جلسه سیزدهم از دوره پنجاه و دوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی البرز کرج، با استادی راهنمای محترم مسافر عباس، نگهبانی مسافر یعقوب و دبیری مسافر علی، با دستور جلسه «کمک کنگره به من و کمک من به کنگره» پنجشنبه بیستموهفتم آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد؛
سلام دوستان عباس هستم یک مسافر؛ از نگهبان جلسه سپاسگزارم که مسئولیت اداره جلسه را به من واگذار نمود تا خدمت کنم.
دستورجلسه امروز شامل دوبخش است، بخش اول کمک من به کنگره و کمک گنگره به من و بخش دوم تولدیکسال رهایی مهدی عزیز می باشد.
هر دستور جلسه ای که در کنگره است برای من یک پیام به همراه دارد که من باید نکته آن را پیدا کنم.
اگر خوب بخواهیم نگاه کنیم در سفر اول کنگره به من کمک می کند و در سفر دوم هم کنگره به من کمک می کند و من فقط دریافت کننده کمک کنگره هستم و هیچ کمکی به کنگره نمی توانم بکنم مگر اینکه رهجوی خوبی باشم و منظم سفر کرده و به رهایی برسم و آموزش های آن را در زندگی کاربردی بکنم، حتی وقتی در سفر دوم راهنما و یا ایجنت بشوم باز هم کنگره حال خوش را به من هدیه می دهد و عملا من کاری برای کنگره انجام نمی دهم.
معمولا انسان دارای خصوصیتی است که هرکمکی به او می شود مد نظر قرار نمی دهد ولی اگر او خدمتی برای کسی انجام می دهد توقع دارد که آن خدمت دیده شود.
در روابط اجتماعی ما اگر کسی برای ما کارهای متعددی انجام بدهد برایمان قابل رویت نیست ولی توقع هیچ خطایی را از جانب او نداریم و این جزو نواقص شخصیتی انسان می باشد وجزو خصوصیت های نفس است.
این دستور جلسه به من میآموزد که دست از این خصوصیت ناپسند برداشته و راه درست را در پیش بگیرم؛ دستور جلسات کنگره 60 برای من یک الگو می باشد که آموزش های آن را در تمام سطوح در زندگی خودم کاربردی کنم.
من از سال 1366 تا اواخر دهه 70 که در دنیای تاریک اعتیاد به سر می بردم ترک های متعددی را آزمایش نمودم و از هیچ کدام نتیجه ای نگرفتم و در کمال ناامیدی با کنگره 60 آشنا شدم که خوشبختانه راه رهایی و نجات من درآنجا بود که بعد از سالیان دراز با آموزشهای کنگره60 به درمان قطعی رسیدم و این پیام را به تازه واردین میدهم که هیچ راه درمانی در هیچ جایی به جز کنگره 60 وجود ندارد و تنها راه رهایی آنها در همین مکان می باشد.
وجود من قبل از ورود به کنگره سراسرکینه, خشم و عدم اعتماد به نفس بود و هیچ کس هم نتوانست کمکی به من بکند اما کنگره به من کمک کرد بسیاری از این مشکلات را در خود حل کنم.
این دستور جلسه به من آموزش می دهد که بتوانم کمک های من به کنگره و کمک هایی که از کنگره دریافت کرده ام را با هم مقایسه کرده و به جمع بندی برسم و بدانم که من نتوانسته ام کاری برای کنگره انجام دهم؛ جناب مهندس که خود بنیانگذار کنگره60 میباشند پس از این همه سال تلاش در راه ایجاد کنگره و هدایت آن همچنان حساب خود با کنگره را صفر میشمارند.
من در کنگره یاد میگیرم که هر کس هر خدمتی به من میکند باید قدردان و سپاسگزار آن باشم.
قسمت دوم دستور جلسه تولد مهدی می باشد. من این تولد را به مهدی عزیز و همسفرش که در تمامی این مسیر پا به پای او و همراه او بود تبریک میگویم.
مهدی با تخریب بسیار زیادی پا به کنگره گذاشت و در ابتدای سفر بسیار آشفته بود اما خواست درمان در او وجود داشت و مهدی با وجود تخریب های زیاد پای خواستی که در وجودش بود ایستاد و سفر خود را به خوبی پشت سر گذاشت.
او بعد از طی مدتی از سفر اولش داوطلب خدمتگزاری شد و در سایت شعبه مشغول به خدمت شد و بعد از مدتی نیز به دستور ایجنت محترم مسئول پورتال شعبه گردید.
من دوباره این تولد را به مهدی عزیز، همسفر محترمش و خانم زهره راهنمای همسفر ایشان تبریک عرض کرده و امیدوارم به هر خواسته ای که در ذهن دارند برسند. از اینکه به صحبت های من توجه کردید از شما سپاسگزارم.
اعلام سفر مسافر مهدی؛
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر
آخرین آنتیایکس مصرفی شیشه، متادون، قرص. روش درمان DST. داروی درمان شربت اوتی. ورزش در کنگره بدمینتون. طول سفر اول ۱۲ ماه و ۲۶ روز. راهنما آقای عباس ابراهیمی. در ادامه سفر سیگار داشتم با راهنمایی آقای علیرضا فدایی. رهایی از بند مواد ۱ سال و ۲ ماه، رهایی از بند سیگار ۱ سال.
خلاصه سخنان مسافر مهدی؛
واقعا باوری است در ناباوری که یک سال و دو ماه از رهایی من میگذرد و به تنها چیزی که فکر نمیکنم مصرف مواد مخدر است. من قبل از اینکه به کنگره وارد شوم راههای زیادی را برای اینکه مواد مصرف نکنم رفته بودم و فکر میکنم بیشترین زمانی که تحمل کردم مواد مصرف نکنم دو الی سه هفته بود آن هم به زور انواع و اقسام داروهای کدئیندار ولی در حال حاضر در این جایگاه هستم که این پیام را برای سفر اولیها و تازهواردین بدهم که درمان قطعی برای من اتفاق افتاده است.
درمان قطعی اعتیاد یعنی فلز درونی شخص عوض بشود و این تغییر فلز به نظر من فقط با روش DST انجام میگیرد. حضرت حافظ میفرماید؛ که غلام آن رند آفیت سوزم که در گداصفتی کیمیاگری داند، و روش DST عین کیمیاگری میباشد، البته رسیدن به حال خوب و درمان قطعی شرط و شروطی دارد و بهایی دارد.
اولین بهایی که دارد داشتن خواسته قوی میباشد و خواسته را هیچ کس جزء خودم نمیتواند در من ایجاد کند، دومین موضوع پوشیدن کفش آهنی است، کسی که برای درمان به کنگره۶۰ میآید یک سال برای سفر اول و حداقل یک سال برای سفر دوم باید کفش آهنی به پا کند و سختی راه را به جان بخرد، موضوع سوم داشتن صبر و استقامت میباشد و اساسأ روش DST آموزش صبر و استقامت است، چهارمین مسئله مطیع راهنما بودن است.
از قهرمان زندگیم همسفر عزیزم تشکر میکنم که یک روز مثل یک بچه دست من را گرفت به کنگره آورد و تا آخر جلسه منتظر من ماند و در پایان جلسه با یک دسته گل به سمت من آمد و گفت به زندگی جدیدت خوش آمدی. در سفر اول نمیتوانستم زیاد کار کنم اما همسفرم خیلی کمک کرد که بدون دغدغه بتوانم سفر کنم و درسفر دوم محیط خانه را با اینکه دو فرزند کوچک دارم انقدر امن و آرام کرد تا من بتوانم خدمت کنم، سپاسگزارش هستم و دستش را میبوسم.
از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم، از عباس آقا راهنمای عزیزم کمال تشکر را دارم، از خانم زهره راهنمای همسفرم تشکر میکنم، همچنین از ایجنت محترم شعبه و مرزبانان و تمام کسانی که خدمت میکنند ممنون و سپاسگزارم.
خلاصه سخنان همسفر زهره؛
سلام دوستان زهره هستم یک همسفر:
خب من هم تبریک و خدا قوت میگویم این جشن و رهایی را در اصل به جناب آقای مهندس و خانوادهی محترمشان تمام خدمتگزاران کنگره 60 خصوصاً خدمتگزاران شعبهالبرز مرزبانان ایجنتهای محترم تمام کسانی که تمام وقت و انرژی شان را میگذراند که یک فرد به رهایی برسد و نتیجه کار میشود این روزهای قشنگی که داریم میبینیم تولد پر از رهایی را را داریم میبینیم فکر میکنم این تولد رسالت خودش را انجام داد با صحبتهای زیبای آقا عباس و و صحبتهای زیبای آقا مهدی و اگر تازه واردی است مطمئناً دلش قرصتر میشود پاش محکمتر میشود به اینکه میشود به این روزها هم رسید خب تبریک میگویم به راهنمای بزرگوار عباس آقا و خداقوت میگویم به ایشان به آقا مهدی مسافر محترم خیلی تبریک میگویم از همان اوایل خدمتگزار بودند خدا را شکر امیدوارم خدمتگزار بمانند و شال خوش رنگ راهنمایی را بر گردنشان ببینم به دو فرزندانشان بسیار تبریک عرض میکنم به همسفرشان خانم طاهره عزیز هم خیلی تبریک عرض میکنم و خداقوت میگم بهشان با بچه کوچک داشتن خیلی سخت است اینکه راه کنگره را ادامه بدهی خانم طاهره خیلی در سفر اول فعال بودند خیلی سخت کوش بودند خیلی دوست داره راهنما شود بعد از متولد شدنم دخترشان یکم کمرنگ شدند خب این خیلی طبیعی است امیدوارم برگردند به روزهای سفر اولش که خیلی سختکوش بودند خیلی فعال بودند خیلی کنگره را دوست دارند که میدانم اکنون هم خیلی کنگره را دوست دارند امیدوارم آقا مهدی قهرمان زندگیشان کمکش کنند که خانم طاهره بیشتر وقت بگذار برای کنگره تا بتواند خانم طاهره هم خدمتگزار باشه و امیدوارم هر دو این عزیزان شال خوش رنگ راهنمایی را دریافت کنند.
خلاصه سخنان همسفر طاهره؛
سلام دوستان طاهره هستم همسفر مهدی:
خدا را شاکر هستم که امروز این تولد برگزار شد روزهای خیلی سختی را گذاراندیم واقعاً کشتی ما از آن روزها طوفانی گذر کرد و توانستیم از تاریکیها عبور کنیم روزهای اول که مسافرم آمده بود واقعاً حالش خوب نبود و روزهای سختی را گذارندیم اما برای من اصلا مهم نبود چون همیشه یک روزنه امیدی در دل من بود و به مسافرم ایمان داشتم همیشه بهش میگفتم جوانی و اصلاً ادم همچین کاری نیستی باید خودت را نجات بدی هر طور شده خب من هم کمکت میکنم تا آنجایی که در توانم باشد شب قبل از اینکه بخوایم بیایم اینجا و بخواهم بیارمش من پسرم را برده بودم پارک آن شب خیلی ناراحت بودم چون مسافرم میگفت میخواهم بروم سمزدایی کنم من خیلی جاها زنگ زدم واقعا من و نا امیدم میکردند یکی میگفت کبدش خراب شده یکی میگفت خانم بیخیال اصلاً دنبال چی میگردی هر کسی یک چیزی میگفت ولی من از همانجا چندجای دیگر تماس گرفتم و خوشبختانه یک شماره بود که برای کنگره 60 بود یکی از افراد کنگره 60 بود که بهترین جای ممکن را زنگ زدی خیالت راحت باشد بیارش انشالله درمان میشود من پسرم را تا خانه داشتم میبردم مدام میگفتم خدایا باید کمکم کنی من ازت معجزه میخواهم باید همسرم را نجات بدی چون جوان هست چون مسافر من ورزشکاری بود که من میگفتم تو آدم اینکار نیستی درمان میشوی و به زندگی عادی بر میگردی الان خیلی خوشحالم از اینکه درمان شده و از اینکه خدمت میکند در حد توانم کمکش میکنم سعی میکنم محیط خونه براش آرام باشد که بتواند خدمت را انجام دهد و خیلی خوشحال هستم تشکر میکنم از جناب مهندس دژاکام و خانواده محترمشان از بنیان کنگره 60 از عباس آقای عزیز که واقعا زحمت کشیدند چون تا چندماه اول مسافر من شلنگ تخته میانداخت یعنی درست حسابی نمیآمد و خدا را شکر میکنم که توانست به درمان برسد به استادی عباس آقا و از راهنمای مهربان خودم خانم زهره تشکر میکنم و از تمام کسانی که دارند در کنگره خدمت میکنند و راه را برای ما راحت هموار کردند که ما بتوانیم راحت بیاییم مسافرامان سفر کنند و خودمان آموزش و آگاهی بینیم و آرزو میکنم مجدد محرم بشوم و امسال احساس میکنم محروم شدهام که نمیتوانم درست بیاییم امیدوارم مجدد محرم شوم و بتوانم مجدد بیاییم و ذرهای از کمکهایی که به من شده را بتوانم جبران کنم من هم بتوانم خانواده و زندگی را نجات بدهم و من هم بتوانم شادشان کنم واقعا تمامی شادی خانهام و چراغ روشنایی خونم که نورش بیشتر شد زندگیم پر رنگتر شد من مدیون کنگره هستم انشالله تمام مسافران عزیز به رهایی برسند و تمام همسفران خدمتگزار باشند و این حس و حال خوب را تجربه کنند.
تایپ متن همسفران: گروه سایت همسفران
تایپ متن مسافران: مسافر محمد لژیون ۲۳ و مسافر حسین لژیون ۱۴
عکس: مرزبان خبری، مسافر هادی
ویرایش و بارگذاری: مسافر صدرا
- تعداد بازدید از این مطلب :
472