اگر بخواهم در مورد این دستورجلسه سخنی بگویم؛ این دستور عمل نکات زیادی را به من یادآوری میکند که چگونه قدردان کنگره و آقای مهندس باشم، یکی از موضوعات این است که یادمان بیاید که کجا بودهایم و چه حال روزی داشتیم و حالا کجا هستیم. یادمان بیاید خسته و درمانده بودیم؛ بیمار و افسرده بودیم، غمگین و بیحوصله بودیم، یادمان بیاید که کمکی از هیچکس ساخته نبود، یادمان بیاید که روزی چند بار آرزوی مرگ میکردیم و از خدا مرگ خود را میخواستیم، یادمان بیاید نزدیکان خود را آزار دادهایم و آنها در رنج و عذاب بودند که گاهی برایمان دعا و گاهی ناله و نفرین میکردند و حالا چه هستیم و چه حال خوشی داریم که قطعاً به این نتیجه میرسیم. کمکهای کنگره بود که این همه تغییرات در من به وجود آمده است و اثری از آن همه شک و شکایت نیست، این کمکها به قدری زیاد است که هیچ وقت نمیتوانم جبران کنم و دین خود را به کنگره پرداخت کنم. حال میخواهم کمکهایی که کنگره برای من همسفر کرده است را بیان کنم؛ یکی از آنها این است که چشم من را به حقایق باز کرد.
همان واقعبینانه به مسائل نگاه کردن و من در چه موقعیت و شرایطی قرار دارم که همه حاصل عملکرد خودم هست؛ پس نباید شاکی و ناراحت باشم بلکه شکرگزار آنها باشم، اگر میگویم چشمم به حقایق باز شد، منظور این است که به قوانین طبیعی و الهی اعتقاد پیدا کردهام و آنها را باور دارم و همیشه سعی میکنم در چارچوب قوانین حرکت کنم که یکی از این قوانین کمک کردن به خودم و برای ارتقا خودم کمک به دیگران است. یکی دیگر از آن کمکها که مهمترین کمک کنگره به من بود این است که انفاق و محبت را میآموزم، پس انداز کردن و خدمت کردن را میآموزم و از همه مهمتر عشق را میآموزم، حال چرا این دستورجلسه را آقای مهندس گذاشته است؟ کمک کنگره به من و کمک من به کنگره؛ شاید بتوانم بگویم خدمت کنگره به من و وظیفه من نسبت به کنگره که در اینجا با دو کلمه وظیفه و خدمت برخورد میکنیم که خدمت کاری است که انجام میدهیم و هیچ توقع و چشم داشتی نداریم ولی وظیفه کاری است که انجام میدهیم و حقوق و دستمزد میگیریم ولی در بعضی مواقع کاری انجام میدهیم که وظیفه است ولی حقوقی دریافت نمیکنیم و این همان کمک به پدر و مادر است.
حال چرا میگوییم وظیفه؟ به خاطر آنکه در گذشته حقوق خود را از آنها دریافت کردهایم، آن حقوق همان زحماتی است که از دوران کودکی تا بزرگسالی برای ما کشیدهاند؛ پس هر کاری که الان برای آنها انجام میدهیم یک وظیفه است. من فکر میکنم نسبت من با کنگره مثل نسبت من به پدر و مادر است؛ چرا که در کنگره دوباره متولد میشویم و رشد میکنیم و آموزشهایی دریافت میکنیم که از هیچ کجا نتوانستیم بگیریم پس هر چقدر در کنگره خدمت کنیم وظیفه است؛ به خاطر همین میگوییم کمک کنگره به من و وظیفه من نسبت به کنگره؛ پس تمام کمکهایی که در کنگره به من شد، همان حقوقی هستند که من پیش پیش گرفتهام؛ پس در قبال این حقوق و این همه کمک وظیفه دارم خدمت کنم و به دیگران کمک کنم تا به حال خوش برسند. همینطور که روز اول وقتی وارد کنگره شدم کسانی بودند مرا یاری کردند تا از منجلاب اعتیاد نجات پیدا کنم، کنگره نه تنها سلامتی را به زندگیمان داد بلکه آرامش و آسایش را به خانوادهها بخشید و هر کاری کنیم، نمیتوانیم جبران لطفی که کنگره به ما کرده است را بکنیم.
نویسنده: همسفر کبری رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یکم)
تهیه مقاله: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر فاطمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پردیس
- تعداد بازدید از این مطلب :
110