English Version
This Site Is Available In English

باید خود را مورد کاوش قرار دهم

باید خود را مورد کاوش قرار دهم

جلسه‌ی دهم از دوره‌ی پانزدهم از سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه‌ی مسافران نمایندگی دلیجان با نگهبانی مسافر احمد و استادی مرزبان مسافر عباد و دبیری مسافر مجتبی، با دستور جلسه:"کمک من به کنگره و کمک کنگره به من" ، روز دوشنبه مورخ ۲۴ دی ماه ۱۴۰۳ آغاز به کار گردید.

سخنان استاد:

سلام دوستان عباد هستم یک مسافر؛ خوشحالم که امروز توانستم در این جایگاه قرار بگیرم. از گروه مرزبانی ایجنت و نگهبان بسیار سپاسگزارم، از آقای مهندس و خانواده‌شان تشکر می‌کنم که، این بستر را برای ما فراهم کردند که ما بتوانیم از چالش اعتیاد بیرون بیاییم، که باعث می‌شود درد و رنج بشر کم شود و به زندگی برگردد و در حیات خود بتوانند با آرامش به زندگی خود ادامه دهند. در مورد دستور جلسه کمک کنگره به من و کمک من به کنگره، من به اضافه من، خودم می‌شود.

من زمانی که وارد کنگره شدم، پذیرفتم که کنگره یک سری قوانین یک سری حرمت و اصولی دارد و هر چیزی باید سر جای خودش باشد. زمانی که از این در وارد می‌شوم و روی صندلی می‌نشینم باید قوانین کارگاه آموزشی را رعایت کنم. زیرا زمانی که بپذیرم ماندگار خواهم شد، حالا در مسیری که ادامه پیدا می‌کند شما دو تا نمودار باید بکشید، صفر تا صد، یکی کمک من به کنگره، نمودار دیگر کمک کنگره به من، روز به روز که جلوتر می‌رود آن نمودار کمک من به کنگره عقربه‌هایش سر جای خودش باقی مانده است، یعنی نشانه آن ثابت مانده ولی کمک کنگره به من روز به روز نمودارش بالا می‌رود، زیرا رایگان آموزش می‌گیرم.

حس خوب می‌گیرم به خانواده برگشتم. به من شخصیت داده شده، به من احترام می‌گذارند. وقتی که وارد می‌شوم مرا در آغوش می‌گیرند و بغل می‌کنند و به من محبت تزریق می‌کنند. از طرف دیگر به من داروی اوتی می‌دهند و متد دی اس تی را برای من می‌شکافند. با تمام توان به من خدمت می‌کنند تا یک نفر به ر‌هایی برسد. ۱۰ تا ۱۱ ماه که می‌گذرد کمک کنگره به شما ۱۰۰ می‌شود. اما شما هنوز در نقطه صفر خود باقی مانده‌اید اینجا منه به اضافه من می‌شود خودم، شما ر‌ها می‌شوی، می‌شوی خودم شما ر‌ها شدی دیدگاه شما یک می‌شود. نگویم شما می‌گویم من، من عباد دیدگاهم به عنوان یک سفر دومی باید خیلی گسترده باشد. باید فرق کند. باید حس من فرق کند. باید شنیدار و دیدگاه من فرق کند. کنگره الگویی است، یک سفر دومی برای یک سفر اولی الگو است.

یعنی زمانی که مشارکت می‌کنم، باید مشارکت من طوری باشد که سفر اولی هم متوجه بشود، هم لذت ببرد. مرزبان کشیک زمانی که بالا می‌آید و می‌گوید: دستور جلسه هفته آینده فلان است. یعنی یک هفته به من زمان می‌دهد که مطالعه کنم و مشارکت کنم و باید هم مشارکت کنم، ولی زمانی که وارد سفر دوم شدم باید ببینم با خودم چند چندم امروز لژیون سردار داشتیم از ۴۰ و خورده‌ای نفر ۲۰ نفر آمدند چرا؟ زیرا آموزش نگرفتند. راهنما تمام توان خود را گذاشته است. آقا سعید از راه دور می‌آید، آقا محمد عینی از اصفهان می‌آید، آقا محمد بهروز... هر کدام به نوعی از خواسته‌های معقول خود زده‌اند و به اینجا آمده و برای من نوعی وقت گذاشته است و به من آموزش داده است. اما من خودم آموزش نگرفتم، چرا؟ چون حس من بسته بوده است. زمانی که حس من بسته باشد نمی‌توانم آموزش بگیرم. مرزبان به من چیزی بگوید با حس بد دریافت می‌کنم. در لژیون سردار خیلی از بچه‌ها هستند که سفر اولی هستند و عضو لژیون سردار شدند. حالا ما می‌گوییم آن‌ها به آن سطح آگاهی و دانایی نرسیده‌اند. من خودم چه کار کردم، من خودم امروز دیر رسیدم وقتی که دیر برسم از اتوبوس جا می‌مانم و نمی‌توانم آن آموزش‌ها را بگیرم لژیون سردار چه چیزی به من داده است، الان می‌خواهم زکات آن‌ها را پرداخت کنم.

من عضو لژیون سردار شدم آیا فقط اینکه عضو شدم برای من کافی است، نیست اینکه به عنوان عضو لژیون سردار شرکت کنم و خدمت کنم و جارو بزنم باعث این باعث می‌شود که سطح انرژی لژیون سردار بالا برود. کم لطفی است قسم نمی‌خورم، دیروز شعبه حافظ رفته بودم برای چای خوردن یک ربع وقت هست تا نفر آخری بخواهد بیاید، این یک ربع تمام شده بود نفر آخر تا بخواهد چایش را بخورد زنگ می‌خورد و باید به داخل برود آیا همه این‌ها سفر اولی هستند. خیلی از آن‌ها سفر دومی هستند. ولی برای چه چیزی آمده‌اند برای خدمت آمدن ۳ الی ۴ نفر چای پذیرایی می‌کنند. هر کسی به نوعی خدمت می‌کند. ما واقعاً به خدمتگزار نیاز داریم. اگر بخواهیم مثل آن‌ها باشیم باید دست به دست هم بدهیم و خدمت کنیم. تا به آن حال خوش برسیم. در لژیون سردار خوب من می‌خواهم بگویم چه کمکی به کنگره کردم.

من سه دوره است که عضو لژیون سردار شدم آیا این ۱۸ میلیونی که دادم در مقابل سه سالی که در کنگره هستم کفایت می‌کند. حالا هرچندم که خدمت کرده باشم کفایت نمی‌کند. به راهنمایی می‌رسم. جایگاه راهنمایی را تجربه می‌کنم و خدمت می‌کنم. برای چه چیزی خدمت می‌کنم، درست است اهداف کنگره است، اما اول خدمت کردن برای خودم است و زمانی می‌بینم آن نمودار از سر من گذشت من هنوز به ۵۰ نرسیدم.‌امیدوارم بتوانیم در کنار یکدیگر شعبه دلیجان را آباد کنیم. یک تلنگری باید به خودمان بزنیم و به عقب برگردیم استاد رعد می‌گفتند: برای اینکه بتوانم از عشق سخن بگویم باید خود را مورد کاوش قرار دهم و از عصر‌ها و زمان‌هایی که بر من گذشت پرده بردارم و لب به سخن بازگشایم، یعنی باید اگر مشکلی هست آن را در خودمان پیدا کنیم، مقصر هیچ کدام از کار‌های ما نیامدن و یا دیر آمدن‌های ما، نه راهنما است، نه مرزبان، نه هم لژیونی‌های کناری ما هستند. خودتان را تشویق کنید. ممنون.

دریافت نشان‌ دو سال رهایی مرزبان مسافر عباد و مرزبان مسافر جعفر 

تایپ: مسافر عباس-رهجوی لژیون یکم 

عکس و ارسال خبر: مرزبان خبری 

نمایندگی دلیجان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .