English Version
This Site Is Available In English

وقتی که وارد کنگره شدم جرقه نور را دیدم

 وقتی که وارد کنگره شدم جرقه نور را دیدم

جلسه اول از دور هفدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره‌۶۰ نمایندگی بیستون کرمانشاه با استادی راهنمای تازه‌ واردین همسفر سارا، نگهبانی همسفر سهیلا و دبیری همسفر طاهره با دستورجلسه ((کمک کنگره به من و کمک من به کنگره)) روز دوشنبه ۲۴ دی‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
قبل از این‌که جلسه را شروع کنم، به نگهبان و دبیر دوره قبل خدا‌قوت و خسته نباشید می‌گویم و به نگهبان و دبیر دوره جدید تبریک عرض می‌کنم. از مرزبانان و نگهبان جلسه تشکر می‌کنم و خدا را شاکر و سپاسگزارم که این سعادت نصیب من شد تا در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم. امروز که می‌خواستم به کنگره بیایم؛ واقعاً به خودم بالیدم که واژه همسفر به من داده شده است. وقتی که نوشتارها خوانده می‌شود به‌راحتی از کنارشان می‌گذریم؛ ولی یک تلنگر، باعث شد فکر کنم و بفهمم همسفر یعنی چه؟ خدا را شکر می‌کنم؛ اولین چیزی که کنگره به من داد واژه همسفر بود. همسفر؛ یعنی کسی که کنار مسافرش است و یک سفر را طی می‌کند. ما به کجا می‌رویم، نقطه آخر کجاست؟ من خودم را می‌‌گویم، اولین قدمی که در این سفر گذاشتم و از پله‌های اینجا پایین آمدم، اول کجا و چه بوده‌ام، الآن چه شده‌ام، این سفری که انجام می‌دهم چه مقصدی دارد؟ اولین روزی که کنگره آمدم خودم را در حاشیه قرار داده بودم، یعنی هیچ ارزشی برای خودم قائل نبودم. فقط تنها چیزی که از خداوند می‌خواستم این بود که مسافرم به‌خاطر فرزندانم درمان شود که خجالت‌زده آن‌ها نباشم. همیشه در مشاوره تازه‌واردین می‌گویم خودم مهم نیستم فقط فرزندانم حالشان خوب باشد. الآن که در جایگاه استاد جلسه قرار گرفته‌ام چه حالی دارم. شاید یادم رفته باشد که روزی برای مسافرم و با چه حال خرابی به کنگره آمدم. گویی در یک اتاق تاریکی بودم و هیچ روزنه امیدی نداشتم. وقتی که وارد کنگره شدم جرقه نور را دیدم.

الآن که مسافرم به درمان رسیده برای چه به کنگره می‌آیم و سفر می‌کنم؟ برای حال خوب خودم و فرزندانم در کنگره مانده‌ام. اوایل که به کنگره می‌آمدم آدم پوچ‌گرایی بودم و با خودم می‌گفتم: ((خدایا! اگر من را می‌کشی زودتر مرا نابود کن))؛ ولی الآن برای خودم خیلی ارزش قائل هستم و می‌فهمم که انسان هستم و انسانیت دارم که برای چه زندگی می‌کنم و دریافتم که یک انسان هم برای خدمت و آموزش گرفتن زندگی می‌کند. کسانی بودند که به من کمک کردند به این حال خوب و آرامش رسیدم و در زندگی چه از لحاظ مادی و معنوی تغییر کردم. قبلاً من یک نقاب روی صورتم زده بودم باعث شده بود چهره شادی داشته باشم تا کسی به مشکلات و معضلات زندگی‌ من پی نبرد؛ ولی الآن با آرامشی که از کنگره دریافت کرده‌ام نقاب صورتم را برداشته‌ام و واقعاً خودم هستم. برکات کنگره آن‌قدر زیاد هستند که قابل‌شمارش نیستند؛ مثلاً امروز نشسته بودم و زیبایی‌های زندگی‌ام را نگاه می‌کردم که از شمارش‌ آنها عاجز بودم. آقای مهندس بنیان‌گذار کنگره، همیشه می‌گویند: ((من به کنگره مدیون هستم))؛ پس خیلی کنگره مکان مقدسی است که من همسفر اینجا نشسته‌ام. اگر از لحاظ مادی و معنوی به کنگره کمک می‌کنم به خودم کمک می‌کنم، کمک من به کنگره نیست، کمک من به خودم است. راهنمایان برای ما وقت می‌گذارند، خدمت می‌کنند و آموزش می‌دهند من این آموزش‌ها را در زندگی پیاده می‌کردم و ذره‌ذره احساس می‌کردم از یخ وجودی‌ام آب می‌شد. بعد از یک سال فهمیدم آموزش‌ها بی‌تأثیر نبوده است؛ حالا ما می‌خواهیم که حالمان خوب شود، مدیتیشن می‌کنیم، پیش روانشناس می‌رویم و چقدر هزینه می‌کنیم؛ ولی اینجا بدون هزینه‌ و رایگان است و همه خدمتگزاران و راهنمایان با عشق خدمت می‌کنند. آقای مهندس می‌گوید: (( ما نباید در کنگره فقط تماشاچی باشیم؛ باید بازیگر و در عرصه‌ خدمت باشیم)). من همسفر که به کنگره آمدم، آموزش دیدم و به من خدمت شد و نباید بنشینم و دست‌روی‌دست بگذارم که سفرم تمام شود و دیگر به کنگره‌ نیایم.

اسیستانت همسفر مرجان مثال قشنگی زد؛ وقتی قرمه‌سبزی می‌پزیم؛ می‌توانیم سمبلش کنیم و یک‌چیز الکی بار بگذاریم و بخوریم؛ یا حتی می‌توانیم با بهترین کیفیت قرمه‌سبزی را درست کنیم. کیفیت کنگره آمدن؛ الآن ما همسفران هستیم که تعیین می‌کنیم سرنوشت بعد از ما چه می‌شود‌. کسانی که پشت در کنگره هستند سرنوشت بعدشان چه می‌شود. قبلاً کسانی بودند و تعیین کردند که من همسفر به این حال خوب برسم؛ پس از خودمان باید خیلی مایه بگذاریم؛ واقعاً اسیستانت همسفر مرجان در پارک وقتی که صحبت می‌کردند من خیلی از خودم بدم می‌آمد؛ حس می‌کردم که این چند سال که کنگره آمده‌ام با آن کیفیتی که خواستم نبوده‌است. به زندگیم نگاه کردم؛ واقعاً آن چیزهایی که کنگره به من داده است یک درصد هم قدم در جبران کنگره نگذاشته‌ام؛ هنوز که هنوز است اول راه هستم. وقتی می‌بینم که ایجنت همسفر زیبا با عشق به اینجا می‌آیند، بهشان خسته نباشید می‌گفتم و در جواب می‌گفت خسته نباشید یعنی چه؟ اصلاً این حرف‌ها معنی ندارد.

ما باید خدمت‌هایمان را عوض کنیم به‌قول اسیستانت همسفر مرجان که گفت: ((تا وقتی که خدمت عوض نشود قدر این خدمت و این سفر را نمی‌دانید؛ هیچ‌وقت کنگره۶۰ کرمانشاه عوض نمی‌شود)). از امروز به بعد همین دستورجلسه کمک من به کنگره و کمک کنگره به من خیلی روی ما تأثیرگذار است؛ باید کیفیت آمدن ما به کنگره مشخص باشد نه کمیت آن. اینجاست که به خود من تلنگر خورد که اگر به کنگره می‌آیم و خدمت می‌کنم؛ باید با کیفیت خدمت کنم. به خودمان قول بدهیم که با کیفیت خدمت کنیم؛ چون کنگره با کیفیت به ما خدمت کرده است و هیچ کجای دنیا؛ حتی نزدیک‌‌ترین افراد به ما هم این‌طور خدمتی در حق ما نکرده‌‌اند.

مرزبانان کشیک: همسفر فریده و مسافر اقبال
تایپ و ویراستاری: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .