English Version
This Site Is Available In English

قطره‌ای در مقابل دریای بی‌کران

قطره‌ای در مقابل دریای بی‌کران

وقتی که من به زمان قبل از ورود مسافرم و خودم نگاه می‌کنم و آن دوران را با امروزم که وارد کنگره شده‌ام و مسافرم که ۲۹ ماه رهایی دارد، مقایسه می‌کنم از خودم می‌پرسم که چه اتفاقی افتاد که آن دوران تیره و تار، من را به سوی روشنایی سوق داد؟

من سال‌ها پیش نام کنگره60 را شنیده بودم؛ ولی هیچ شناختی از آن نداشتم. مسافر من که بارها به روش‌های مختلف ترک کرده بود و من خوشحال می‌شدم و پس از هر بار ترک کردن مواد دوباره شروع به مصرف مواد می‌کرد، خوشحالی من تبدیل به یأس و ناامیدی می‌شد تا اینکه با اصرار و پافشاری پسرم و دیدن یک مسافر رها شده در کنگره توسط مسافرم که آن الگویی شد برای مسافر من که او هم وارد کنگره60 شود.

واقعاً برای من قابل باور نبود، فکر نمی‌کردم مسافرم بتواند در کنگره هم به درمان برسد؛ ولی اذن ورود به کنگره برای مسافرم صادر شد و من هر روز شاهد تغییرات روحی، جسمی و روانی او بودم و هر لحظه از این بابت خداوند را سپاسگزار بودم؛ اما من همسفر با اینکه از هر طریق مسافرم را حمایت می‌کردم، حال خودم خوب نبود و فکر می‌کردم اگرخودم به کنگره بیایم، تمام آن روزهای تلخ گذشته برایم تداعی می‌شود تا اینکه در روز تولد یکمین سال رهایی مسافرم با دو پسرم به همراه عروسم برای اولین بار به کنگره آمدم و آنجا بود که راهنمای خوب مسافرم، مسافر امیر گفتند: «همسفر رضا برای اولین بار به کنگره آمده است که برای من این سخن سخت بود؛ ولی تلنگری عظیم و بزرگ بود و بعد از آن اذن ورود من به کنگره داده شد»، من ورود خودم را به کنگره مدیون راهنما مسافر امیر هستم.

آن موقع متوجه شدم که کنگره قطعه‌ای از بهشت روی زمین است و با آموزش‌های کنگره اعم از چگونه تفکر کردن، احیا شدن، جهان‌بینی و انسان‌شناسی، صبر، آرامش و بالا بردن نقطه تحمل پی بردم که من کیستم؟ کجا بودم و اکنون در چه وضعیتی قرار دارم؟

من تمام آرامش خودم و خانواده‌ام را مدیون کنگره هستم، واقعاً نمی‌توان کمک‌های کنگره را با چند سطر نوشتن بیان کرد. کمک کنگره به من به ‌اندازه دریایی بی‌کران است و من شرمنده‌ام که بگویم کمک من به کنگره به‌ اندازه قطره‌ای است به دریای بی‌کران؛ زیرا وقتی نگاه می‌کنم، یکسری چیزهایی هست که هرگز نمی‌توان برای آن قیمتی گذاشت مانند یک سری اشیاء که به آن‌ها به اصطلاح بی‌بها، بی‌قیمت و ذی‌قیمت می‌گویند.

حال یک چیزهایی هست که از موقعی که من وارد کنگره شدم در اختیار من گذاشته‌اند ازجمله: آرامش، آگاهی، با خانواده سر یک سفره نشستن و محبت به خانواده، همسر و فرزندان، قضاوت نکردن در مورد دیگران که حتی اگر یکی از این‌ها را در نظر بگیرم من همسفر هر کاری برای کنگره انجام دهم، هرگز نمی‌توانم دین خودم را به کنگره ادا کنم، فقط بهترین و مؤثرترین کاری که می‌توانم بکنم این است که به حرمت‌های کنگره احترام بگذارم و قوانین کنگره را اجرا نمایم و سعی کنم الگوی خوب و مناسبی برای کنگره باشم و هم‌چنین بتوانم در آینده خدمتگزار خوبی باشم.

در پایان فراموش نکنیم ما هر کمکی به کنگره بکنیم به خودمان کرده‌ایم و در اینجا از صمیم قلبم آرزوی سلامتی برای جناب مهندس حسین دژاکام و خانواده بزرگوارشان دارم و تا ابد حال خوب خودم و خانواده‌ام را مدیون ایشان هستیم.

تایپ و نویسنده: همسفر عصمت رهجوی راهنما همسفر تهمینه (لژیون یازدهم)
ویرایش: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر تهمینه (لژیون یازدهم)
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون هشتم)
ویراستاری و ارسال: راهنمای تازه‌واردین همسفر فریناز نگهبان سایت
همسفران نمایندگی میرداماد اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .