جلسه ششم از دوره بیست و نهم کارگاههای آموزشی، خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی سهروردی اصفهان به استادی راهنمای تازه واردین مسافر علی، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر مصطفی با دستور جلسه ((کمک من به کنگره و کمک کنگره به من)) رو یکشنبه 23 دی ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر،
بسیار تا بسیار سپاسگزارم که امروز توانستم زیر این سقف در جمع دوستان کنگره ۶۰ باشم و ممنونم از ایجنت و گروه راهنمایان تازه واردین که به بنده اجازه دادند که در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه زیبای این هفته «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» که در لژیون سردار هم مطرح شد.
کمکی که کنگره به من کرده، قطعاً خیلی زیاد است و این از سال قبل با امسال مثل هم نیست و کمک من به کنگره باز هم کمک کنگره به من است. نمیدانم بگویم کمک کنگره به ما و یا کمک من به کنگره کدام باید اول باشد که قطعاً اول کمک من به کنگره است.
من چه کمکی به کنگره میتوانم بکنم و کنگره چه کمکی به من میتواند بکند؟ به نظر من مثل تعریف هستی و یا نیستی است. آقای مهندس میفرمایند که نیستی خیلی مهمتر و بزرگتر از هستی است و فرقی ندارد و من باید حواسم باشد که کنگره دارد به من کمک میکند و کمک من به کنگره هم همین است فرقی نمیکند.
تکرار مکررات است که من حواسم بیشتر باشد که بفهمم اینجا هرچه میخواهم نسبت به ظرفیتم وجود دارد. اصلیترین چیز که که من نوعی فکر کردم این است که کنگره چه هدفی دارد و من هر چیزی که میخواهم در راستای این هدف قرار دارد در عوض چه کاری انجام دهم که کنگره یک روز یا حتی یک ثانیه زودتر به هدف خودش نزدیک شود؟
همه میدانیم چه کمک هایی وجود دارد. خیلی از افراد که عضو کنگره ۶۰ نیستند اگر از من سوال کنند که هر روز کجا میروی؟ در ذهن خود میگویم چه جوابی به آنها دهم؟ چه چیزی میخواهیم که در کنگره وجود ندارد؟میخواهیم ورزش کنیم، موسیقی کار کنیم، آموزش بگیریم، میخواهیم روابط خوب یاد بگیریم، از لحاظ مالی قوی شویم، بیماریهای خود را درمان کنیم یا حتی اضافه وزن، هر چیزی که ما بخواهیم در کنگره ۶۰ وجود دارد.
هر کمکی که من بخواهم در کنگره ۶۰ به من میشود، فقط باید بدانم که ظرف وجودی من چقدر است. مهمترین نکته این است که آیا یکی از این خدمات را در بیرون از کنگره ۶۰ به صورت رایگان در اختیار ما میگذارند؟ خیر. اما کمک من به کنگره ۶۰ همان است که در راستای اهداف کنگره ۶۰ قرار بگیرم و کمک کنم که یک نفر از اعتیاد رها شود.
ما انسانها فراموش کار و ناسپاس هستیم؛ زمانی که حال ما خوب میشود گذشته خود را فراموش می کنیم. جناب مهندس میفرمایند: زمانی که خشم به سراغ انسان میآید IQ انسان سه برابر کم میشود و زمانی که حال ما نیز خوب میشود، ما سه برابر فراموش کار میشویم یک شعری داشتم برای امروز برای شما میخوانم و این هم کنگره به من آموخت. این شعر خیلی به کمک من میآید که فراموش نکنم چه کسی بودم.
شعری میخوانم که خالی از لطف نیست: بگفتا با عصای خویش روزی*خمیده پیرمردی کینه توزی*که ای خشکیده کور و لال و هم کر*خمیده ای همی بر گرده خر*بسی تیغ از تو بر دستان من رفت*از اول روز صد تا آخر هفت*
پیرمردی بود که با عصای دستش راه میرفت با عصای خود سخن میگفت که تو چوبی خشک هستی کور و کر، فقط با تو به پشت خر میزنم و در دستان منِ بار اضافهای هستی، تیغ های تو در دست من فرو میرود. ما بعضی وقتها از یاد میبریم که این عصا حکم دست و پای من را دارد، اگر تیغی هم در دستان من فرو میرود عصا را محکمتر بر زمین میزنم تا بهتر راه بروم.
ما این مسئله را از یاد میبریم، من یاد گرفتم که از یاد نبرم. اگر یادم نرفت میتوانم به آن اهداف اصلی که درمان اعتیاد است برسم. به قول آقای مهندس کسی که بیاید و بماند و حرمتها را حفظ کند بیماری او درمان میشود. اینجا چیزهای بسیاری برای آموختن وجود دارد و اگر من از یاد نبرم به آن خواهم رسید.
دیتاشو: مسافر رضا ل۲، مسافر غلامعلی ل۹
ضبط صدا : مسافر جواد ل14
تایپ: مسافر محمدتقی ل۱۲، مسافر رضا ل4، مسافر جواد ل14
ویراستار: مسافر رامین ل۴
تنظیم و ارسال: مسافر ایمان
مسافران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
648