مبحثی که در این سیدی صحبت میکند، درباره حس میباشد، پنج حس درون که مربوط به ساختمان جسم میباشد و پنج حس برون که آنچه در خواب میبینیم، با حسهای برون است؛ پس حس درون، حس آشکار و حس برون، حس پنهان است. همینطور که ما اندیشه و فکر آشکار و پنهان داریم، عشق و محبت آشکار و پنهان و همچنین کینه و نفرت آشکار و پنهان داریم؛ بنابراین شخصیتها به دو قسمت شخصیتهای آشکار و پنهان تقسیم میشوند و ممکن است انسانها، آن چیزی که هستند را نشان ندهند، در ظاهر خیلی معقول و خوب و منظم؛ ولی در صور پنهان، قاتل زنجیرهای و یا یک دیوانه روانی باشند.
یکی از چیزهای که پنهان است، مکر میباشد، مکر؛ یعنی نیرنگ، تزویر، فریب و چاره اندیشی؛ برای ضرر رساندن به یک چیزی یا کسی میباشد؛ البته در قرآن مکر به معنی تدبیر هم میآید. گاهی انسان؛ برای رسیدن به هدف خودش مکر و نیرنگ میکند و با تبلیغات دروغ آن چیزی که میخواهد را میفروشد و این مکر و نیرنگ است و این نیرنگها میتواند همه جا باشد؛ پس باید مراقب و هوشیار باشیم؛ حتی یک حیوان میخواهد شکار کند، مکر میکند و جایی میایستد که شکار بوی آن را حس نکند و چند ساعت بیحرکت میماند تا شکار کند؛ ولی مکر انسان از حیوان خیلی بیشتر است.
ما باید این را در نظر بگیریم که بدون مشورت کاری نکنیم و باید هوشیار باشیم؛ چون همیشه خطر در کمین است. بسیاری از شرکتهای هرمی بودند که با فریب و نیرنگ جیب خیلی از مردم را خالی کردند؛ زیرا همیشه در کنار نیرنگ، طمع هم هست؛ مثل بعضی از جلسات عرفان که با خواندن یک کتاب در ۳۰ جلسه میخواهند، پرواز روح و یا در ماوراء حرکت کنند، آنقدر به انسان آسیب می رسانند که خدا میداند، بعد از مدتی تبدیل به یک آدم مالیخولیایی و روانی میشوند؛ پس این هم یک نوع حیله و تزویر است؛ باید دقت کرد؛ چون همیشه حیله و تزویر با یک صورت زیبا جلو میآید.
هیچ فسادی در دنیا انجام نمیگیرد؛ مگر اینکه لباس تقوا تن آن کنیم. در خیلی از داستانها از این مکرها داریم؛ مثل جنگ رستم و سهراب که وقتی سهراب، رستم را به زمین میزند، رستم میگوید: در کشور ما باید سه بار کشتی بگیریم و سهراب او را رها میکند و دفعه بعد رستم، سهراب را زمین میزند و خنجر را به پهلوی او فرو میکند، سهراب میگوید: مگر نگفتی سه بار؛ باید کشتی بگیریم، رستم گفت: نه و این؛ یعنی مکر، بنابراین مسئله مکر و نیرنگ در تمام سطوح زندگی ما هست و باید هوشیار باشیم.در کنگره يک رهجو، غیبتِ راهنمای خود را میکند، غیبت کردن در واقع یک نوع مکر به حساب میآید و مورد دیگر خشم است.
رتبهٔ ضریب هوشی در یک انسان معمولی ۱۰۰ است، تیز هوشان در رتبهٔ ۱۲۰، نابغهها در ردهٔ ۱۴۰، انسان خنگ در ردهٔ ۸۰ و انسان هالو و یا به عبارتی کودن در رتبهٔ ۶۰ قرار میگیرد؛ وقتی انسان خشمگین میشود، تمام هوش او تقسیم بر سه میشود؛ یعنی اگر یک فردِ تیز هوشی که دارای رتبهٔ ۱۲۰ ضریب هوشی است، عصبانی یا خشمگین شود، این رتبه تقسیم بر سه میشود و درجهٔ هوشی که حاصل میشود، عدد ۴۰ است؛ یعنی درجه ضریب هوشی او از یک فرد خنگ و کودن هم پایینتر میآید و رفتارهایی از او سر میزند که از یک کودن انتظار داریم. تمام اتفاقات بد و قتلها در زمان خشم پدید میآیند.
گاهی اوقات فردی که خشمگین میشود، رفتارهایی که از او سر میزند؛ باعث ناراحتی ما میشود، در این هنگام نباید از فردِ خشمگین دلخور شویم؛ چون رتبهٔ ضریب هوشی او در هنگام خشم پایین آمده و از تعادل خارج شده است. خشم یک پوئن منفی است؛ باید صبر و حوصله داشته باشیم و به سرعت داوری و قضاوت نکنیم، در این حین؛ باید همزمان مراقب مکر دیگران هم باشیم که موضوع بسیار حائذ اهمیتی است. آقای مهندس درباره پنج حس درونی انسان صحبت کردهاند که شامل: بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی و لامسه است و همچنین پنج حس بیرونی که یکی از آنها هنگام خواب بیدار میشود.
ما انسانها دارای اندامهای دیگری هم هستیم. به قول مولانا ده حس هست و هفت اندام دگر و هفت آسمان که هر کدام از اندامهای ما در یک آسمان سیر خواهد کرد و دو مورد از آن پیکرها را ما به خوبی میشناسیم، یکی جسمی که داریم و میبینیم و دیگری، کالبدی که در خواب میبینیم. حالا اگر سئوال شود: وقتی بیداریم حقیقت دارد یا وقتی خواب هستیم حقیقت است؟ جواب این سئوال را میتوان اینگونه بیان کرد که در هر دو حقیقت وجود دارد و در کنار اینها میتوان گفت: حتی کابوس هم کاملاً حقیقی است و توهم نیست. حس درون برای ما قابل قبول است؛ ولی پیکرهای دیگر برای ما قابل لمس نیست؛ اما قابل حس کردن است.
خیلی از موارد را میتوان حس کرد؛ ولی نمیتوان لمس کرد، به عنوان مثال: در بیداری با چشم میتوان دید؛ ولی در حس برون وسیلهای برای دیدن نیست؛ یعنی آنچه که ما در خواب میبینیم در حقیقت با این چشم نیست با چشم دیگر و با جسم دیگر و در عالم دیگری است. حال این سئوال پیش میآید که ما چه زمانی به این دنیا میآئیم؟ در صورتی که ما هر شب به آن دنیا میرویم و در روز بر میگردیم؛ در واقع ما در آن دنیا زندگی میکنیم، نه اینکه بگوئیم بعد از مرگ به دنیایی دیگر میرویم؛ اینچنین نیست و این قابل باور نیست. روانشناسها به این تعاریف و نظریهها اعتقادی ندارند. مسئله روح و نفس کاملاً واضح است.
خداوند در قرآن میفرماید: خوابیدن یک مرگ موقت است و با مرگِ انسان، ارتباط با جسم او قطع میشود؛ یعنی آن بند سیمینی که ارتباطِ بین جسم با روح یا نفس است قطع میشود؛ ولی متأسفانه ما انسانها فقط آنچه را که میبینیم، باور میکنیم و چیزی را که نمیبینیم، قبول نداریم. انسان در خواب و رویا سیر و سلوک میکند و جسم او در آن دخیل نیست و همزمان کالبدهای دیگر هم در کار هستند که قابل رویت نیستند. برای ما انسانها مجهولات بسیاری وجود دارد؛ اگر فکر کنیم با مرگ همه چیز تمام میشود در حقیقت یک تفکر غلطی است؛ ولی اگر با خود اینگونه تصور کنیم که اگر زندگی ادامه داشته باشد چه خواهد شد؟
جواب این است که ادامهٔ زندگی ما در آن دنیا است و هر چه در این دنیا فرا گرفتهایم از علم ، طب، محبت و...، به هر دانشی که دست یافته باشیم اینها همه قابل تقدیر است و اگر ظلم کنیم، ظلم به خود ما بر میگردد؛ گویی ما در جهنم زندگی میکنیم و باید از آن خارج شویم. هیچ چیز در دنیا نیست مگر اینکه ابتدا در اندیشه باشد و بعد به وجود آید. با این تفاسیر نتیجه میگیریم که: ما انسانها آیندهٔ خود را با افکار و اندیشه پیریزی میکنیم. آقای مهندس با اندیشه خود متد DST را کشف و خلق نمودند سپس کنگره۶۰ را احداث کردند.
ما با اندیشه وارد کنگره۶۰ شدیم و در ادامه با تفکر راهنما شدیم اگر تعقل و تفکر در ما درست باشد چیزی که از ما حاصل میشود صحیح خواهد بود و همه اینها بستگی دارد به اینکه چه میکاریم، حنضل میکاریم یا رطب. اندیشه در واقع یک نوع کاشتن است. هر چه بکاریم آن را درو خواهیم کرد. زمانی که یک انسان به بُعد دیگر میرود به این فکر میکند که کدام حقیقی و کدام مجازی است؛ ولی ما میگوئیم خواب یا بیداری هر دو حقیقی است و ما در هر بعد باشیم همان حقیقت محض است.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون هفتم)
رابط خبری: راهنما همسفر شهناز (لژیون هفتم)
ویراستاری: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر ژیلا (لژیون اول)
ارسال: همسفر شایسته رهجوی راهنما همسفر ژیلا (لژیون اول) دبیر اول سایت
عکس: همسفر منیره مرزبان خبری
همسفران نمایندگی صفادشت
- تعداد بازدید از این مطلب :
116