English Version
This Site Is Available In English

زمانی که شاگرد آماده باشد صدای پای استاد را می شنود

زمانی که شاگرد آماده باشد صدای پای استاد را می شنود

میزبان دیده بان مسافر احمد بودیم گفتگویی با ایشان ترتیب دادیم که واقعاً دل‌نشین است امیدوارم بر دلتان بنشیند.

مسافر احمد با سال‌ها تخریب آنتی ایکس مصرفی شیره و تریاک وارد کنگره شدند. با راهنمایی آقای مهندس 10 ماه سفر کردند. الآن 23 سال است که آزاد و رها هستند. ورزش ایشان در کنگره تیروکمان است.

برای ما توضیح می‌دهید که کار دیده‌بان چه هست و چرا به عنوان ستون کنگره معرفی می‌شوند؟

خیلی خوشحالم که در خدمت شما هستم از زحمات همه شما عزیزان به سهم خودم سپاسگزارم؛ همان‌طور که عنوان جایگاه معرف آن است، می‌خواهم مثالی بزنم انسان وقتی در مسیری حرکت می‌کنم و مثل قطب‌نما عمل می‌کند مغناطیس‌ها را می‌گیرد، شمال و جنوب و اگر هم دقت کرده باشید وقتی آن را می‌گذارید گردش پیدا می‌کند که خودش را پیدا کند. کنگره۶۰ راهنماها و همه خدمتگزاران این قطب‌نما را دارند به جهت این‌که افرادی در این مسیر مثل ایجنت، مرزبان، راهنما یا خود شما با تجربه بالاتری مثل قطب‌نما در کنگره عمل می‌کنید. آقای مهندس فرمودند: ستون‌های کنگره، خود من هم اطلاعی ندارم؛ ولی این‌که امیدوارم بتوانیم کارمان را به‌درستی انجام بدهیم؛ ولی کار دیده‌بان، دیدن و حس کردن است وقتی در شعبه قرار می‌گیرد از اتمسفر آن شعبه آدم‌هایی که آن جا هستند توجه می‌کند که آنجا چه خبر است؛ اصلاً نیازی نیست که کسی چیزی بگوید وقتی این را می‌بیند سعی می‌کند که شرایطی را فراهم کند که شعبه به بهترین نحو کار کند.

آیا روزی که با آقای مهندس شروع به سفر کردید می‌دانستید روزی کنگره به این جا برسد که دنبال درمان بیماری‌ها باشد، دانشگاه تأسیس کند و درمان اعتیاد یک مسئله حل شده باشد؟

در مقطع اولیه خیر! من هم مثل خیلی از افرادی که وارد کنگره می‌شوند آمده بودم مصرف نکنم و حالم خوب شود و دنبال زندگی‌ام بروم؛ اما آن مثالی که زدم بذری کاشته شد، وقتی به رهایی رسیدم و این رهایی را مقایسه کردم با اقداماتی که از قبل داشتم، این دو را مقایسه کنم و تفاوت این دو مثل شب و روز احساس می‌شد و الآن که مصرف نمی‌کنم؛ فوق‌العاده حالم خوب است مثل‌ این است که پرواز می‌کنم و به همین جهت بود که در کنگره باقی ماندم. وقتی این درمان برای من اتفاق افتاد؛ چرا من کمک نکنم که برای دیگران هم این اتفاق بیفتد و دلم نمی‌آمد از کنگره بروم، برای من در کنگره خیلی زحمت کشیده شد تا به این نقطه برسم به خاطر این خدا را شکر می‌کنم و فکر نمی‌کردم که روزی راهنما شوم. می‌ترسیدم که لژیون تشکیل بدهم می‌گفتم توانایی ندارم، روزی که لژیون تشکیل داده بودم یک رهجو آمد که روزی ۳۰۰ تا قرص می‌خورد، گفتم خدایا با این رهجو چه‌کار کنم و او علاوه بر این‌که رها شد راهنما هم شد. هیچ‌کس فکر نمی‌کند؛ ولی وقتی در مسیر حرکت کنید، همه‌چیزهایی که در جلو شما است حرکت می‌کند و به همه آن‌ها می‌رسید.

شما در کنار آقای مهندس خدمت می‌کنید هر روز ایشان را می‌بینید چه حسی دارید؟

همه ما جنس حسمان به آقای مهندس یک اندازه است، حس محبت و عشق از نظر جنس یکی است؛ ولی هر انسانی این محبت را یک جور حس می‌کند و برایش خوشایند است، من به‌عنوان یک الگو به ایشان نگاه می‌کنم. اتاق آقای مهندس، نزدیک اتاق من است و ساعت‌هایی که من در اتاق ایشان می‌رفتم، من فقط به ایشان نگاه می‌کنم و ایشان سؤال می‌کردند، با من کارداری؟ می‌گفتم نه شما را نگاه می‌کنم، می‌بینم و هم یاد می‌گیرم و ایشان برای من الگو هستند که با حسشان چگونه به انسان‌ها محبت می‌کنند و به آن‌ها احترام می‌گذارند.

درواقع وقتی آموزش‌هایی از راه دور اتفاق می‌افتد، آموزش‌های مستقیم در کنار کسی که آموزش می‌دهد اتفاق می‌افتد؛ حتماً کیفیت این دو آموزش باهم متفاوت است درست است؟

ببینید اگر سی‌دی گذرگاه را گوش کرده باشید نگاه من به ایشان مثل کسی است که از پایین به آن عقاب نگاه می‌کند، این را بدانید استاد و معلم راستین هیچ موقع امر به بدی نمی‌کند و شاگردانش را با خواست منفی امتحان نمی‌کند. به آقای مهندس گفتم اگر به من بگویید از بالای ساختمان خودت را پرت کن حتماً این کار را انجام می‌دهم، ایشان گفتند هیچ معلمی شاگردانش را امتحان تخریبی نمی‌کند. (مثلاً می‌گوید تو به خودت آسیب بزن تا ببینم چه قدر من را قبول داری) همان‌طور که خداوند در کلام‌ الله امر به بدی نمی‌کند، انسان‌ها هم وقتی ناسپاس شوند این عقوبتش است و قانون هستی که اگر این‌طور رفتار کنی این بلا به سرت می‌آید. خداوند شکنجه‌گر نیست، جهنم را درست نکرده برای سوختن انسان‌ها، جهنم را هر شخص برای خودش درست می‌کند.

در کنار استاد که باشی خیلی چیزها را یاد می‌گیری با نگاه کردن به رفتارهای ایشان بدون این‌که سؤال بپرسی؟

پرسیدن، انسان یک موقع کار ضروری دارد این فرق می‌کند یک موقع سؤال می‌پرسد و جواب را هم می‌شنود؛ ولی برای آن کاربرد ندارد من چیزی که از کنگره یاد گرفته‌ام این است که الآن هزاران سؤال است؛ ولی پرسیده نمی‌شود برای این که اعتقاد دارند اگر بخواهند به جواب برسند؛ باید تزکیه بیشتری و پالایش بیشتری شوند و زحمت بیشتری بکشند؛ ولی قطعاً اگر موقع آن رسیده باشد به قولی زمانی که شاگرد آماده باشد، صدای پای استاد را می‌شنود. وقتی من زحمتم را برای به دست آوردن جواب یک سؤال کشیده باشم جواب خودش می‌آید.

وقتی شما خسته می‌شوید از این که این همه در رفت و آمد هستید؛ چون دیده‌بان‌ها مرتب در شهرستان‌ها هستند آن لحظه چه چیزی انرژی دوباره به شما می‌دهد که ادامه دهید؟

