English Version
This Site Is Available In English

اولین جلسه شروع به کار شعبه جدید باقر شهر

اولین جلسه شروع به کار شعبه جدید باقر شهر

امروز اولین جلسه از سری اول کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی باقرشهر ویژه مسافران و همسفران به استادی دیده بان محترم آقای زرکش،  نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر علی و با دستور جلسه وادی دوازدهم و تاثیر آن روی من در تاریخ شنبه بیست و نهم دی ماه 1403 راس ساعت 17:00 آغاز به کار نمود. 

 

خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر
اولین روز از افتتاح این شعبه می‌باشد من به همه بچه ها تبریک عرض می‌کنم.
فکر نمی‌کنم تازه واردی بین ما باشد یعنی همه ی ما از شعبه های مختلف آمده ایم که یک تبریک بگوییم به کسانی این مکان را راه اندازی نموده اند و امیدواریم که بتوانند با قدرت عمل کنند و بتوانند انسان های زیادی را به رهایی برسانند.
وقتی در کنار انسان های بزرگ آموزش می‌گیرید و آن چیزی که آموزش گرفته اید را تلاش می‌کنید که اجرا کنید، موضوع خیلی متفاوت می‌شود، اینکه امروز اینجا شعبه جدیدی تأسیس شده نشان از توانمندی فرزندان کنگره دارد. اینکه شما مکانی را راه اندازی کنید یک توانمندی می‌خواهد و حالا بچه هایی که دور هم جمع شده اند و این اتفاق را رقم زده اند قطعا انسان های توانمندی هستند ولی قطعا این کار، به این جا بسنده نمی‌کند ما یک شعبه آباد تاسیس کردیم و امیدواریم کسانی که می‌آیند و اینجا آموزش می‌گیرند کسانی باشند که توانمندی یاد بگیرند تا آباد کنند و کسی آموزش دیده کنگره است که این توانمندی را از استاد بزرگ آقای مهندس دژاکام به ارث ببرد که هر کدام از ما، که اجزاء این شعبه هستیم این توانمندی را در خودمان داشته باشیم که بدانیم هیچ چیز نیستیم یعنی وادی سوم کنگره، روی وادی سیزدهم کنگره، روی وادی دوازدهم کنگره می‌نشیند. می‌دانید چرا انسان ها فکر می‌کنند هیچ چیز نیستند؟

برای اینکه وقتی می‌خواهم، به خواسته هایم نمی‌رسم. مدام جلو می‌روم، روی زمان حرکت می‌کنم یا زمان روی من حرکت می‌کند ولی من به خواسته هایم نمی‌رسم برای همین احساس هیچ بودن می‌کنم. توی وادی  دوازدهم می‌گوید در آخر امر، امر اول اجرا می‌شود یعنی وقتی من علیرضا یک خواسته ای دارم شروع می‌کنم حرکت درونی را آغاز می‌کنم، این خواسته در رویت من قرار می‌گیرد که آخر امر می‌باشد. خیلی از ما امر نمی‌کنیم فرمان نمی‌دهیم، اگر یاد بگیریم که فرمان بدهیم قطعا فرمانمان را باید ببینیم.


هفت وادی قانون و هفت وادی فرمان. اگر ما قانون را بدانیم  فرمان را ندانیم نمی‌توانیم حرکت کنیم و به خواسته هایمان برسیم. جناب آقای ‌مهندس خیلی در مورد ویژگی انسان می‌فرمایند، انسان هم خویش دارد، هم تن دارد، هم صور آشکار دارد، هم صور پنهان دارد، نیمی از عالم ماده‌ است، نیمی عین و نیمی غیب و کسانی که می‌خواهند به خواسته‌هایشان برسند باید در دو نیم حرکت کنند در قدیم سه خویش بود بعضی ها شش تا داشتند، این خویش همان خویش است، این خویشی که در کنگره راجع به آن صحبت می‌کنیم و این تنی که راجع به‌ آن صحبت می‌کنیم همان خویش است.

این القا و احیا و تحرکی که آقای مهندس در وادی ها راجع  به آن صحبت می‌کنند یعنی‌حرکت کردن خویش، همین زیر و رو کردن، همین  تغییر صفات که شاید همه ما دوست داریم ولی هیچ کدام از ما نمی‌توانیم آن را انجام دهیم، اینکه می‌گویم هیچ کدام از ما نمی‌توانیم، در واقعیت امرهم نمی‌توانیم. یک جایی را درست می‌کنیم به تبع آن یک جای دیگری را خراب می‌کنیم‌،‌‌ مثل درمان اعتیاد است که می‌آیند ترک می‌دهند ولی هزار جای دیگر را خراب می‌کنند به دلیل اینکه نمی‌دانند.

ما برای رسیدن به خواسته‌هایمان نیاز به یک سری اطلاعات داریم که‌ باید به کار بیاید. این اطلاعاتی که ما در کنگره توسط آقای مهندس دژاکام از آن بهره مند می‌شویم هم خویش ما و هم تن مارا اصلاح می‌کند‌‌
مامی‌گوییم گذشته گذشته

 

خیلی اوقات گذشته نگذشته، خیلی اوقات دائما گذشته ما در حال ماست و دائما من  خمارهستم، پس گذشته من نگذشته است، دائما من فقیر هستم پس گذشته من نگذشته است، دائما من با خشم خود درگیرهستم، پس گذشته من نگذشته است، دائما من با شهوت خودم درگیرهستم، پس گذشته من نگذشته،گذشته زمانی می‌گذرد که شخص علیرضا در ناخودآگاه نه، بلکه در خودآگاه خود حرکت کنم و در خودآگاهم اطلاعاتی داشته باشم که بتوانم به کار ببرم در ادامه مشاهده خواهم کرد که گذشته  من گذشته است. سفر اول من گذشته است چون مطالبی که قبلا قابل لمس بود را دیگر مشاهده نمی‌کنم، حالا وقتی وارد سفر دوم می‌شوم خیلی مطالب وجود دارد که باید از آن بگذرم، باید فرمان بدهم و باید امر کنم، زمان یعنی صبر، یعنی صابر بودن در آخر می‌شود صباره بودن یعنی آن چیزی که شما از آقای مهندس دژاکام می‌بینید که وقتی حرکت می‌کند مسیر را نشانه گذاری می‌کنند مثل یک باند فرودگاه، نشانه گذاری می‌کنند که انسان های دیگر بتوانند در این فرودگاه بنشینند، نشانه ای که آقای مهندس گذاشته است، می‌شود احداث این شعبه که در باقر شهر همچین جایی با این ابعاد و اندازه و به این زیبایی، که دیگر انسان ها بتوانند از آن استفاده کنند.


در نهایت ما در سفر دوم یک مثلثی داریم : معرفت، عمل سالم و عدالت. نه معرفت دست ما است و نه عدالت، فقط عمل سالم دست ما می‌باشد اگر ما توان انجام عمل سالم را داشته باشیم هم معرفتمان و هم عدالتمان اصلاح می‌شود و در آن زمان ما می‌توانیم فرمانی را که داده ایم را ببینیم.
اشخاصی که این شعبه را راه اندازی کرده اند، چه بخواهند و چه نخواهند، خیلی وقت پیش در تفکرشان فرمان داده اند.
مطالبی که امروز از آقای مهند‌س می‌بینید که درعلم پزشکی پیشرفت دارند و در راستای آن ی‌عمل می‌کنند،
در گذشته فرمان آن را صادر کرده اند. فرمان از تفکر شروع می‌شود، فرمان از وادی اول شروع می‌شود، از صور پنهان آغاز می‌شود و زمان زیادی می‌برد، ولی اگر تغییر صفات در آن باشد اگر خواست، خواست درستی باشد همچنین اگر در این خواست دیگران را شریک بدانیم، قطعا در طول زمان خواستمان را خواهیم دید حالا خواست هرچه می‌خواهد باشد .
امیدوارم که همگی بتوانیم این فرامین و قوانین را درک و استفاده کنیم. خیلی ها می‌آیند در کنگره می‌گویند سفر اول ما تمام شد، یک سفر اولی چه کاری انجام می‌دهد، زمانی رهجو می‌شود که راه را پیدا کند. زمانی که رها یافته می‌شود یعنی آغاز پیدا کردن راه. ما 11 ماه سفر می‌کنیم که راه و مسیر را پیدا کنیم و زمانی که رها می‌شویم راه را پیدا کرده ایم و می‌توانیم به آنچه علاقه داریم مشغول باشیم. کسی که سفر اول را آغاز می‌کند، انگار مست است، مصرف کننده ست، بیرون از کنگره جیب او را می‌زنند، کنگره در جیب رهجو چهل  سی دی می‌گذارد که باید با آنها مشغول باشد، باید علاقه مند باشد به نوشتارهای کنگره، به کلام جناب آقای مهندس باید بتواند با آنها در طول روز بازی کند که بتواند به مفاهیم دست پیدا کند. می‌گوییم خشم، خشم تعریف هم دارد، کجا است؟ چه کارش می‌توانیم بکنیم؟ می‌گوییم ترس، تعریف هم دارد، کجا است؟ چه کار می‌توانیم کنیم؟ می‌گوییم شهوت، کجا است؟ چه کار می‌توانیم بکنیم؟ زمانی که راه را پیدا کردی، یعنی رهجو رها یافته است، اگر آن را جست ‌و‌ جو کنی می‌توانی به مفاهیم آن دست پیدا کنی. زمانی که کسی راه را پیدا می‌کند دو ویژگی مهم باید داشته باشد، یکی خدمت صادقانه است ودومین مطلبی که حتما باید همراه خود داشته باشم، بخشش است. شخصی که درمسیر بخواهد حرکت کند این دو ویژگی به او کمک می‌کند، یکی خدمت صادقانه و دیگری بخشش، اگر من اینجا هستم بابت این است که می‌خواهم در مسیر حرکت کنم، می‌خواهم فرامینی که می‌دهم را ببینم می‌خواهم به امر آخر و آخر آن برسم، هدف فقط تشکیل خانواده نیست، صرف اینکه من یک راهنما بودم و هستم وچند رهایی هم آورده باشم کار تمام نشده است. من دیده بان شده ام، کار من تمام نشده است، قطعا همگی متوجه می‌شویم که در آگاهی نه در ناخودآگاه، در آگاهی داریم زندگی می‌کنیم موقعی که من یک حرفی می‌زنم و بعد آن پشیمان می‌شوم یعنی در ناخودآگاهم حرکت می‌کنم، موقعی که گریز می‌زنم و بعد از آن می‌گویم چرا گریز زدم، یعنی در ناخودآگاهم حرکت می‌کنم، وقتی یک ریال را دوریال حساب می‌کنم، در ناخودآگاهم حرکت می‌کنم. باید در خودآگاه حرکت کرد انسان هوشیار به فرمانی که صادر می‌کند می‌رسد، انسانی هوشیار است که یازده ماه سفر می‌کند و به رهایی می‌رسد. محض ورود به کنگره، تو داری مصرف می‌کنی ولی فرمان می‌دهی به رهایی، و این زمان می‌برد.
یک سفر اولی کار بسیار زیادی انجام می‌دهد، چهل سی دی می‌نویسد، تزکیه و پالایش می‌کند، حضور دارد، رفت و آمد می‌کند و بعد از یازده ماه آقای مهندس فرمان قطع مصرف را صادر می‌کند. آقای مهندس نگهبان است، نگهبان وقتی فرمان می‌دهد یعنی به کائنات اعلام می‌کند. این فرمان را باید یک نفر صادر کند. بند ناف او باید یک نفر ببرد. خیلی ممنون ازاینکه به صحبت های من گوش کردید از همه شما سپاسگزارم.

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .