English Version
This Site Is Available In English

کنگره مرا در آغوش کشید

کنگره مرا در آغوش کشید

"به نام قدرت مطلق، الله"

سلام دوستان محمد هستم یک مسافر،از آقای مهندس و خانواده محترمشان و دیدبان‌های عزیز تشکر می‌کنم. در باب دستور جلسه این هفته به قول مولانا که می‌گوید:«مرغ در بالا پران و سایه‌اش بر زمین/ ابلهی صیاد این سایه شود/تیر اندازد سوی سایه ترکشش خالی شود». زمانی که نگاه می‌کنم برای ندیدن انبوهی از مشکلات مثل آن صیاد اصل زندگی را ر‌ها کردم و سایه زندگی را می‌دیدم و رو به مصرف مشروبات الکلی و در ادامه مصرف مواد مخدر بردم.در صورتی که انجام‌ندادن ضد ارزش‌ها لذت بخش‌تر از انجام دادن آنهاست.

همیشه در فکر این بوده‌ام که بگویم کمک کنگره برای من این که یاد بگیرم چه کار‌هایی انجام بدهم، کار زیباتر اینکه کنگره کمک من کرد که خیلی کار‌ها را نکنم! اصل زندگی و حال خوش معلم درمان اعتیاد بودن است نه معلم اعتیاد شدن.در سال‌های اول شاید خوشایند بود، ولی در ادامه تمام سال‌ها، ماه‌ها، هفته‌ها، روز‌ها، ساعت‌ها و دقیقه‌ها و ثانیه‌ها در گیر این بودم که راهی پیدا شود که مصرف نکنم.

تمامی راه‌ها ترک اعتیاد را امتحان کردم هر روشی که آمد امتحان کردم گاهی به پزشکان، گاهی به هر سازمانی دولتی یا غیر دولتی انجیو‌ها، گاهی به روش‌هایی با آنکه بدون مجوز بوداعتماد می‌کردم. گاهی از آن‌ها نا‌امید با خود عهد ترک می‌بستم، گاهی هم از خود و آن‌ها ناامید می‌شدم.

تجربه ترک از چند ساعت را داشتم تا سه سال و نیم در گروه‌های مشابه از جمله انجمن معتادین گمنام، اما شکست آخر راهم بود. در کمال نامیدی و باوری غلط که اعتیاد درمان ندارد، سال ۱۳۹۱ به اصرار خانواده وارد کنگره ۶۰ شدم فقط به دلیل اینکه بگویند کنگره هم جواب نمی‌دهد. تصورات صحنه ذهنم به گونه‌ای دیگر شد. به‌جای دور زدن من‌، کنگره موفق به دور زدن من شد.

از طرز بر خورد و حال و هوای آنها یک نیرویی به من می‌گفت همین‌جاست. بعد از چند روز و اولین سی دی، صدای مهندس به من امید داد، گویی انگار بر قلبم نشست. سفر اول پرفراز و نشیبی طی شد ولی به هر قیمتی ر‌هایی گرفتم. باوری در ناباوری هر روز صبح بیدار می‌شدم، می‌گفتم یعنی واقیعت است من مواد مصرف نمی‌کنم. با اینکه نمی‌فهمیدم چه اتفاقی افتاده چه دُر گران‌بهایی به من برگشته ولی خوشحال بودم.

تصمیم بر پرداخت بدهی به کنگره کردم. جایگا‌هایی مثل مرزبانی و راهنمایی در تصورات من نمی‌گنجید. چرا که حسی، به دلیل تخریب زیاد من واین که من سواد بسیار زیادی ندارم مرا از لحاظ افکار و اندیشه با کنگره دور می‌کرد.

همیشه هم در فکر دور شدن از کنگره بودم ولی در مسیر کنگره و در ذهنم شعری می‌آمد که:« نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم»،  ولی قصد به انجام کار‌های ساخت و ساز در کنگره را کردم که تسویه کنم یا زکات ر‌هایی خودم را بدهم. متوجه شدم که کنگره مرا در آغوش کشیده و دیگر نه راه برگشت و نه روی برگشتن دارم. مسیر انجام‌وظایف باز شد با خود عهد کردم هر کاری توانستم بکنم چون یادآور می‌شدم دوستانی از من حتی چند نفرشان جلوی چشمای من قربانی اعتیاد شدند.

تولد سه سال ر‌هایی در صورتی که من مرزبانی‌ام به پایان رسیده بود و یک سال بود راهنما و لژیون داشتم و فکر می‌کردم برای کنگره کاری می‌کنم، پیامی که راهنمای من برای تولد من نوشته بود این بود که :« ما به آن درجه که بایستی برسی بیش از تو عجولیم»، متوجه شدم که هنوز مسیر طولانی در پیش رو دارم.

یک مصرف‌کننده در شرایط نرمال کار می‌کند، پول در می‌آورد، پول را می‌دهد مواد می‌گیرد، مواد را مصرف می‌کند که بتواند کار کند و در‌یک چرخه روز‌ها را شب و شب‌ها را صبح می‌کند. حالا مصرف‌کننده‌های بیکار و آخر خطی و کارتن‌خواب که دیگر به جای خود. همیشه از خودم می‌پرسم که اگر کنگره نبود من کجا بودم. علم پزشکی ما آلام بهترین چاره‌اش این است که بستری در بیمارستان‌های روانی و زدن شک به مصرف‌کننده که فقط فراموش کند مصرف کردن را حالا دیگر در چه وضعیتی به سر ببرد مهم نیست!

خدمت در مکانی که به من، خانواده، اعتبار، شغل، اعتماد به نفس، ‌ایمان و همه چیز داد کار عاقلانه‌ایست.از طرفی خدمت به مکانی که بایستی چراغش روشن بماند، چرا که آیا کسی می‌تواند بگوید عزیزانش فردا در گیر اعتیاد نمی‌شود؟ تا قبل از کنگره فکر می‌کردم ۲×۲می‌شود ۴ ولی کنگره به من یاد داد و دیدم بیشتر هم می‌شود. عزیزانی که در آزمون قبول شده‌اید ما نباید فکر کنیم کنگره به ما نیاز دارد؛

خدارا شکر که کنگره مکان مناسبی هست که ما بتوانیم در آن اول آموزش و بعد خدمت کنیم به هم‌نوعان خودمان که به قول استاد سردار این کار در صدر قرار دارد. عزیزانی که راهنمایی را تجربه نکرده‌اید نمی‌دانید، لذتی که به ر‌هایی رسیدن رهجوی شما دارد برابری با هیچ لذتی در دنیا نیست. مگر نه همه وقت، تلاش می‌کردید تا راهنما شوید. خداوند اجازه خدمت را به همه بندگانش نمی‌دهد. خدمت از سفر اول شروع می‌شود. در سفر دوم‌سیستم کنگره ۶۰ به عزیزانی اجازه خدمت می‌دهد که در سفر اول بازی‌گر بودند نه تماشاگر. از این که خداوند به ما اجازه خدمت داده است بسیار تا بسیار شکر‌گزار باشیم‌و هر لحظه آن را ارج نهیم.

نگارنده: ایجنت نمایندگی دلیجان 

ارسال خبر: مرزبان خبری 

نمایندگی دلیجان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .