English Version
This Site Is Available In English

دیگران کاشتند و من خوردم و حالا من باید بکارم تا دیگران بخورند

دیگران کاشتند و من خوردم و حالا من باید بکارم تا دیگران بخورند

تعدادی از رهجویان لژیون دوم مطالبی را در خصوص «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» در قالب مشارکت مکتوب ارائه کردند که تقدیم شما می‌گردد.

مشارکت راهنما همسفر زهرا:
کنگره60 به لطف آقای مهندس دژاکام بنیان شد و ایشان آن چیزی که وظیفه خود و زکات درمانشان می‌دانستند را به نحو احسنت انجام دادند و بزرگ‌ترین کمکی که به همه اعضای کنگره کردند، بنیان کنگره60 و ابداع روش DST بود. ایشان با حمایت‌های مالی و آموزش جهان‌بینی توسط نشریات و پکیج‌ها دین خود را ادا کردند و آن‌ها را در اختیار مصرف‌کننده‌ها و خانواده‌های آن‌ها گذاشتند و این روند هم‌چنان ادامه‌دار است. مهم‌ترین اصل در متد DST استفاده از دارو در سه وعده مساوی به فاصله زمانی مشخص است که درمان انجام می‌شود و در کنار آن آموزش جهان‌بینی توسط راهنمایان که هم‌جنس همان مسافران هستند صورت می‌گیرد و استاد پرورش می‌دهند و توسط آن‌ها باز مسافرانی که در این راه قرار می‌گیرند به رهایی رسیده و جزو خدمت‌گزاران کنگره60 می‌شوند و این کمک‌های پرقدرت آقای مهندس به هم‌نوع خود بوده و است.

پکیج‌های آموزشی، نشریات و اپلیکیشن به‌روز و به نحو احسنت به گروه مسافران و گروه خانواده ارائه می‌شود؛ اما وظیفه من همسفر و منی که در جایگاه راهنما هستم در طی این سال‌ها در کنگره60 به‌پاس قدردانی و در مقابل کمک‌های کنگره به من چیست؟ من به هیچ عنوان با هیچ مبلغ و با هیچ کلامی نمی‌توانم آن‌ها را جبران کنم؛ اما نمی‌توانیم با این جمله که چون کاری از دست ما برنمی‌آید؛ پس کاری انجام نمی‌دهیم، هیچ کاری نکنیم. نه! اتفاقاً کنگره با حمایت و کمک‌های خود اعضا است که روز‌به‌روز رشد می‌کند؛ پس من زهرا که در جایگاه راهنمای یک همسفر مسئولیت دارم کارم سخت‌تر و بیشتر است؛ چرا که باید اول خودم آنچه می‌گویم را اجرایی کنم تا رهجویان قدرشناسی را پرورش دهم که دین خودشان را ادا کنند. با حمایت مالی، آموزش‌های کاربردی و اجرایی است که ریشه کنگره‌60 را مستحکم می‌کنیم تا آیندگان هم بتوانند به نحو احسنت شکرگزار و قدردان باشند و کمک کنند.

اول‌ باید از بدو ورود آموزش‌ها و قوانین را به خوبی اجرا کنیم و از راهنمایان و اعضا در هر جایگاهی که هستند مثل ایجنت و مرزبانان تجربه گرفته و آن‌ها را کاربردی کنیم؛ وقتی که به این مرحله رسیدیم، مهم‌ترین اصل این است که هیچ خللی را با بی‌نظمی در کنگره به وجود نیاوریم و این بزرگ‌ترین کمک است؛ وقتی که نظم، قوانین و حرمت‌ها را به خوبی اجرا کنیم چند گام جلو می‌افتیم و افرادی هم که تازه‌وارد هستند از پیشکسوت‌ها الگو برمی‌دارند و حرکت‌شان را به خوبی انجام می‌دهند و این دست‌ به‌ دست می‌چرخد. آقای مهندس با تفکر هفته گلریزان و لژیون سردار را قرار دادند. برای این‌ است‌ که‌ من به عنوان عضوی از کنگره باید اين را بدانم که دیگران کاشتند و من خوردم و حالا من باید بکارم تا دیگران بخورند و سفر دوم  پایان راه نیست، باید این مسیر ادامه‌دار باشد و من باید رسالت خود را برای آیندگان به خوبی انجام دهم؛ پس باید آن‌قدر به آن سطح از آگاهی و دانش رسیده باشم که بتوانم از خود و مال خودم به کنگره ببخشم؛ چرا که در لژیون سردار به ما می‌گویند که هر قدمی را برداریم باز دوباره به خودمان برمی‌گردد و این عین واقعیت است.

حمایت و کمک مالی در هر قسمت می‌تواند باشد از جمله بخش زمین، پارک، خزانه و ... که حمایت‌های مالی با دل و جان باید باشد نه این‌که از کسی توقع داشته باشم که در عوض مبلغی که من پرداخت می‌کنم و در جبران آن به من سرویس بدهند. هر خدمتی از بخش‌های آبدارخانه، تمیز کردن سالن، چیدن صندلی‌ها و خدمت مالی کمک به کسانی است که تازه‌وارد هستند و آشنایی با قوانین ندارند. هر چه را که می‌گویم اول باید خودم آن را انجام دهم و بعد به دیگران آموزش بدهم و نباید هیچ‌گونه قضاوتی باشد و دیگر قوانین این است که در کار یکدیگر نفوذ نکنیم و در مورد مسائل شخصی، خانوادگی، محل کار، نوع زندگی و ارتباط به هیچ عنوان جستجویی نباشد و فقط در کنگره با هم ارتباط داشته باشیم؛ چرا که اگر این ارتباطات بیرون از کنگره عمیق شود باعث آسیب به خود افراد می‌شود و آن‌ها را از کنگره دور می‌کند.

افراد شاید بگویند این‌جا هم مثل جاهای دیگر است و فرقی نمی‌کند؛ ولی پشت هر قانون و حرمتی که‌ آقای مهندس دژاکام در کنگره‌60 گذاشته‌اند و تجربه‌های بسیار زیادی وجود دارد؛ پس من باید ادامه‌دهنده این راه باشم تا آیندگان با حس خوب، اعتماد و اعتقاد در کنگره به درمان‌ برسند و قدردان و سپاسگزار باشند. مهم‌ترین کمک من آموزش و تحویل رهجویانی با تجربه و آگاه است که به معنای واقعی قدردان باشند و حمایت مالی و معنوی داشته باشند. و در آخر باز تکرار می‌کنم بدون توجه به کمک دیگران نگاهم روی خودم باشد و از خودم شروع کنم و در همه زمینه‌ها بدون هیچ چشم‌داشت و توقعی حامی و سپاسگزار باشم. و در آخر برای حضورم در کنگره60 از جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترم‌شان و تمامی افرادی که کمک کردند تا من زهرا در این مسیر پایدار باشم سپاسگزارم.

مشارکت همسفر مینا:
خداوند را سپاسگزارم برای حضورم در این لحظه که اجازه ورود به کنگره را برای من مینا صادر کرد که من و مسافرم در این مکان به حال‌خوش و آرامش برسیم. کنگره‌60 به من کمک زیادی کرده است. کمک‌ها و آموزش‌هایی که در هیچ جای دنیا وجود ندارد. چقدر زیبا در وادی دوم به من یادآور می‌شود که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ کدام از ما هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. کمک‌هایی که کنگره به من کرده است اصلاً قابل شمارش نیست. من با کمک این آموزش‌ها به آرامش و حال‌خوش رسیدم که این حس‌خوب را با هیچ دکتر و روانپزشکی نمی‌توانستم به دست آورم. من و مسافرم هر چقدر تلاش کنیم باز هم نمی‌توانیم گوشه‌ای از این گوهر گران‌قدر را که از کنگره‌60 گرفتیم پرداخت کنیم. خیلی از عزیزان پشت در کنگره منتظر هستند تا یک روز خداوند اذن ورودشان را صادر کند تا روزی بر روی این صندلی‌ها بنشینند؛ پس من باید قدر این مکان را بدانم. کنگره به من آداب درست زندگی کردن را آموخت و من در قبال این عظمت و کمک‌های کنگره‌60 چه خدمتی می‌توانم انجام بدهم جز این‌که دست کم مانعی بر سر راه اهداف کنگره نباشم؛ وقتی که یک نفر کمکی به کنگره می‌کند باید‌ بگوید که چقدر کمک کرده است که دیگران هم یاد بگیرند و این تظاهر، تفاخر و غرور نیست؛ بلکه باید خدمت‌ها مطرح شود که دیگر افراد کنگره هم آموزش بگیرند.

خداوند را همیشه به‌خاطر راه بزرگی که در سر راه من قرار داده است بسیار سپاسگزارم. امیدوارم که هیچ وقت این پیوند از بین نرود؛ اما کمک من به کنگره در مقابل کمک‌ها و محبت‌های بی‌دریغ کنگره به من و مسافرم و تمام انسان‌های خواهان رهایی از تاریکی اعتیاد بسیار ناچیز و اندک است؛ پس من باید در حد توانم خدمت کنم. زمانی‌‌که مصرف‌کننده مواد‌مخدر به درمان می‌رسند گاهی فراموش می‌کند که چه کسانی به او کمک کردند تا به درمان و رها برسد و همه این‌ها را کنگره رایگان در اختیار یک مصرف‌کننده قرار داده است؛ پس بعد از رهایی مسافر و همسفر باید بمانند و به‌پاس قدردانی چه از نظر مادی و چه معنوی خدمت کنند. جناب آقای مهندس که بنیان کنگره‌60 هستند بارها گفته‌اند که من هنوز در قبال خدمتی که کنگره به من کرده است نتوانستم کاری انجام دهم؛ پس ما هم باید یاد بگیریم که هر کاری که انجام بدهیم باز هم به کنگره مدیون هستیم. در نهایت صمیمانه از بنیان کنگره‌60 و خانواده محترم‌شان سپاسگزارم و دستشان را می‌بوسم و برای آن‌ها از خداوند طلب عمر باعزت و طولانی را خواستارم و همچنین از راهنمای خودم همسفر زهرا و راهنمای تغذیه‌ سالم همسفر مرضیه تشکر می‌کنم.

مشارکت همسفر فاطمه:
خدمت کنگره به من غیرقابل توصیف است. ساختن انسان و احیاء آن واقعاً شبیه به معجزه است؛ اگر من بخواهم بخشی از کارهای کنگره را جبران کنم می‌توانم از سبد مالی که در بین اعضا می‌چرخد حمایت نمایم. بهترین خدمت من به کنگره این است که خروجی خوبی داشته باشم؛ یعنی آن‌قدر حال‌ خوبی داشته باشم تا به یک الگو تبدیل شوم. من باید در کنگره بمانم و خدمت کنم تا زکات خودم را پرداخت کنم. باید این را بدانم کسانی بوده‌اند که به من خدمت کرده‌اند و آموزش‌های لازم را داده‌اند تا من به حال‌خوب برسم من هم باید بمانم و آموزش بگیرم و خدمت کنم؛ وقتی فکر می‌کنم می‌بینم که کمک علمی کنگره به ما برای شناخت اعتیاد و درمان آن را نمی‌توان اندازه‌گیری کرد و سنجید. با چه بهایی می‌توان به دانش کنگره‌60 در خودشناسی و انسان‌شناسی دست یافت؟ در کنگره همه و همه با تمام امکانات مادی و معنوی دست‌ به‌ دست هم می‌دهند که یک نفر از دام اعتیاد رها شود.؛ وقتی فکر می‌کنم که قبل از کنگره چه زندگی سخت و پر از مشکل داشتیم و الان که وارد کنگره شده‌ایم من و مسافرم به حال خوب رسیدیم و زندگی ما روز‌به‌روز بهتر و بهتر می‌شود. خدا را هزاران بار شکر می‌کنم و قدردان آقای مهندس هستم و من نمی‌توانم کمکی که کنگره به من کرد را جبران کنم. در قبال این عظمت و کمک‌های کنگره من چه خدمتی می‌توانم انجام بدهم جز این‌که حداقل مانعی بر سر راه اهداف کنگره نباشم و همیشه در راهی که مدنظر کنگره‌60 است قدم بگذارم‌.

من باید با توانایی و نیرویی که خود کنگره به من داده است به آن‌ها کمک کنم تا دست‌گیر کسانی باشم که مثل من در راه خلاصی از دام اعتیاد مانده بودند تا آن‌ها هم دارای توانایی و قدرت شوند و به آیندگانی که در این دام هستند کمک کنند تا دنیای سالم‌تر و آینده بهتری برای خودمان و فرزندان دلبندمان رقم بزنیم؛ اگر لیاقت و شایستگی آن را داشته باشم و با تکیه بر او و پشتوانه قرار دادن این جمعیت، خداوند نیرو و قدرتی اعطا نماید تا در این مسیر الهی به راه و مسیری که جز سعادت و نیک‌بختی چیز دیگری ندارد از خدمتگزاران و محبان اهل آن انجمن باشم مثل خدمتگزاران دیگر که اگر آن‌ها نبودند برای امثال من و مسافرم این حال خوب رقم نمی‌خورد. در کل زندگی‌ام بزرگ‌ترین، عالی‌ترین و بهترین کادو، حس و حال خوب را فقط و فقط کنگره‌60 به من داده است که با این هدیه راه و روش زندگی را پیدا کردم و از راه خاکی زندگی‌ام به راهی پر از درخت، شکوفه و گل‌های رنگارنگ که به دست آقای مهندس دژاکام کاشته شده است وارد و از دیدن این همه زیبایی حیرت‌زده شدم که مطمئن هستم برای تک‌تک اعضا اتفاق افتاده است. ما در این راه زیبا بهترین اتفاقات مهم زندگی را رقم خواهیم زد؛ پس باید به کمک یکدیگر بشتابیم تا بقیه هم این راه زیبا و پر از شکوفایی را ببینند و از آن به خوبی استفاده کنند و از آن شر عظیم و مهلک و راه خاکی اعتیاد خلاصی یابند و بهترین شرایط را رقم بزنند. ما هیچ یک از کارهای آقای مهندس را نمی‌توانیم جبران کنیم و فقط می‌توانیم با مانع نشدن در راه کنگره و قدردانی به کنگره کمک کنیم.

مشارکت همسفر اکرم:
با تفکر به این‌ دستور‌جلسه برمی‌گردیم به گذشته خودم که با چه حال خرابی به کنگره آمدم با روحیه‌ای ناامید، حال نامساعد و مسافری بد حال و ناامید وارد شدیم. چیزی نمی‌گفتم فقط سکوت می‌کردم و حالم خیلی بد بود. مسافر من اصلاً به خانه نمی‌آمد؛ وقتی هم که می‌آمد کاملاً مثل کارتن خواب‌ها بود و من وقتی به او نگاه می‌کردم قلبم به در می‌آمد. گاهی اوقات از شدت فشار روحی آن‌قدر حالم بد می‌شد که کارم به دکتر می‌کشید. بعضی وقت‌ها به این‌که مواد مصرف می‌کند فکر نمی‌کردم و ناراحتی من به‌خاطر ظاهر او بود که چرا حمام نمی‌رود و چرا به خودش نمی‌رسد؟ من بهترین لباس‌ها را برای او می‌خریدم؛ اما متاسفانه حال و حوصله عوض کردن لباس‌هایش را نداشت. همیشه در خانه ما در مورد مسافرم دعوا و بحث بود؛ ولی بالاخره راه کنگره به روی ما باز شد و مسافرم به کنگره آمد و من شش ماه بعد از سفر مسافرم به کنگره آمدم و همیشه نگران این بود که آشنایی من را نبیند؛ وقتی وارد کنگره شدم اولین کسی که دیدم همسفر مرضیه ایجنت شعبه ابن‌سینا بود که یکی از دوستان قدیمی ما بود و با استقبال گرم و چهره خندان من را به آغوش گرفت. مسافر و همسفران زیادی در آن‌جا بودند که من از دیدن آن‌ها لذت می‌بردم و با خود می‌گفتم که خدایا این‌جا کجاست؟ چقدر همه چیز مرتب و میز است. ذره‌ذره به خودم آمدم دیدم که روی یکی از صندلی‌ها نشسته‌ام و خودم را به عنوان تازه‌وارد معرفی کردم و از آن به بعد راه کنگره را ادامه دادم؛ وقتی مسافرم شنید که من به کنگره آمدم خیلی خوشحال شد.

کنگره‌60 برای من مکان مقدسی بود که همه بدون چشم‌داشت به همدیگر آموزش می‌دادند. بعد از سه جلسه مشاوره با حس خودم راهنما انتخاب کردم و به آموزش‌ها ادامه دادم و حالم روز‌به‌روز بهتر شد. خیلی خوشحال بودم دوستان جدیدی پیدا کردم و حس خوبی داشتم و این‌جا برای من مثل دانشگاه بود. خدا را شکر می‌کنم که هر چه راهنما به من می‌گفت انجام می‌دادم و چیزهایی که نمی‌دانستم را یاد گرفتم. بعد از آن در لژیون تغذیه‌ سالم قرار گرفتم و یاد گرفتم که چگونه جسم خودم را بشناسم و غذا بخورم. همه این‌ها را کنگره به من داد و این همان نعمت بزرگ در گنگره است که من باید آن‌ها را کاربردی کنم. کنگره من را به حال خوب رساند و مسافرم رها و درمان شد و زندگی ما تغییر کرد؛ اما من برای کنگره چه کار کردم؟ من اگر قدر کنگره را بدانم‌ باید از هیچ خدمتی کوتاهی نکنم و  باز هر کاری که انجام دهم جبران یک ذره از کمک‌های کنگره به من نمی‌شود. خدا را شکر این چند سال عضو لژیون سردار شدم و اگر خدا کمک کند سال آینده دنور می‌شوم و هر کاری از دستم برآید انجام می‌دهم و خدمت می‌کنم. از آقای مهندس و خانواده محترم‌شان سپاسگزارم و برایشان از خداوند طول عمر باعزت خواستارم.

ویرایش: همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم) رابط خبری
ویراستاری و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرند

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .