انسان از دو بخش جسم و نفس تشکیل شده است. جسم از جنس خاک و نفس از جنس آتش است؛ بنابراین صورپنهان همه انسانها از جنس آتش است. انسان به واسطه قدرت اختیار، توانایی کامل برای تعیین سرنوشت خود را دارد. این اختیار یکی از مهمترین قدرتهای تصمیمگیری است که خداوند به انسان داده است تا بتواند از فراز و نشیبهای زندگی عبور کند و به تشخیص کامل برسد. اگر انسان راه درست را انتخاب کند، به آرامش و آسایش میرسد و اگر به راه کج برود به ناآرامی و ترس دچار میشود.
همه چیز در جهان بر پایه امواج است و جهان خاکی نیز فشردهای از این امواج میباشد. پس از به وجود آمدن جهان خاکی از ذرات آن (مانند کلسیم، پتاسیم و مس) یک شهر (جسم) شکل میگیرد و به انسان دستور داده میشود که به آن شهر برود. به همین علت گفته میشود که جسم انسان از جنس خاک است.
عشق به عنوان نیروی جمعکننده و نفرت به عنوان نیروی دورکننده عمل میکنند. خداوند عشق را از طریق القا به امواج دمید تا انسانها به هم نزدیک شوند و بدین ترتیب، هسته اولیه جهان خاکی شکل گرفت. وقتی جهان خاکی شکل گرفت، نیروی تغییر و تبدیل بهطور خودکار وارد عمل شد و روزی خواهد رسید که این امواج منهدم و به نقطه اول خود بازمیگردند.
یکی از ویژگیهای انسان، وجود علم در درون اوست و همچنین اکثر صفات خداوند در اندازههای کوچکتر در وجود انسانها تعبیه شده است. انسانها نمیتوانند مطالب و خاطرات گذشته از جمله پیمان با قدرت مطلق را به خاطر بیاورند؛ اما اگر به مرحله بالایی از دانش و آگاهی برسند، به مرور زمان به آرشیو و قسمت ناخودآگاه خود دست مییابند.
برای رسیدن به نتایج دلخواه، انسان باید زمان را سپری کند و این زمان شامل سه مرحله تغییر، تبدیل و ترخیص است. این مراحل از مهمترین و سرنوشتسازترین نکات هستند که قانون «در آخر امر، امر اول اجرا میشود» را به اجرا در میآورند و بر هر دو صورپنهان و آشکار انسان تأثیر میگذارند. بنابراین در جهان هستی برای اینکه انسان کمخرد به انسان خردمند تبدیل شود، باید حتماً این سه مرحله را بگذراند. به عنوان مثال، وقتی آب انگور را در بشکه میریزیم، ذرهذره تغییر میکند تا تبدیل به سرکه شود.
برای هر کاری زمان لازم است. برای فرد الکلی، تغییرات در فیزیولوژی و جهانبینی او باید انجام شود که بهطور بنیادی حدود ۱۰ ماه زمان میبرد. وقتی تفکر فرد بیدار میشود، نیروهای القا، احیا و تحرک وارد عمل میشوند و فرد را هدایت میکنند.
نیروهای تخریبی و بازدارنده نیز وجود دارند که وظیفهشان تخریب و جلوگیری از بازگشت است. این نیروها به دو دسته تقسیم میشوند؛ نیروهای روشنایی (اهورایی) و نیروهای تاریکی (اهریمنی) که هر دو بخش نیرومند هستند و در حال نبرد با یکدیگرند. این نیروها از طریق القا و الهام به ما میرسند. انسانهای خوب نیروهای مثبت را القا میکنند و انسانهای بد نیروهای منفی را. این نیروها بهصورت مکمل عمل میکنند.
همه چیز بر مبنای ضدش شناخته میشود. تا وقتی تاریکی وجود نداشته باشد، روشنایی مفهومی ندارد و حتی نیروهای تخریبی میتوانند باعث ارتقا انسانها شوند. نکته مهم این است که شما باید بهای ورود به هر گروهی را بپردازید و هر گروه بهای خاص خود را دارد؛ اما در نهایت باید بدانیم که همه چیز به خیر ختم میشود، زیرا امر اولی که خداوند برای انسان قرار داده، خوبی، بهروزی، پیشرفت، ارتقا، قدرت و اختیار است.
مثلثی با اضلاع القا، احیا و تحرک داریم. القا به معنای انتقال اطلاعات و آگاهی است؛ چه مثبت و چه منفی، چه از طریق مستقیم و چه غیرمستقیم. انسان دوست دارد هر آنچه دارد را به همنوع خود انتقال دهد؛ دروغگو میخواهد همه را دروغگو کند و فرد بخشنده میخواهد به همه بخشندگی بیاموزد. القا همچنین بین حیوانات و جامدات نیز وجود دارد.
احیا به معنای زنده کردن است و بزرگترین احیاکننده، قدرت مطلق است. نیروهایی که به فقرا، مصرفکنندگان و دیگر افراد نیازمند کمک میکنند، بهعنوان نیروهای احیاکننده شناخته میشوند. راهنماهای کنگره ۶۰ نیز از نوع نیروهای احیاکننده به شمار میآیند.
حرکت، اساس هستی و تغییرات و تبدیلات است. اگر حرکت وجود نداشته باشد، همه چیز در حالت سکون خواهد بود و هیچ تغییر و تبدیلی صورت نمیگیرد. برای هر کاری، پس از تفکر، باید حرکت کرد تا به مرحله تغییر و تبدیل رسید و در نهایت به ترخیص دست یافت.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما ناهید (لژیون پنجم) از نمایندگی میرداماد، رشته ورزش شطرنج
رابط خبری: همسفر زبیده مرزبان خبری پارک مادر دولتآباد
ویراستاری و ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر الهه از نمایندگی صالحی دبیر سایت
گروه ورزش همسفران کنگره۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
210