آیا باید نیروهای منفی وجود داشته باشند؟ چرا خداوند با وجود اینکه میدانست، شیطان انسان را از مسیر زندگی خود منحرف میکند، آن را آفرید؟
همیشه نیروهای مثبت و منفی در کائنات وجود دارند و جزو جدا نشدنی زندگی ما هستند؛ زیرا هیچگاه به پایان نمیرسند و ادامه دارند. ما بسیاری از چیزهای اطرافمان را طبق ضد آن میشناسیم؛ برای مثال تا سردی وجود نداشته باشد، مفهوم گرمی را متوجه نمیشویم یا تا زمانیکه تشنگی نباشد، مفهوم آب گوارا را متوجه نمیشویم. شیطان ضد خداوند نیست؛ بلکه مخلوق و تحت فرمان او است به همین دلیل نمیتوان ذات خداوند را شناخت.
همیشه طبیعت حکم مام ما را دارد و دلیل اینکه غزال و آهو توانستهاند چابک، توانمند و پرسرعت باشند؛ وجود حیوانات درنده و وحشی است؛ بنابراین وجود نیروهای منفی یا بازدارنده در هستی الزامی و لازمه زندگی هستند؛ باید حضور داشته باشند تا ما ساخته شویم. انسان تنبل نیز طعمه گرگ و پلنگ میشود و در زندگی سقوط میکند.
همیشه عقاب، سمبل قدرت است؛ زیرا این پرنده خانه خود را در عقبهها بنا و از گذرگاههای سخت عبور میکند، به همین دلیل آن را عقاب مینامند.
ما؛ باید بتوانیم در زندگی از منقار، چشمان تیز، سرعت زیاد، ساختن آشیانه در بالاترین صخرهها و سایر ویژگیهای عقاب، الگو بگیریم و با توجه به این پرنده پرقدرت؛ باید ببینیم ساختمان زندگی و یا شخصیت خود را چگونه بنا کردهایم.
آیا مانند عقاب در دسترس هیچکس نیست یا مانند عنکبوت با نیروی کوچکی از بین میرود. آیا با چشمان باز به امور زندگی خود مسلط هستیم و یا یک در گوشهای زانوی غم بغل کردهایم و بیتحرک منتظر خبر خوب هستیم. آیا مانند عقاب تمرین پرواز را در زمین به صورت مخفیانه انجام میدهیم یا اینکه تمام جزئیات زندگی را برای همه برملا میکنیم و کاری که هنوز به انجام نرساندیم را به همه اطلاع میدهیم؟
انسانها بر این عقیده هستند که باید شرایط زندگی آنها عال باشد تا یک زندگی ایدهآل داشته باشند و همه چیز طبق علایق و آنگونه که دوست دارند پیش برود؛ اما گاهی اوقات، برنامهریزیهای ما با تقدیر، فرمان و خواست خداوند یکی نیست چرا این گونه است؟
طبق آیه «لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ فِی کَبَدٍ» ما انسان را در رنج و سختی آفریدیم.
این آیه به من اشاره میکند که سختی جزو بافت انسان و از وجود او جدا نشدنی است. زمانیکه انسان در زمین آفریده شد، مسیر به گونهای بود که رنج را نیز به دنبال خود به این مکان آورد. البته در طبیعت نیز یک روز سیل، طوفان، رعد و برق و ... اتفاق میافتد.
زمانیکه سیدی گذرگاه را گوش دادم به این نتیجه دست یافتم که نباید دائم گلهمند بود. برای مثال: چرا زمانیکه من به دریا میروم، دریا خشک میشود؟
باید بدانم انسان در بستری به سر میبرد که در آن رنج و سختی وجود دارد؛ همچنین اگر خواست از طوق بردگی نجات پیدا کند؛ باید بتواند از گذرگاههای سخت عبور نماید درست همان گونه که عقاب توانست از عقبهها بگذرد.
زمانی ما پیروز میشویم که بتوانیم از این گذرگاهها عبور کنیم. آقای مهندس دژاکام کتاب چهارده وادی را به ما معرفی میکنند که بهترین گزینه برای عبور از این مسیر است. گاهی ما خودمان برای خودمان گذرگاهی ایجاد میکنیم؛ برای مثال، زمانی که شرایط مهیا میشود، اموال دیگران را چپاول میکنیم. ما در زندگی؛ باید گذرگاههای بسیاری را پشت سر بگذاریم که گاهی به چشم نمیآیند، اصلاً نمیبینیم و مانند بینایان نابینا هستیم، در حسرت مسائلی که نداریم، به سر میبریم و برای چیزهایی که داریم، ارزش قائل نیستیم.
آقای مهندس بیان کردند: «دنبال پای اضافی نباشید که خداوند به شما نمیدهد»، این جمله تلنگری برای من است که در زندگی به آنچه دارم قانع باشم؛ چراکه مهم داشتن یک چیز نیست، مهم لذت بردن از آن چیزهایی است که در اختیار دارم.
آسوده و در بهشت بودن؛ یعنی آب گوارا در کوزه سفالی خوردن. گاهی در زندگی جامی از طلا داریم؛ اما درون آن پر از زهر است. آن موقع است که در وسط جهنم به سر میبریم.
وجود سختیها در درون و بیرون ما نیاز است تا آن نیروهای منفی نتوانند در ما رشد کنند. سختیها آمدهام تا من رشد کنم، به کمال برسم و بزرگ شوم.
منبع: سیدی «گذرگاه»
نویسنده: راهنما همسفر عطیه (لژیون پنجم)
ویراستاری و ارسال: همسفر منصوره (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران شعبه خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
162