جلسهی هفتم از دورهی یازدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی دلیجان با نگهبانی مسافر عباد و استادی مسافر مصطفی، و دبیری مسافر رضا،با دستور جلسه:«وادی دوازدهم و تأثیر آن بر روی من» در روز شنبه ۲۹ دی ماه ۱۴۰۳ در ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که امروز توانستم در این جایگاه قرار بگیرم و آموزش ببینم. از راهنمای عزیزم که این فرصت را به من داد خیلی ممنونم. من برای کنگره چیزی برای دادن ندارم اینجا میآیم که دریافت کنم و از کنگره آموزش بگیرم. دستور جلسه امروز وادی دوازدهم است با این عنوان که در آخر امر، امر اول اجرا میشود. اول امر برای من چه بود؟ همان چیزی که در وادی اول گفته میشود، اینکه ساختارها با تفکر آغاز میشود. به نظرم یکی از معجزات شعبه دلیجان خود من بودم. همین که اکنون خودم اینجا و در این جایگاه قرار دارم مو به بدنم سیخ میشود.
خیلی از دوستان من را در لژیون دیده بودند که با عصا میآمدم و ۷۰ درصد از کار افتادگی داشتم، سکته کرده بودم و سمت راست بدنم لمس بود. در سفر اول به دلیل وزن زیاد و عدم کنترل زمانی که روی صندلی نشستم صندلی شکست. با متد dsd و به نرمی خودم هم متوجه نشدم که راهنما چگونه عصاهایم را از من گرفت.
امروز در گلخانه ۷۰۰، ۸۰۰ متر را آبپاشی کردم، منی که کارهای شخصی خودم را نمیتوانستم انجام دهم، نمیتوانستم استحمام کنم، نمیتوانستم لباس بپوشم، امروز اینجا نشستم و این ثمره متود DST و زحمتهای راهنمایم است.
من با تفکر کارم را آغاز کردم و دوباره به همان تفکر برمیگردم. زمانی آرزویم این بود که رهایی از مواد مخدر بگیرم. زمانی که در کنگره قرار گرفتم و با آموزشهایی که در اینجا گرفتم تکتک روزهایم روشنتر شد. متوجه شدم به دلایلی به این سیستم هستی پا گذاشتهام و بنا به دلایلی خالقم مرا خلق کرده است، با خودم گفتم تو باید موجودی باشی که در این جهان به دردی بخوری. مصطفی روزی خواهی رفت؛ اما زمانی که میروی باید از خودت چیزی بهجای بگذاری.
هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خودش فکر نمیکند حتی پدر و مادر که عزیزترین افراد نزدیک به انسان هستند به اندازه خود شخص در این قضیه مهم نیستند.
باید زندگیام را همانطور که خودم میدانم بچینم. باید طوری زندگی کنم که هم خودم زندگی کنم و هم دیگران از دست من در امنیت و آسایش باشند. اگر با تفکر کارهایم را انجام دهم هیچ ضرری برای دیگر انسانها نخواهم داشت. همه مشکلاتی که به سرم آمد به این دلیل بود که تفکر نمیکردم. مجدداً اکنون بعد از درمان به وادی اول برمیگردم. باید از خودم سؤال کنم آیا الان زمانی که از در خارج میشوم چیزی از کنگره متوجه شدهام؟
یا فقط میآیم که دو ساعتی وقت بگذرانم و وقت راهنما و دیگران را بگیرم و بدون هیچ ثمره خارج شوم. به اینجا میآیم که آسایش و آرامش را و طریقه زندگی کردن را یاد بگیرم چیزی که تا قبل از کنگره نداشتم. هر کجا میخواستم آسایش و آرامش را یاد بگیرم آن را با مادیات برابر میکردم.
یعنی هر وقت پول بود زندگی بر وفق مراد بود، و هر وقت که پول نبود زندگی جهنم بود. زندگی را تنها با پول و مادیات میسنجیدم. زمانی که با تفکر در مسیر صراط مستقیم حرکت کنم اتفاقی برای زندگی من نخواهد افتاد.
عکس،تایپ و ارسال خبر: مرزبان خبری
نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
193