جلسه یازدهم از دوره هشتم کارگاههای آموزش خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی باغستان کرج به استادی راهنما همسفر نیره، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر سارا با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» روز دوشنبه صف دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
خیلی خوشحالم که امروز در خدمت شما عزیزان هستم و خداوند را شاکر و سپاسگزارم که یکبار دیگر توانستم این جایگاه را تجربه کنم، از نگهبان و دبیر سپاسگزارم که این فرصت را به من دادند. در رابطه با دستور جلسه امروز من میخواستم متنی آماده کنم و بیاورم؛ ولی نمیدانستم از کجا شروع کنم، چه چیزی بنویسم، خیلی کمکها است که کنگره۶۰ به من کرده است و اینها آرامآرام و قدمبهقدم اتفاق افتاد و نمیتوانم اینها را در چند جمله بنویسم به خاطر همین امروز خواستم دلی صحبت بکنم امیدوارم خوشایندتان باشد و بتوانید استفاده کنید.
وقتی که فکر میکنم کنگره۶۰ چه کمکی به من کرده است از بدو ورودم به کنگره در ذهنم میآید، وادی اول تفکر کردن را به من آموخت؛ این وادی به من گفت چه جاهایی باید تفکر کنم و چه جاهایی نباید تفکر کنم، یک زمانی بود که فکر میکردم همیشه دارم تفکر میکنم در صورتی که وادی اول من را متوجه این قضیه کرد که این فکر بوده که در سر من میچرخیده و ساعتها در روز و در شب مینشستم فکر میکردم و آخر هم به نتیجهای نمیرسیدم؛ چون تفکر نبود، چون چیزی نبود که من بخواهم ساختاری را به وجود بیاورم و بخواهم در ادامه یک عملکردی داشته باشم و همینطور وادیهای دیگر وادی دوم و وادی سوم به من آموخت هیچ کس به من نمیتواند کمک بکند، هیچ کس در صورتی که من خودم نخواهم نمیتواند به من کمک بکند، من اول باید خودم خواسته داشته باشم و در کنار خواسته خودم و در کنار سعی و تلاش خودم از دیگران هم مشورت بگیرم و در نهایت تصمیم نهایی خودم بگیرم و همینطور وادیهای دیگر تا وادی چهاردهم همه اینها مثل یک فیلم جلو چشمهای من رد شد و دیدم کنگره۶۰ خیلی چیزهای دیگری هم به من داده است. کنگره من را از ترسهایم دور کرد، از منیت، حسادت، کینه، دروغ، غیبت کردن و خیلی از ضدارزشهای دیگر که در وجود من بود و کنگره۶۰ به من یاد داد چه گونه برخورد کنم و چه کار کنم که بتوانم از این قضایا آرام کنار بکشم و بتوانم این را در خودم ببینم و از خودم دورشان کنم.
کنگره۶۰ آرامش را به من و زندگی من هدیه کرد، کنگره۶۰ به من یاد داد تا روبهروی مشکلات نایستم، کنار مشکلات بایستم و به مشکلات مثل یک مسئله نگاه کنم و آنها را حل کنم. کنگره۶۰ به من یاد داد که اگر حرفی برای گفتن دارم، اگر مسئلهای برای گفتن دارم در دل ترسم بروم از آن مسئله واهمه نداشته باشم و سعی کنم آن را حل کنم. کنگره۶۰ اعتماد به نفس رفته من را برگرداند؛ پس نمیتوانم بگویم که چه چیزی به من داده است هزاران چیز به من داد.
منی که قبل از کنگره آدمی بودم که میخوابیدم دلم نمیخواست صبح بلند شوم انقدر درگیر مشکلات بودم، انقدر ناامید بودم، انقدر غمگین بودم که دلم نمیخواست صبح بشود و من دوباره با همان مشکلات رودررو بشوم، چون راهحلی برایشان نداشتم و به خاطر همین بود که آرزوی مرگ میکردم. وادی دوم میگوید هیچ موجودی جهت بیهودگی پا به حیات نمیگذارد. کنگره۶۰ اینها را به من یاد داد و من از ناامیدی بیرون آمدم.
حالا در قبال همه این چیزهایی که کنگره۶۰ به من داده است من چکار میتوانم برای کنگره انجام دهم؟ به نظر من خیلی اندک است کاری که من میتوانم برای کنگره انجام دهم. آقای مهندس با این همه کاری که برای بشریت انجام دادند هنوز میگویند من هیچ کاری برای کنگره نکردم پس من نوعی هیچ حرفی برای گفتن ندارم؛ اما اگر بخواهم وظیفه را در نظر بگیرم که من چه وظیفهای در قبال کنگره۶۰ دارم؟ وظیفهای که من نوعی و تکتک رهجوهایی که در کنگره۶۰ هستند و وظیفهای دارند این است که در مسیر کنگره حرکت کنند. آن عدالت، معرفت، عملسالم که مد نظر کنگره است در نظر داشته باشم و سعی کنم در صراط مستقیم حرکت کنم و الگوی مناسب و بیعیب و نقصی باشم. اگر قرار است انتقال دهنده پیامی باشم از طرف کنگره۶۰ الگوی مناسب باشم و آن پیام را درست انتقال دهم.
من به عنوان یک عضوی از کنگره۶۰ میتوانم نقش یک الگو را داشته باشم در هر جایی. یکی از استادان سالهای گذشته صحبت میکردند: یک کنگرهای اگر با چتر هر کجای دنیا بخواهد پایین بیاید و فقط تنها باشد و در یک منطقهای فرود بیاید، میتواند یک کنگره بنا کند به شرطی که یک کنگرهای واقعی باشد و آن آموزشها را گرفته باشد و بتواند آنها را کاربردی کند و با عمل کردن به عنوان الگو برای بقیه باشد. از خدا میخواهم که برای تکتک همه عزیزان که در کنگره هستند اتفاق بیافتد و بتوانند یک الگو مناسب باشند و پیام کنگره را به هرکس و هر جایی که میخواهند انتقال بدهند و به درستی انتقال دهند و برای خودم از خداوند میخواهم در مسیر کنگره بتوانم خدمتگزار خوبی باشم و همیشه خواسته قلبیام این بوده و هست که بتوانم در کنگره و هر جایگاه خدمتی که هستم بتوانم خدمت بکنم و یک الگو باشم برای کسی که میخواهد بماند. ببینید من چرا دارم مدام الگو را تکرار میکنم؟ به خاطر این است که من به عنوان شخصی که خودم را عضو کنگره۶۰ معرفی میکنم در جایی؛ اگر عملکرد من درست نباشد، اگر جهانبینی را درست یاد نگرفته باشم و بیام رفتاری را از خودم بروز بدهم که شایسته نیست نه تنها الگوی خوبی نبودم بلکه اسم کنگره را هم خراب میکنم با این کارم، به خاطر این است که همیشه از خداوند میخواهم بتوانم پیامرسان خوبی باشم، برای کسانی که پشت درهای کنگره هستند و راه را پیدا نکردهاند و دنبال پیدا کردن راه میگردند؛ چراکه با پیدا کردن مسیر کنگره برای یک مسافر یک خانواده از بلاتکلیفی، نگرانی و غم و غصه در میاد. وقتی که یک مسافر میاد و به رهایی میرسد آقای مهندس همیشه میگویند: یک طایفه به درمان میرسند و کل فامیل حالشان خوب میشود. امیدوارم برای همه ما این اتفاق بیافتد و بتوانیم پیامرسان خوبی برای کنگره باشیم. ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.
مرزبانان کشیک: همسفر دریا و مسافر سروش
تایپ و ویراستاری: همسفر پرنیان رهجوی راهنما همسفر سمیه (عضو لژیون سردار )
عکاس: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر فریبا (عضو لژیون سردار)
ارسال: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر سمیه (عضو لژیون سردار) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باغستان کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
120