دهمین جلسه از دوره چهارم کارگاههای آموزشی کنگره ۶۰ نمایندگی الیگودرز با استادی راهنما، مسافر مسعود، نگهبانی مسافر مصطفی و دبیری مسافر فیروز با دستور جلسه «کمک کنگره به من و کمک من به کنگره» و جشن تولد آزادمردی راهنما، مسافر احمد، پنجشنبه ۲۷ دیماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۶/۳۰ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
خیلی خوشحالم به واسطه تولد آقای احمد امروز در شعبه الیگودرز هستم من در شعبه الیگودرز اصلاً احساس غریبی نمیکنم هرچند در هیچ شعبهای احساس غریبی نداریم.
قبل از اینکه به دستور جلسه بپردازیم داشتم به این آیه روی دیوار توجه میکردم
که میفرماید: «الله ولی الذین آمنو یخرجهم من الظلمات الی النور» خداوند ولی و سرپرست کسانی است که از ظلمت به طرف روشنایی حرکت میکنند اگر معنی این آیه را متوجه شویم در سفر دوم هیچ جایی غیر از کنگره آمدن نداریم. اقای حکیمی میگفتند: کجا میخواهیم برویم غیر از کنگره، خیلی از شغلهای خوبی به ما پیشنهاد میشود یا خیلیها دنبال مال و ثروت هستند اما حس و حالی که ما در کنگره داریم را ندارند.
اگر ما اینجا خدمت میکنیم در واقع به خودمان خدمت کردهایم اگر یک نفس را احیا کنیم گویی کل نفوس را احیا کردهایم و اگر یک نفس را بکشیم گویی کل نفوس را کشتهایم این دستور جلسه در قدیم، کمک کنگره به من و خدمت من به کنگره، در لژیون گلپایگان من همیشه صحبت میکنم که این دستور جلسه مانند یک دایره کامل است که نیم دایره آن کمک کنگره به من است و نیم دایره پایین آن کمک من به کنگره است مانند جشن همسفر وقتی که من به همسفرم کادو میدهم در واقع از این جیب به ان جیب است و یا مانند اتوبان قم، تهران که رفت و برگشت دارد
من باید در درون خودم کنکاش کنم که کنگره چه خدمتی برای من انجام داده است من سالیان سال درگیر اعتیاد بودم که حتی پدر و مادرم میخواستند که به من کمک کنند ولی نتوانستند، اداره آموزش و پرورش که من کارمند آنجا بودم خواستند کمک کنند؛ اما قادر نبودند کاری برای من انجام دهند حتی برای مدتی من را هم اخراج کردند که در این مدت اخراجی، همسفرم فکر میکرد سر کار میروم در صورتی که در یک منطقه از گلپایگان مصرف میکردم.
تا اینکه با کنگره آشنا شدم و با همان آشنایی ۱۱ سال است که در کنگره هستم کنگره ۶۰ مکانی است که با وجود اینکه از همه طرد شده بودم اما من را در آغوش گرفت و من را از اول متولد کرد و من با وجود کنگره ارزش و جایگاه خودم را به دست آوردم که در حال حاضر به عنوان سفیر مبارزه با آسیبهای اجتماعی در کل مدارس استان اصفهان به عنوان روانشناس خدمت میکنم
از نظر مالی بخواهیم کمک کنگره را به من نگاه کنیم میبینیم همینکه من روزانه مواد مصرفیام قطع شده مبلغی بالاتر از یک حقوق بازنشستگی است. بحث سلامتی خودم و ارزش اجتماعی که کنگره به من داده است. وقتی که اینها را بررسی میکنم میبینم که چقدر کنگره به من خدمت کرده است.
اگر من نبودم کنگره هم نبود و یا اگر کنگره نبود من هم وجود نداشتم اگه یک تازه وارد نبود «که آقای مهندس در cd شکوفههای یاس میفرمایند: تازهوارد خون تازه در رگهای کنگره است» من هم باید شالم را زمین بگذارم و یا مرزبانی و یا ایجنتی وجود نداشت بنابراین این چرخه یک دایره است که حول یک محور میچرخد و نمیشود که نیم دایره برای آن ترسیم نمود.
قسمت دوم دستور جلسه تولد ۵ سالگی آقای احمد است که امروز گویای پیشینه آن است که از کجا آمده و الان به کجا رسیده است.
در ابتدا بگویم آزادمردی ۵ سال و یا ۶ سال و یا هر عددی مهم نیست مهم عملکرد یک انسان است که در چه مقطعی از خدمت است.
احمد عزیز با یک پیشینه خدمتی در NGO دیگری بوده که وقتی وارد لژیون من شدند بالاترین آمار پاکی در بین بچهها در آن NGO داشتند (حدود ۱۴ الی ۱۵ سال) ما در کنگره ۶۰ یاد گرفتیم که مصرف نکردن مواد دلیل بر این نیست که حالمان خوب شده حال خوش در آموزش و خدمت کردن است که در اینجا احمد نمونهها و الگوها را دیدند و آگاه شدند و در لژیون آقای مسعود ابراهیمی که استاد بنده هستند درمان را شروع کردند.
احمد میگفت که من سیگار نمیکشم و سقوط آزاد سیگار را ترک کردهام و گفت اجازه دارم آدامس نیکوتین استفاده کنم؟ که در ادامه سیگاری شدند و سیگارش را هم درمان کردند.
الان هم در جایگاه راهنمایی خدمت میکند و چندین شاگردم هم امسال در آزمون راهنمایی قبولی داشتند که این نشانه عملکرد خوب آقای احمد است. بنابراین اگر گفتند ۵ سال رهایی، باید عملکرد افراد نسبت به آن عدد ارتقا پیدا کرده باشد.
چرا احمد و همسفرش کنگره را رها نکردند؟ چون حال خوش را دریافت کردند و یا حال خوش را در حال خوش دیگران دیدند.
بنابراین مانند یک نابینا نباشیم که وقتی که بینا شد اولین چیزی را که از خودش دور میکند عصایش است ما هم پس از اینکه به درمان رسیدهایم فراموش نکنیم چه بودیم الان چه هستیم مانند آقای احمد خدمت کنیم و قدردان کنگره باشیم
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید، سپاسگزارم.
سخنان راهنما، مسافر احمد
سلام دوستان احمد هستم مسافر
سپاسگزار خداوند هستم که امروز هم به من فرصت داد که در اینجا حضور پیدا کنم و آموزش بگیرم و بتوانم. قدمی در راستای اهداف کنگره ۶۰ بردارم.
سپاسگزار آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان هستم که این بستر را فراهم کردند تا مصرف کنندگان مواد مخدر بتوانند در این مکان امن به درمان برسند. حقیقتا که غیر از کنگره ۶۰ راهی برای درمان اعتیاد وجود ندارد همه ما میدانیم که درمان قطعی اعتیاد فقط و فقط در کنگره ۶۰ اتفاق میافتد.
تشکر میکنم از استاد بزرگوارم آقای مسعود ابراهیمی که امروز جایشان خالی است، ایشان راهنمای سفر اول و راهنمای درمان سیگار من هستند. تشکر میکنم از استاد بزرگوارم آقای مسعود مجیدی که قبول زحمت فرمودند و از گلپایگان تشریف آوردند واقعا ممنون ایشان هستم و تا هستی هست سپاسگزار این دو عزیز هستم که زحمات زیادی برای من کشیدند و مرا از ظلمت به سمت روشنایی هدایت کردند. از آقای مهندس دژاکام راهنمای جونز خودم بینهایت سپاسگزارم.
از راهنماهای همسفرم خانم ملیحه، خانم زهرا، خانم شبنم و خانم الهه که همسفرم در دوره خدمت مرزبانی رهجو ایشان بودند، تشکر میکنم. از اینجت محترم آقای وحید تشکر میکنم، که با وجود ایشان بسیار انرژی میگیرم و همچنین از مرزبانان محترم تشکر میکنم که تدارک این جشن را برای من و همسفرم دیدند.
از عزیزانی که از گلپایگان و خمین تشریف آوردند سپاسگزارم.
من واقعاً با یک ناامیدی روبرو شده بودم زمانی که بعد از ۱۴ سال پاکی در گروه دیگر، دوباره مواد مصرف کردم. حدود دو ماه بعد از آن ۱۴ سال پاکی مصرف کردن مواد را شروع کردم حدود دو ماه بود که مواد مصرف میکردم و خیلی زود مصرفم بالا رفت، قیافه من تابلو شده بود خانواده من خبر نداشتند که من لغزش کردهام، صبح زود ساعت ۶ از خانه بیرون میزدم به یک پاتوق میرفتم و تا ساعت ۹ صبح مصرف میکردم ساعت ۹ به مغازه میرفتم دو ساعتی کار میکردم و دوباره به پاتوق برمیگشتم مواد مصرف میکردم. در طول روز ۳ تا ۴ ساعت کار میکردم و باقی وقتم را نصف شب مشغول مصرف بودم. بعد از مدتی همسفرم به من میگفت: چقدر زرنگ شدهای! چقدر زود به مغازه میروی چرا اینقدر دیر به خانه میآیی؟ من میگفتم خیلی کار دارم و سرم خیلی شلوغ است. همسفرم میگفت تو که اینقدر کار می کنی پولهایت را چه میکنی؟ ما که از تو پولی نمیبینیم.
رهجوهایی که در NA داشتم مدام تماس میگرفتند و راهکار میخواستند و من در حالی که مواد مصرف میکردم به آنها راهکار میدادم که چکار کنید که مواد مصرف نکنید.
این روند ادامه داشت تا اینکه توسط یکی از دوستان با کنگره آشنا شدم. و در کمال ناباوری وارد کنگره شدم و در لژیون آقای مسعود ابراهیمی شروع به سفر کردم. حدود ۵ سال از الیگودرز به خمین میرفتم، بدون غیبت بدون اینکه بخواهم برای نرفتن، هفتهای چهار بار این مسیر را میرفتم و میآمدم. تا اینکه به الیگودرز منتقل شدم و ادامه خدمتم را در شهر خودم انجام میدهم.
میخواهم این را بگویم که تولدها برای این نیست که ما اینجا بیاییم بنشینیم حرف بزنیم و خاطره تعریف کنیم. تولد حاوی پیام رهایی و آرامش، حاوی پیام زندگی و تعادل است. در واقع میخواهد که به یک تازه وارد بگوید: که اعتیاد درمان دارد و درمان قطعی هم دارد. و من که الان اینجا نشستم با احمد روز اول خیلی فرق دارم. کنگره ۶۰ به من زندگی داد، راه درست زندگی کردن را یاد داد، کنگره مواد مخدر و سیگار را از من گرفت با توجه به دیسک کمر و زانو دردی که داشتم به راحتی در لژیون جونز ۱۵/۵ کیلو وزنم را کاهش دادم. با وجود کنگره ۶۰ اینها همه اتفاق میافتد.
خدا را صد هزار مرتبه شکر میکنم که توانستم نهایت استفاده را از این کنگره ببرم من سعی میکنم از کنگره تا میتوانم برداشت کنم.
در آخر از همسفر عزیزم و پسرهای گلم تشکر میکنم که سالهایی که من اعتیاد داشتم را تحمل کردند، اگر شخص دیگری بود شاید تحمل این را نداشت با آن حجم دروغهایی که به همسفرم میگفتم، پولهایی که حق آنها بود خرج مصرفم میکردم.
خدا را شکر میکنم که من امروز دارم یک زندگی آرام و بی دغدغه را تجربه میکنم. ممنونم که به صحبتهای من توجه کردید.
سخنان راهنما، همسفر زهرا
سلام دوستان زهرا هستم راهنما، یک همسفر
خدای بزرگ را شاکر و سپاسگزار هستم که به من توفیق خدمت در کنگره ۶۰ را داد و امروز توانستم و اجازه داشتم که این تولد را درک بکنم.
خیلی خوشحال هستم به واسطه خدمتی که در کنگره دارم امروز توفیق داشتم در کنار خانم فاطمه عزیزم باشم، تولد ۵ سال رهایی و آزادمردی آقای احمد راهنمای محترم و همینطور خانم فاطمه عزیز راهنمای تازه واردین همسفران را در راس خدمت آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک میگویم، خدمت خودشون و پسران عزیزشون تبریک میگویم، همچنین خدمت آقای مسعود ابراهیمی و آقای مسعود مجیدی استاد محترم تبریک میگویم، به ایجنت گروه مسافران تبریک میگویم و همینطور ایجنت گروه همسفران خانم الهه عزیز، به مرزبانان، خدمتگزاران و تک تک شما اعضای نمایندگی الیگودرز تبریک میگویم.
همین طور که استاد محترم فرمودند؛ ۵ سال یک نماد است نه فقط برای رهایی و آزادمردی یک مسافر؛ بلکه نشانهای است از سفری که آغاز کردند و در کنارش یک همسفر هم با او همراهی کرده، تلاش کرده و زحمت کشیده قطعاً این سفر فراز و نشیبها و چالشهای زیادی داشته که با عشق، ایمان و آموزش توانستند آن را سپری کنند.
خانم فاطمه عزیز بسیار خوب حرکت کردند از همان ابتدا که وارد لژیون من شدند بسیار فرمانبردار، بسیار مودب و بیحاشیه بودند و دقیقاً همین باعث شد که چراغ راهی برای این مسیر باشد قطعاً خدمتهای خالصانه و عاشقانه ایشان هم در این راه بی تاثیر نبوده و خیلی تاثیرگذار بوده است. یادم است خانم فاطمه عزیز زمانی که خواستند ۴۰ سیدی خود را ارائه بدهند به من گفتند که من باید بیشتر از این سیدی بنویسم، باید بیشتر از این تلاش کنم و آموزش ببینم و فکر میکنم که همان موقع بذر خدمت را در وجود خودشان کاشتند و زمانی هم که خواستند اولین خدمت مهمشان که مرزبانی در شعبه خمین بود را انجام بدهند خیلی دغدغه این را داشتند که نکند وظایفی که در خانه دارند یا طولانی بودن راه و مسیر مانع از این بشود که این مسئولیت را به خوبی به انجام برسانند؛ اما خدا را شکر ما شاهد این بودیم که بسیار عالی این خدمت را به پایان رساندند خیلی در این جایگاه خدمتی خوش درخشیدند و بسیار عالی بودند. از همان ابتدا که وارد سفر دوم شدند عضو لژیون سردار شدند و خدمات مالی خودشان را انجام دادند و اکنون دنور هستند خیلی بهه ایشان تبریک میگویم. امیدوارم که خیر زحمات و خدمات به زندگی شان برگردد و اکنون هم که در جایگاه راهنمای تازه واردین هستند مطمئناً از این جایگاه آموزشهای زیادی را دریافت کردهاند و خودشان را برای دریافت شال نارنجی و تشکیل لژیون آماده کردهاند.
قطعاً عشق و تلاش است که دو بال پرواز برای خدمت است که دقیقاً این را در خانم فاطمه و آقای احمد کاملا مشاهده کردیم و ارتباط این تولد با دستور جلسه چهقدر زیباست که این دستور جلسه یعنی کمک کنگره به من و کمک من به کنگره میخواهد به من بگوید که شما چهقدر توانستید این تعادل را برقرار کنید. تعادل بین چیزهایی که شما دریافت کردهاید و آن چیزهایی که قرار است پرداخت کنید که قطعاً این دستور جلسه مصداق بارز این مسافر و همسفر است.
من خیلی خوشحالم و برای این عزیزان آرزوی موفقیت دارم. انشاءاله خیر تمام زحمات و تمام خدماتی که در کنگره کشیدهاند در زندگیشان جاری وساری شود.
سخنان راهنمای تازه واردین، همسفر فاطمه:
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر
خدا را شاکر و سپاسگزار هستم که امروز در این مکان حضور دارم، تشکر میکنم از همه عزیزانی که امروز در این جشن ما را همراهی میکنند. سپاسگزارم از ایجنت و مرزبانان گروه مسافران و همچنین ایجنت و مرزبانان گروه خانواده که شرایط این جشن را برای ما فراهم کردند و ممنونم از راهنمایان مسافرم آقای مسعود ابراهیمی و آقای مسعود مجیدی که خیلی برای مسافر من زحمت کشیدند، همیشه قدردان شان هستیم، همچنین سپاسگزارم از راهنمایان خودم از خانم ملیحه عزیز که امروز حضور ندارند که نزدیک به ۶ ماه افتخار شاگردی ایشان را داشتم و در ادامه در خدمت خانم زهرا عزیز بودم، خیلی سپاسگزارم از زحماتشان که با صبوری علم کنگره را به من انتقال دادند، تشکرمی.کنم از خانم شبنم عزیز که هر زمانی که خدا توفیق بده و بتوانم در لژیون ایشان باشم از آموزشها بهرهمند میشوم. انشاءاله که خیر این زحمات در زندگی این عزیزان جاری و ساری باشد.
اگر بخواهم از کنگره بگویم من زمانی که آمدم خیلی اطمینان نداشتم به اینکه بخوام بیایم و در کنگره ماندگار شوم، آمدم که بگویم من قدم خود را برداشتم؛ اما نشد، خدا را شکر اذن ورودم به کنگره داده شد و زمانی که آمدم فاصله زمانی زیادی با مسافرم داشتم یک سال و هفت، هشت ماه بعد از مسافرم وارد کنگره شدم؛ اما از زمانی که آمدم تصمیم خود را گرفتم که در جلسات کنگره بهطورمنظم شرکت کنم و آموزشها را دریافت کنم. خدمت کردن را خیلی دوست داشتم و دوست داشتم که اگر قرار است من جایی باشم و بخواهم آن آرامش که اکنون در خانواده است را حفظ کنم، باید بهایش را پرداخت کنم، بسیاری از افراد بودند که به من و مسافرم کمک کردند تا به آرامش برسیم و من هم باید یک بازخورد داشته باشم.
خدا را شکر مدت کوتاهی از حضورم در کنگره نگذشته بود که در جایگاه مرزبانی شروع به خدمت کردم و در این دوره ۱۴ ماهه آموزشهای زیادی از خانم الهه ایجنت محترم و خانم فاطمه عزیز دریافت کردم و سپاسگزار این عزیزان هستم و در ادامه راهنمای تازه واردین را تجربه میکنم و انشاءاله اگر خدا بخواهد و توفیقی داشته باشم در خدمت عزیزان همسفر باشم. کنگره خیلی چیزها به من داد، کنگره قدردانی کردن و بخشش را به من آموخت، کنگره به من آداب معاشرت آموخت، کنگره به من یاد داد که اگر کسی به شما لطف و محبت کرد باید جبران کنید. نمیتوانم بگویم که کنگره چه کمکهایی به من کرده است. من و مسافرم هر قدر که به کنگره خدمت کنیم باز هم کم است و امیدوارم که خداوند توفیق دهد، بمانیم و خدمتگزار باشیم، چند روز پیش پسرم به مسافرم گفت که تا کی میخواهید به کنگره بروید و کنگره تا کی ادامه دارد و مسافرم گفت تا زمانی که زندهام و کنگره به من اجازه بدهد و خدا به من توفیق بدهد که خدمتگزار باشم در کنگره میمانیم؛ زیرا ما هرچه داریم از کنگره است و این آرامشی که اکنون در زندگی ما جاری است. از آقای مهندس حسین دژاکام و خانواده محترمشان بسیار سپاسگزارم.
در ادامه: رهایی مسافر هوشنگ و مسافر جلال از لژیون دوم
تایپ: مسافر سجاد و مسافر همت
ویرایش: مسافر نعمت و مسافر احمد
عکس: مسافر نعمت
تنظیم و ارائه: مسافر احمد
مسافران نمایندگی الیگودرز
- تعداد بازدید از این مطلب :
158