جلسه ششم از دوره هفتم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دزفول، با استادی راهنما مسافر مهرداد، نگهبانی مسافر شارود و دبیری همسفر مهزیار، با دستور جلسه « کمک من به کنگره و کمک کنگره به من » پنجشنبه ۲۷ دی ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان مهرداد هستم یک مسافر.
شاکر خداوند هستم که این فرصت بوجود آمد که در کنگره باشیم و خدمت کنیم، از آقای مهندس و خانواده عزیزشان تشکر میکنم که این بستر را برای ما فراهم نمودند.
قبل از هر چیز رهایی آقا محسن رهجوی آقا پژمان را به خودشان و همسفرشان، به راهنمایشان و همچنین عزیزانی که در شعبه دزفول در حال خدمت هستند و دارند سفر میکنند تبریک عرض میکنم، کل داستان رفتنها و آمدنهای ما و خدمت کردنهایمان برای این است که یک نفر به درمان برسد، این یک حرکت بسیار عظیم است و دنباله این حرکت زمانی است که شاید هیچ کدام از ما اینجا نباشیم، انشالله عزیزانی که در سفر هستند و خواسته درمان دارند بتوانند به این جایگاه برسند.
در مورد دستور جلسه کمک کنگره به من و کمک من به کنگره، به یاد دارم روز اولی که به کنگره رفتم یک دوستی کنگره را به من معرفی کرد، من به ایشان گفتم که اینجا ماهی چقدر باید پول بدهم؟ او در جواب به من گفت اینجا یک سال به تو خدمت میکنند تا تو به رهایی برسی، بعد اگر مرام داشتی میتوانی یک سال بمانی و خدمت کنی، اگر هم مرام نداشتی میتوانی بروی و هیچ کسی هم هیچ کاری به کارت ندارد. منم آنجا تصمیم گرفتم که به درمان برسم و یک سال خدمت کنم، تفکر خدمت در کنگره از همان روز برای من آغاز شد، بعد از یک سال در نشریات شروع به خدمت کردم و در ادامه هم تصمیم گرفتم که بمانم و خدمت کنم، میخواهم حس و حال خدمت در کنگره را بگویم و اینکه کنگره چه خدمتی به من کرده است.
میخواهم داستانی را بگویم؛ یکی از آشنایان ما که در دزفول زندگی میکرد و وضع مالی خوبی داشت، ۲۵ سال پیش که ما به خانه او میرفتیم خانه زندگی خوبی داشت و مغازه هم داشت، این فرد یک مشکلی برایش پیش آمد و مجبور شد پول نزول بگیرد، نتوانست آن پول را پرداخت کند و برای پرداخت آن، مجدداً پول نزول کرد، از آن موقع تا الان هنوز که هنوزه از نظر وضعیت مالی به حالت عادی برنگشته است با اینکه یک بار به او کمک کردند و قرضهایش را پرداخت کرد، اما باز هم نتوانست وضع مالی خود را خوب کند؛ من فکر میکنم افرادی که وارد کنگره میشوند، میمانند و خدمت میکنند، همین اتفاق برای آنها میافتد اما در جهت عکس آن، همان روز اول به آنها آرامشی داده میشود، به آنها شخصیت داده میشود، میگویند شما دیگر مصرف کننده نیستی، یک مسافر هستی و به او یک هویت دیگری میدهند، برای همسفرها هم به یک شکل دیگری، و شخص وارد چرخه آموزش میشود و افرادی در دور و برش هستند که به او محبت میکنند، به او سرویس میدهند، بعد از ۱۰ الی ۱۱ ماه کسانی که به رهایی میرسند میآیند و وارد چرخه خدمت میشوند، در انواع جایگاهها خدمت میکنند و هرچه بیشتر میگذرد، شخص خودش را بیشتر مدیون کنگره میداند، مثلاً وقتی شخصی مرزبان میشود یا راهنما میشود در ظاهر این است که به کنگره میآید و خدمت میکند، اما در اصل دارند به او سرویس میدهند و در حق او لطف میکنند، یک لژیون به او میدهند، چند نفر شاگرد به او میدهند، و او میتواند یک سری مطالب را از شاگردانش یاد بگیرد، چیزهایی که به ذهنم میرسد که در کنگره بدست آمده، یکی همین سلامتی است، اینکه من دیگر مواد مصرف نمیکنم، سیگار مصرف نمیکنم، دارای دوستانی هستم که از ته دل آنها را دوست دارم و خیلی وقتها به آنها فکر میکنم، با شادی آنها شاد میشوم و با غم آنها غمگین میشوم، آرامشی دارم که اگر مشکلی برایم پیش بیاید به هم نمیریزم و سعی میکنم مشکل را حل کنم، اینها نمونههایی از خدمت کنگره به من است، من باز هم میگویم هر کسی در کنگره خدمت میکند، کنگره بر او منت مینهد، خداوند ذاتاً غنی و بخشنده است و بینیاز است اگر فردی میآید و در این سیستم خدمت میکند، بنظر من این لطف خداوند است، چون او را امین میداند و او را نیرویی محسوب میکند که میتواند باری را از روی دوش دیگران بردارد، چون خداوند اجازه خدمت را به هر کسی نمیدهد.
خیلی خیلی ممنونم که به مشارکت من گوش کردید، متشکرم.
گروه سایت نمایندگی دزفول
عکاس: مسافر داود
تایپ گزارش: همسفر روح الدین
ویرایش و ارسال گزارش: همسفر مهزیار
- تعداد بازدید از این مطلب :
88