سلام دوستان زینب هستم یک همسفر
در کنگره، خانواده و جایگاه خانواده به عنوان همسفر بسیار مهم و ارزشمند تلقی شده است. به همین خاطر یکی از چهار جشن مهم، جشن همسفر نامگذاری شده است. همسفر باید همراه مسافرش سفر کند و آموزش بگیرد تا به آگاهی و تعادل لازم برسد و بتواند به مسافرش کمک کند. وقتی مسافر برای درمان وارد کنگره میشود، اگر همسفر آگاهی نداشته و شناختی نسبت به صورت مسئله اعتیاد و چگونگی درمان نداشته باشد، نمیتواند به مسافرش کمک کند.
همسفر در اوایل ورود باید بپذیرد که هیچ آگاهی و دانشی نسبت به علم اعتیاد ندارد و در طول سفرش روی خودش کار کند و بداند که همسفر بودن کار آسانی نیست. کاری که کنگره انجام میدهد، این است که مسافر و همسفر را با هم همزبان میکند و باعث میشود روابطی که در طول زمان مصرف آسیب دیده، به آرامی ترمیم شود و هر دو حال خوبی را تجربه کنند، چون حس مشترک بینشان به وجود میآید.
استاد امین در سیدی احساس همسفر میفرماید: همسفر بودن به احساس انسان بستگی دارد؛ یعنی حس انسان تعیین میکند که همسفر خوبی باشد یا نه. همسفر بودن هم سخت است و هم آسان است. همسفر باید دل دریایی و قدرت بخشش و امید به آینده داشته باشد، زیرا امید چراغی است که باعث روشن شدن تاریکیها میشود؛ همچنین نیاز است که همسفر گاهی اوقات چشمی نابینا و گوشی ناشنوا داشته باشد، یعنی اگر از مسافرش خطایی سر بزند، نادیده بگیرد و سعی کند او را ببخشد.
در قسمتهای اول کتاب ۶۰ درجه میخوانیم که خانم آنی بزرگ در همان مدتی که آقای مهندس سفر میکردند چه کارهایی را انجام دادهاند. حتی ایشان طوری رفتار کردند که بچههای خودشان متوجه نشدهاند که آقای مهندس یک مصرفکننده است. خانم آنی به تنهایی این بار را به دوش کشیدهاند و این نشاندهنده شهامت و از خودگذشتگی یک همسفر است.همسفر خوب داشتن یک نعمت است و در ادامه فقط سعادت و نیکبختی منتظر ماست.
به خاطر این نعمت، خدا را سپاسگزارم.
سلام دوستان لیلا هستم یک همسفر
درود خدمت خانواده محترم آقای مهندس و همسفر مهربان ایشان، خانم آنی بزرگ؛ هفته همسفر را به راهنمای خوبم خانم فرزانه و همسفران صبور کنگره۶۰، به خصوص نمایندگی دزفول تبریک میگویم.
من در ابتدا به خاطر مسافرم وارد کنگره شدم، م مسافرم در عمق تاریکیها بود، اما بعد از مدتی متوجه شدم، که من همسفر حالم خرابتر از مسافرم است و به من هم تخریب وارد شده بود. با کوچکترین چیزی از تعادل خارج میشدم، درون من پر از خشم، کینه، نفرت و منیت بود. بعد از مدتی که به کنگره آمدم، یاد گرفتم که باید برای حال خوب خودم و مسافرم، نگاهم را از روی مسافرم بردارم و او را رها کنم تا او هم با آموزشهای راهنمای خودش به آگاهی و با توکل به خداوند مهربان به رهایی برسد. با آموزشهایی که دیدم، یاد گرفتم اول فرمانبرداری کنم و روی خودم کار کنم. باید یاد بگیرم آینه را جلوی خودم بگیرم و بعضی اوقات باید لال، کر و کور باشم تا به حال خوش برسم.
اینجا بود که با سیدی نوشتن، صبر و تحملم را زیاد کردم و به هم نمیریختم. و تلاش میکنم تا بتوانم در این سفر انسانی به تعادل برسم. در دوران اعتیاد، یک همسفر بیشتر آسیب میبیند و با آمدن به کنگره یاد میگیرد از قهر به مهر و از ناامیدی به امیدواری و از ترس به شجاعت برسد و بال پرواز مسافرش باشد، مخصوصاً اگر آن همسفر مادر باشد، از جان خودش هم مایه میگذارد تا مسافرش از گذرگاههای سخت عبور کند و در آسمانهای آبی با کبوترهای عاشق و سپیدپوش، رقصکنان به پرواز در آید.
سلام دوستان خدیجه هستم یک همسفر
در ابتدا، جشن همسفر را به خانم آنی بزرگ، راهنمای خوبم خانم فرزانه و تمام همسفران کنگره۶۰، نمایندگی دزفول تبریک میگویم. اگر خانواده مهربان و دلسوز جناب آقای مهندس دژاکام نبودند، امروز من به این حال خوش نرسیده بودم.
ما همسفران پشتیبان مسافرانی هستیم که سفر خود را از تاریکیها به سمت روشنایی آغاز کردهاند. برای اینکه سفر به خوبی به پایان برسد، همسفر باید پا به پای مسافر آموزش بگیرد و آن را در مسیر زندگی کاربردی کند. همسفر باید به قوانین کنگره تسلط داشته باشد و در این سفر، بال پرواز مسافرش باشد.
پس برای بهتر آموزش گرفتن، باید تلاش کنیم تا به آن حس خوب و آرامش برسیم. بعد از آن میتوانیم در این مسیر به عزیزانمان کمک کنیم. همسفر باید بداند که برای حال خوب و رسیدن به آگاهی و آرامش، آموزش میگیرد تا بتواند با حس خوب به مسافر کمک کند. برای این کمک کردن، باید دانش و درک لازم را داشته باشد تا باعث تخریب خود و دیگران نشود و این امر فقط در قالب آموزشهای کنگره امکانپذیر است.
نویسندگان: همسفران زینب، لیلا و خدیجه رهجویان راهنما همسفر فرزانه(لژیون اول)
تایپ: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون اول)
ویراستاری وارسال: همسفر لیلا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دزفول
- تعداد بازدید از این مطلب :
128