واقعیت این است که سال‌هاست خستگی تجربه نکرده‌ام. زمانی در معرض این حالت قرار گرفته بودم؛ اما یک روز آقای مهندس فرمودند: فکر کنم تولد ۹ یا ۱۰ سالگی‌ام بود، هر سال آقای مهندس یک دست نوشته به من می‌دادند آن سال به ایشان گفتم، آقای مهندس یک چراغ راه به من بدهید زمانی که هفته‌ای ۲ یا ۳ بار به اصفهان می‌رفتم در آکادمی لژیون داشتم و مسئولیت‌های دیگری هم داشتم، آقای مهندس برای من یک پیام نوشتند و از آن روز دیگر من هیچ وقت خسته نشدم؛ اصلاً این حالتی که از من پرسش کردید برای من پیش نیامد و اتفاق نیفتاده است؛ چون این قدر از بودن در جمع اعضاء کنگره لذت می‌برم و از نگاه و مشارکت‌های بچه‌ها انرژی می‌گیرم. یک خاطره‌ای تعریف می‌شود یاد می‌گیرم همان مشارکت کوتاه برای من؛ البته نه تنها برای من بلکه برای شما هم هست، برای همه ما البته ما با هم فاصله‌ای نداریم، این در ذهن اعضاء خواننده و شنونده تداعی نشود که فاصله من با افراد دیگر زیاد هست ما همه در این مسیر هستیم، شاید دیگری کمتر نگاه می‌کند؛ ولی این حالت در درون همه ما هست هیچ کدام از کنگره خسته نمی‌شویم و چیزی که این را برای من قابل حس می‌کند، این که به عنوان یک انسان مؤثر هستیم یا نه؟  وقتی آن اجازه داده می‌شود که اتصال صورت می‌گیرد و وقتی زنگ می‌زنند شما را جایی دعوت می‌کنند؛ یعنی به تو اجازه داده می‌شود و به تو توجه کرده‌اند دعوتت کردند و کارت دعوت هم برای شما می‌فرستند، برای ما هم همین اتفاق افتاد که کارت دعوت فرستادند و هنوز هم کارتش هست. تو می‌توانی بیایی وارد این سرزمین شوی نه این که مثل کارت میتی کامان باشد.

استاد حرف و صحبتی که جایی نگفته‌اند و شاید دوست داشته باشند که گفته شود چیست؟

واقعاً ما باید قدر آقای مهندس را بدانیم، ایشان یک معلم، دانشمند و معلم راستین هستند از نظر جایگاه بیرونی واقعاً یک دانشمند بی‌نظیر هستند و دیگر مثل ایشان در هستی نخواهیم داشت.

بهترین صحنه‌ای که تا این لحظه در کنگره دیده‌اید چیست؟

این صحنه را خیلی دیده‌ام. برق چشم‌های همسفران، مسافران و فرزندانشان در روز رهایی و خوشحالی آقای مهندس این را حتماً قید کنید که آقای مهندس به تنها جایگاهی که سر خم می‌کنند، جایگاه راهنمایی است.

لطفاً یک نصیحت حکیمانه و پدرانه به ما بگویید؟

من که حکیم نیستم؛ ولی امیدوارم قدر داشته‌هایمان را بدانیم، انسان اگر قدر داشته‌هایش را از نظر فیزیولوژی و سلامت اندیشه بداند؛ همان‌طور که ابزارهایی برای زندگی در اختیار دارد هر چه‌قدر که هست قدرش را بداند و هیچ موقع در پی قیاس نباشد؛ واقعاً توصیه می‌کنم هیچ موقع قیاس نکنید، یک جاهایی قیاس لازم است؛ ولی اگر جاهای نادرست از آن استفاده شود، خیلی تخریب ایجاد می‌کند امیدوارم قدر داشته‌هایمان را بدانیم.

استاد بخشش و وارد لژیون سردار شدن بهتر است چه زمانی اتفاق بیفتد؟

این هیچ معیار و اندازه‌ای ندارد، معیار اول جهان‌بینی فرد به این‌که صور پنهان او در چه جایگاهی قرار دارد است. از نظر جهان‌بینی وارد مجموعه‌ای می‌شود و آن‌جا را چگونه ارزیابی می‌کند، یکی تمکن مالی دارد راحت پرداخت می‌کند و یکی ندارد با مبلغ کوچکی کارت می‌کشد. به نظر من نفس انجام این عمل اهمیت دارد، آن‌که تمکن دارد از نظر میزان بالاتر رفته؛ ولی آن‌ هم که ندارد قدم‌هایش را برمی‌دارد. این‌که عنوان لژیون سردار را بگیرد خیلی مهم نیست اگر هم نگیرد هیچ اتفاقی نمی‌افتد آن جایی که باید این اتفاق بیفتد می‌افتد.

تهیه و تنظیم: راهنمای تازه واردین همسفر آمنه
عکس: مرزبان خبری همسفر معصومه
ارسال: همسفر فائزه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی تخت جمشید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .