English Version
This Site Is Available In English

خدمت در کنگره بر مبنای عشق است

خدمت در کنگره بر مبنای عشق است

 

سومین جلسه از دوره دوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی خواف، با استادی مسافر احمد، نگهبانی مسافر محمود، دبیری مسافر اکبر با دستور جلسه "کمک من به کنگره و کمک کنگره به من" روز پنج‌شنبه  27 دی‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵ آغاز به کار نمود
 

سخنان استاد:
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر، از نگهبان جلسه، گروه مرزبانی، راهنمای عزیزم جواد آقا و راهنمای محترم مهدی آقا که اجازه دادند و این افتخار را به من دادند تا در این جایگاه خدمت کنم و از شما دوستان آموزش بگیرم. کنگره 60 پلی است میان دوزخ و فردوس با چهارده ستون مستحکم از وادی‌های جاری در هستی که برای بنا شدن آنها تلاش‌های بسیار زیاد و رنج های سهمگینی کشیده شده است میان حلقه های آفرینش.
دستور جلسه امروز "کمک من به کنگره و کمک کنگره به من"  اینکه که جناب آقای مهندس اول فرمودند کمک من به کنگره بعد گفتن کمک کنگره به من صددرصد یک هدفی دارد،  وقتی وارد کنگره می‌شویم در ابتدا کنگره بصورت بلاعوض به ما خدمت و کمک می‌کند تا ما بتوانیم تخریب‌هایی که بوجود آوردیم را درمان کنیم . اگر بخواهیم  قشنگ متوجه  بشویم و درک کنیم باید به وضعیت قبلی خودمان توجه کنیم که ما قبلاً چه کارها و چه تخریب‌هایی درخودمان به وجود آورده بودیم ، اگر دقت کرده باشید، مثلاً منِ احمد از نظر سنی ارتقا پیدا کردم و رشد کردم ولی از نظر نحوه زندگی و جهانبینی هیچگونه آموزشی ندیدم یعنی در عمل از بزرگترها الگو برداشتم و حتی به نصیحت‌ها و به سخنان آن‌ها توجه نکردم ولی به عمل آن‌ها توجه کردم. غافل از اینکه بزرگترها فکر می‌کنند با نصیحت کردن می‌توانند باعث راهنمایی و رشد من بشوند. پس ما بزرگترها باید بیشتر به عملکرد خودمان توجه کنیم تا این‌که بخواهیم بچه هایمان را نصیحت کنیم.

منظورم این است که ما از نظر جهان‌بینی هیچگونه آموزشی ندیده‌ایم و تمام تخریب‌هایی که در ما بوجود آمد، دلیلش نداشتن اطلاعات و آگاهی بود. حالا باید ببینیم اعتیاد چه بلایی بر سرِ ما آورده و گذشته خودمان را بررسی کنیم و ببینیم کجا بودیم و الان کجا هستیم، اعتیاد باعث می‌شود تمام صفت‌های بدی که در وجود انسان است تجلی پیدا کند و همانطوری که می‌دانید صفات تمام حیوانات و تمام صفات خوب خداوند در منِ احمد وجود دارد.
با توجه به این‌که من چه عملکردی داشته باشم می‌تونم صفات حیوانات یا همان صفات پست حیوانی را از خودم بروز بدهم و یا اینکه صفات خداوند را در خودم تجلی بدهم. وقتی که راه اعتیاد و راه ضد ارزشی را پیش می‌گیرم از صفات خداوند دور می‌شوم چرا که به دروغ متوسل می‌شوم، دارم یک کار ضد ارزشی انجام می‌دهم و مجبورم به دروغ متوسل بشوم، برای پرداخت هزینه موادم به هر کاری دست بزنم و هر کاری را انجام بدهم بنابراین رفته‌رفته از صراط مستقیم و فرمان‌های الهی دور می‌شوم.
تخریب‌هایی که در اثر اعتیاد در انسان به وجود می‌آید یکی اینکه عقل‌ما زایل می‌شود، قدرت تفکرمان را از دست می‌دهیم تمام فکر و ذکر ما می‌شود این‌که برویم به موادمون برسیم و  دوم از نظر جسمی تخریب زیادی در خودمان و به جسم‌مان به وجود می‌آوریم. اگر به چهره افرادی که مدت طولانی درگیر اعتیاد بودند دقت کنیم متوجه می‌شویم که چقدر شکسته شده‌اند و چقدر ظاهرشان خراب شده و چقدر بهم ریخته‌اند، شاید قبلا توجه نمی‌کردیم حتی اگر مدت کوتاهی که به کنگره آمدیم و سفر کردیم متوجه این تغییرات می‌شویم.
اعتیاد علاوه بر اینکه قدرت تفکر و همه چیز را ازمن می‌گیرد عشق،  محبت، آبرو و اعتبار را از من می‌گیرد. حس‌های من مانند یک انسان یخ‌زده بسته می‌شوند. اگر من محبتی در خانه به همسرم و یا فرزندم داشتم مصنوعی و فقط برای رفع تکلیف بود یعنی طوری نبود که از اعماق وجودم این محبت را بروز بدهم و خانواده این‌را  درک می‌کنند همانطوری که ما حسی داریم و انتقال می‌دهیم اعضای خانواده هم گیرنده دارند و میفهمند که محبت من سوری بوده است. حالا اینجا کمکی که کنگره به من کرده چیست؟

من را از منجلابی که بودم مثل یک کرمی فرض کنین داخل یک لجنی به خودم می‌لولیدم و فکر می‌کردم بهترین جای دنیا هم هستم چرا که حس‌هایم بسته بودند. وقتی که یک‌نفر یخ‌زده باشد هیچ چیزی را حس نمی‌کند، هیچ درکی ندارد، نه محبتی نه هیچی. حالا کنگره به من کمک کرد و این حس‌ها رفته‌رفته با شروع سفرم باز می‌شوند. محیطِ پیرامونم را درک می‌کنم زیبایی‌های اطرافم را می‌بینم. قبل از این وقتی به طبیعت می‌رفتم زیبایی‌ها را نمی‌دیدم از کنار گلی به راحتی رد می‌شدم یعنی هیچ زیبایی را متوجه نمی‌شدم. ولی الان که خدا را شکر حس‌ها‌یم تا حدودی باز شده‌اند زیبایی‌های اطرافم را می‌بینم و درک می‌کنم، عشق و محبتی که در خانه دارم واقعی است، همین واقعی بودن را همسر و فرزندم قشنگ متوجه می‌شوند از برخوردی که قبلاً داشتند الان خودم این را حس می‌کنم. قبلاً آنها درک می‌کردند که که عشق و محیت من واقعی نیست ولی بروز نمی‌دادند.
کمکی که کنگره به من کرد تمام این چیزهایی که من با ندانستن و عدم آگاهی از دست داده بودم را به من برگرداند. الان عشق من واقعی است سلامتی، آبرو و اعتبارم به من برگشته است.  یعنی یک حیات دوباره خداوند به من داده است. در مورد اینکه کنگره به ما چه کمک‌هایی را کرده باید ببینیم ما را از کجا به کجا رسانده است. ما به دلیل ناآگاهی یک بیماری لاعلاج داشتیم که کل دنیا می‌گویند: اعتیاد یک بیماری لاعلاج است. حالا کنگره، این بیماری لاعلاج ما را درمان کرده است.
فرض کنید یک بیماری لاعلاج دارید هیچ جایی قادر به علاج این بیماری نیست حاضرید تا کجا بروید؟ حاضرید چقدر خرج کنید؟ حاضرید چقدر هزینه بکنید؟ تا این بیماری شما درمان شود. یعنی من خودم حاضر بودم تمام زندگی‌ام را بدهم که از شر اعتیاد خلاص بشوم خیلی وقت‌ها بود که هم گریه می‌کردم هم مواد مصرف می‌کردم هیچ چاره‌ای هم نداشتم که مصرف نکنم شخصی که معتاد است دقیقاً مشابه کسی است که مرده باشد یعنی زنده‌ای که مرده است، به ظاهر زنده است مثل یک‌نفری که پشت شیشه و داخل یک زندانِ شیشه‌ای است و از بیرون مردم فکر می‌کنند آزاد است ولی خودش می‌بیند که هیچ کاری نمی‌تواند انجام بدهد. حالا که کنگره بیماری لاعلاج من را درمان کرده است من چه کمکی به کنگره می‌توانم بکنم واقعاً آیا می‌توانم آن کمکی که به من شده را جبران کنم؟ قطعاً نمی‌توانم جبران کنم.
من حاضر بودم تمام زندگی‌ و دارایی‌ام را بدهم و درمان بشوم حالا که درمان شده‌ام هر کمکی بکنم عملاً کمک به خودم است به ظاهر فکر می‌کنم به کنگره کمک می‌کنم چون کنگره در کل بخواهیم حساب بکنیم به من احمد هیچ نیازی ندارد آنقدر پشتوانه دارد، آنقدر افراد زیادی پشت کنگره هستند و صاحب کنگره فرد دیگری است از کائنات و قدرت مطلق توسط جناب آقای مهندس رهبری می‌شود و جناب مهندس بنیان و پشتیبان تمام کنگره هستند.
وظیفه من است که در کنگره در حد توانم خدمت کنم تا افراد دیگری بیایند و این افتخاری که من داشتم و به سلامتی و درمان رسیدم آن‌ها هم به درمان و تعادل برسند.   در مورد اینکه چرا جناب آقای مهندس اول گفتند کمک من به کنگره و بعد گفتند کمک کنگره به من؟ ما انسان‌ها با توجه به اینکه برتری‌طلب هستیم یعنی هر کسی می‌خواهد بگوید من از بقیه بهترم من از همه بالاتر هستم. (هیتلر می‌خواست بگوید که نژاد نازی از همه برتر است چقدر جنگ راه انداخت و چقدر خون ریخت)
ما انسان‌ها هم در سطح پایین‌تر و در سطح خودمان همین‌طور هستیم به خاطر این‌که خودمان را از بقیه بالاتر نشان بدهیم ناسپاسی می‌کنیم. می‌گویند انسان لکفور و لکنود است یعنی استاد و مربی خودش را مخفی می‌کند برای اینکه برتری خودش را نشان بدهد هرجا کم بیاورد می‌گوید استادم خوب نبود مثلاً فرض کنید من در سفر اول کوتاهی می‌کنم کم‌کاری می‌کنم و کم می‌آورم نمی‌توانم وظایفم را درست انجام بدهم اینگونه می‌گویم که راهنمای من بد بود و کنگره اینجوری بود فلانی اینجوری بود ولی وقتی که نتیجه خوبی می‌گیرم می‌گویم من خودم این کار را انجام دادم.
به نظر شخصی خودم دلیل این‌که جناب آقای مهندس اول گفته‌اند کمک من به کنگره و بعد فرموده‌اند کمک کنگره به من همین ناسپاس بودن انسان‌ها است تا من به عنوان یک خدمتگزاری که دارم خدمت می‌کنم بعد از مدتی ممکن است خدمت‌هایی که کنگره به من کرده است برایم کمرنگ بشود کم کم متوجه نشوم این یک زنگ خطری است برای کسی که خدمت می‌کند وقتی که خدمت می‌کند متوجه باشد در قبال خدمتش کنگره چه خدمت‌هایی برایش انجام داده است و خودش را هیچ وقت طلبکار نداند.
جناب آقای مهندس فرمودند: هر وقت خدمتگزاری فکر می‌کند که بدهی‌ای به کنگره دارد و نسبت به کنگره بدهکار است و خدمت می‌کند نمی‌خواهد خدمت کند هیچ بدهی ندارد و بگذارد و برود. خدمت یا عشقی یا دلی است، خدمت در کنگره عشقی است الان اگر دقت کنید مثلاً راهنماهای محترم از مشهد با این مسافت طولانی به اینجا می‌آیند به خاطر عشقی که به کنگره و اهداف انسان ساز کنگره دارند و به خاطر برداشت و دریافتی که از کنگره داشته‌اند این همه از خودشان می‌گذرند.
همه چیز یک سر دریافت دارد و یک سر پرداخت دارد و دوست دارند عشق و محبتی که حس کرده‌اند را به شما دوستان انتقال بدهند.
هیچ چیزی تصادفی نیست و اینکه شما برگزیده شده‌اید و به عنوان اولین‌ها در نمایندگی خواف سفر می‌کنید حتما می‌توانید پایه‌گذار و ادامه دهنده فعالیت این نمایندگی باشید. پس قدر راهنماهایتان را بدانید و در آموزش تمام تلاش خودتان را به کار ببرید تا ادامه دهنده انجام این عمل عظیم در کنگره باشید.  ممنون هستم که با مشارکت‌هام گوش کردید.

تایپ: مسافر امیر حسین لژیون دوم
ویرایش: مسافر رضا لژیون یکم 
عکاس: مسافر امیر حسین لژیون دوم
ارسال خبر: مسافر رضا لژیون اول

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .