English Version
This Site Is Available In English

کمک‌های کنگره به من قابل قیاس با کمک‌های من نیست

کمک‌های کنگره به من قابل قیاس با کمک‌های من نیست

جلسه دوازدهم از دوره ششم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره60 ویژه مسافران و همسفران به نمایندگی پرند با استادی راهنمای محترم مسافر میلاد نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر حجت با دستور جلسه" کمک من به کنگره و کمک کنگره به من" شنبه 22 دی ماه 1403 ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.


خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان میلاد هستم یک مسافر؛ خوشحالم توفیق حاصل شد در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم، بعد از مدتی یک تولد دیگر و انشاالله از این هفته تولدهامون شروع میشه و ثمره  تلاشی که همه دوستان برای نمایندگی پرند رو انجام دادن بهتر و واضح‌تر می‌بینیم، چون تولدها نشانه به ثمر نشستن تلاش راهنما، مرزبان، ایجنت، همه سفر دومی‌ها وهمه اعضا چون مي‌دانيم يك درخت به بار نشسته و ميتونه ميوه توليد كند و اين حركت بزرگي است؛ در مورد دستور جلسه اگر بخواهم مشاركت كنم اينكه اين دستور جلسه از جهتي سوالي است و يك حسي را در خود بنده بوجود مي‌آورد كه آيا من به كنگره كمك ميكنم يا كمكي كرده‌ام اصلا كمكي كه كنگره به من كرده است وظيفه كنگره است يا لطف؟ و خيلي از سوالاتي كه من ميلاد براي آنها بايد جوابي داشته باشم اينكه چگونه به كمك شد و يا چقدر به من كمك شده است؟ بعضي وقتها مي‌بينيم من در جايي از زندگي مشكلي دارم و دستم براي كمك به سمتي كسي دراز مي‌كنم و حالا آن شخص چقدر به من كمك مي‌كند، با چه مقدار توان و چه مقدار محبت؟ آيا بعد از كمك منتي بر سر من مي‌گذارد يا نه؟ من وقتي كمكي از كسي مي‌خواهم به اين موضوعات فكر مي‌كنم؟ در كنگره هم همينطور است و من فكر كردم كه كنگره در سخت‌ترين مواقع يعني اعتياد به من كمك كرد و مهمتر از همه چيز اينكه بابت كمك‌هايي كه به شخص مي‌شود منتي بر سر اشخاص نمي‌گذارد كاري كه به شدت نكوهش شده است، سرزنش كردن شخصي كه براي كمك به كنگره آمده است و اين در حرمت‌هاي كنگره هم آمده است؛ وقتي كه به بازار مي‌روم در بعضي حجره‌ها مي‌بينم كه نوشته‌اند كه خواهش مي‌كنم سوال و آدرس نپرسيد و هر چقدر كه از اين نشانه‌ها مي‌بينم ايمانم به كنگره بيشتر مي‌شود، همه ما شغل و زندگي داريم و مسئله و مشغله‌هاي خودمان را داريم ولي وقتي به كنگره مي‌آييم و رهجوها سوال و سوالهايي دارند حتي سوالات بي ربط اما دوستان خدمتگزار با فراق بال و شفق دل پاسخ سوالات را مي‌دهند، اين جزو كمك‌هاي كنگره است و يكي ديگر از كمك‌هاي كنگره رايگان بودن آن است و با كمك‌ها هيچ  مبلغي دريافت نمي‌شود، جناب مهندس می‌فرمایند هميشه در خصوص كمك‌هايي كه به كنگره كرده‌ايد بگوييد و آنها را بگذاريد در يه كفه ترازو و كمك‌هاي كنگره را هم بگذاريد در كفه ديگر، من از خودم مي‌گويم دبير، نگهبان، دبير پارك طالقاني، نگهبان پارك طالقاني، 15ماه مرزباني، 2دوره راهنمايي، حدود 37ماه ايجنت، حالا كمك‌هاي كنگره به خودم را مي‌بينم اصلا قابل قياس نيست، كنگره به من زندگي داده من را از مرگ حتمي نجات داده حالا اگر من ميليون‌ها سال هم اگر ايجنت باشم باز هم نمي‌تواند ذره‌اي از لطف كنگره را جبران كند و اين صور آشكار كنگره است كمكي كه در صور پنهان به من كرده است فراتر از اين‌ها است؛ به دوستان توصيه مي‌كنم بدون قضاوت اين مسير به حركت ادامه بدهيد ما مسئله‌هاي زيادي داريم مخصوصا در ابتداي سفر دوم، در سفر دوم نيروهاي منفي فقط روي يك چيز كار مي‌كند و آن هم نيامدن ما به كنگره است، حالا ما بايد چكاري انجام بدهيم، اينكه به هر بهانه به كنگره بياييم، نيروهاي منفي به صورت آرام خزنده عمل مي‌كنند و ذره ذره ما را از كنگره دور مي‌كند؛ در قسمت دوم اولين سال رهايي محمدرضا را جشن ميگيريم، محمدرضا موقعي كه آمد ترس را در چهره‌اش ميشد به وضوح ديد از شعبه شادآباد آمده بود و بعد از دوماه هنوز روي پروسه شربت و درمان نرفته بود و دليلش هم اين بود كه 250سي سي شربت ترياك مي‌ورد و ظرف اين سه ماه شربتش تيپر شده بود به ميزان 80سي سي، وقتي پيش من آمد نامه دارو را بهش دادم و گفتم 9 سي سي دارو بايد بخوري، ترسش چندبرابر شد ولي اطمينان دادم كه اين مقدار جوابگوست و شدني است، فرمانبردار بود و انجام داد و نتيجه گرفت و با حركت و اراده خود به درمان رسيد، در سفر دوم مشكلاتي شغلي دارد و به اندازه در شعبه حضور ندارد و حتي گفتم كه روزهاي كنگره تا ظهر كار كند و به شعبه بيايد، اميدوارم بعد از اين تولد بيشتر در شعبه حضور داشته باشد، انسان مودبي است، خدمت را دوست دارد و خيلي دوست دارد كه راهنما بشود، اميدوارم جواب آزمون‌ها به زودي بيايد و محمدرضا هم قبول شده باشد كه به واسطه اون شال بتواند خدمت كند، به زاهنماي قسمت همسفرها خانم مرضيه،  خانم سهيلا وايجنت قسمت همسفرها و ايجنت دوره قبل خانم ضابطي و همسفر محمدرضا تبريك مي‌گويم كه پا به پاي هم سفر كردند و خيلي محكم سفر كردند و الان هم مرزبان قسمت همسفرها هستند، من بيشتر از اين صحبت نميكنم و از همه شما ممنون و سپاس‌گزارم.

تهیه و تنظیم: مسافر غلامرضا راهنمای لژیون چهارم

بارگذاری: همسفر فرهاد لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .