، زمانی که ما آنها را رعایت کنیم، میتوانیم آسایش داشته باشیم».
همچنین عمل کردن به وادی دوازدهم و سایر وادیها، رعایت حرمتها باعث رسیدن به آسایش و آرامش برای ما میشود.
یک جمله در آخر وادی وجود دارد که همیشه در کنگره گفته میشود: «دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم تا دیگران بخورند»، مسافرم و لژیون سردار مواردی بودند که باعث شدند تا این بذر در دل من کاشته شود، کمک کردند تا آبیاری شود و به حال خوش برسم.
حالا من چگونه میتوانم، بذری برای آیندگان بکارم تا افرادی که به این آموزشها و رسیدن به حال خوش نیاز دارند و به دنبال زمان مناسب هستند تا اذن آنها برای ورود به کنگره و آموزش گرفتن صادر شود، بتوانند در آینده از این بذر استفاده کنند.
بعضی افراد با خدمت کردن در لژیون سردار یا خدمتهای دیگر در کنگره و یا گاهی اوقات با تغییراتی که در خود ایجاد میکنند بذر خود را میکارند. من نیز برای اینکه مسافرم تغییر کند و به این خاطر که او هم تمایل پیدا کند و دوباره به کنگره بیاید و خود را درمان کند باید تغییرات را در خودم ایجاد کنم.
استادی امروز من و مصاحبه اسیستانت همسفر اعظم در سایت برای من بسیار مفید بود؛ زیرا تفکری که به واسطه آنها، در این وادی کردم به این نتیجه رسیدم، زمانی که یک همسفر تغییر میکند، مسافر، آن تغییر را میبیند، ناخودآگاه دچار تغییر میشود و در مسیر قرار میگیرد.
آخر وادی در مورد درختکاری صحبت میشود و این را یادآوری میکند؛ همانطور که درختی میکاریم، نیاز به نگهداری دارد تا بزرگ و تنومند شود و هیچ طوفانی نتواند آن را از ریشه در آورد، همسفر نیز بعد از سفر دوم و در ادامه مسیر به نگهداری نیازمند است. اینگونه نباشد که در سفر دوم، برای سیدی نوشتن و حضور در جلسات بهانه بیاورد و فکر کند به آموزش نیاز ندارد؛ زیرا انسان فراموشکار است. این فراموشکاری باعث شده بود که من چند هفته قبل به این فکر بیفتم که در کنگره حضور پیدا نکنم؛ اما با خواندن مصاحبه اسیستانت همسفر اعظم، استادی راهنما همسفر زهرا برای جشن همسفر و همچنین استادی امروز خود در لژیون سردار که نگهبان همسفر زهره این موقعیت را در اختیار من دادند، بسیار امیدواری گرفتم.
انشالله که بتوانم تغییراتی که نیاز دارم را در خود به وجود آورم تا در آخر امر، امر اول که حضور مسافرم در کنگره، درمان و حال خوش او است را به دست پیدا کنم.
عکاس: همسفر هیلدا رهجوی راهنما همسفر لیلی (لژیون نوزدهم)
تایپ: همسفر کبری رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون بیست و یکم)
ویراستاری و ارسال: همسفر منصوره (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
223