همسفر فاطمه
ابتدا این هفتهی پرشگون را به جناب آقای مهندس و خانم آنی بزرگ و خانوادهی محترم ایشان تبریک میگویم. آقای مهندس با آموزشهای ناب خود، من را از قویترین دشمن، که جهل و ناآگاهی خودم بود رها و از خواب غفلت بیدار کردند. چه روزهایی که در تاریکی غرق بودم و روزم به تاریکی شب سپری میشد. از زمین و زمان طلبکار بودم. همواره خداوند را مقصر میدانستم. با اینکه همیشه دعا و راز و نیاز میکردم، ولی ایمان واقعی نداشتم. اما کنگره به من معنای توکل و ایمان به خدا را نشان داد. یاد داد که هیچگاه ناامید نشوم و روز به روز ایمان من قویتر شد. کنگره برای من بهشت است. مدت یک سال است که بال پرواز مسافرم شدهام. بعد از بیست و پنچ سال که اعماق تاریکیها را تجربه کردیم، با کمک قدرت مطلق"الله"به نور، عظمت و روشنایی رسیدیم. همسفر باید دلی پر از آرامش، آسایش، امید و قدرتی همچون کوه داشته باشد تا بتواند بال پرواز مسافر خود باشد. من همیشه در کنار مسافرم نبودم و مخالف او بودم. ولی کنگره به من آموخت که بیشتر از مسافر خود بیمار هستم و نیاز به درمان دارم! کنگره مرا بزرگ کرد و به من اعتماد به نفس داد. من همهی اینها را مدیون کنگره و زحمات راهنمای عزیزم خانم مرضیه هستم. در پایان از همسفرانی که زحمت میکشند تا ما با حال خوش در کنگره آموزش ببینیم، بسیار سپاسگزارم.
همسفر فرزانه
آری، من زنم.
اشکم نمادی از ضعف من نیست.
یادآور میشوم برای کسانی که ظرافتهای مرا به دست فراموشی سپردهاند و دیگر به یاد ندارند که من چه موجود ظریفی هستم. پرم از مهربانی، زیبایی و احساس و اشک که یکی دیگر از ظرافتهای من است. آری، من زنم.
من خود نیز نمیدانستم که زن بودن تا این حد مهم است. وقتی به خود پی بردم، تازه فهمیدم آخرین راه امید داشتن به زندگی، خودم هستم. تنها کسی که حتی کلامش قدرت دارد. تنها کسی که میتواند به خانه و زندگی آرامش هدیه دهد، هیچ کس نیست جز خودم!
در وجود زن قدرتی خلق شده تا با همهی توان، نقش چندین نفر را همزمان بازی کند. دختر، مادر، همسر، خواهر و همسفر! بهخصوص ایفای نقش همسفر؛ چه بسا این نقشها را با قلبی پر از عشق و مهربانی و بدون هیچ چشمداشتی ادا میکند. دردهایش را کسی نمیفهمد. اما او خود درمان همهی عزیزانش است.
روزت مبارک همسفر
همسفر فاطمه
ابتدای امر، هفتهی همسفر را به همهی این فرشتههای زمینی تبریک میگویم. همسفرانی که وقتی مسافران خود را خاموش از نور زندگی یافتند، آنها را رها نکردند. ماندند و صبوری کردند و رنج کشیدند، تا نور و روشنایی را به آنان برگردانند. همسفرانی که بیمنت صبر کردند. زخمها را دیدند و تبر به دست نگرفتند. وقتی دیوارهی روح مسافران خود را در آستانهی فرو ریختن دیدند، آن را استوار ساختند و به پاداش آن حتی فکر هم نکردند. برای آنها تکیهگاه بودند. هر چند وقتِ تنهایی شانهای برای تکیه کردن نداشتند. ولی ماندند، ساختند و احیا کردند.
امیدوارم خداوند برکات این صبر و تحمل، سوختن و دم نزدن، نور و روشنایی، امید و ایمان را در قلبهای ما ساری و جاری کند.
همسفر خدیجه
مسافر من با بیش از ۱۵ سال تخریب وارد کنگره شد. ۱۵ سال غم و اندوه، ۱۵ سال تنهایی! در این چند سال تمام مشکلات و سختیهای زندگی بر عهدهی من بود. شبها که بچهها خواب بودند، در تنهایی خود با خداوند راز و نیاز میکردم و از او کمک میخواستم. به او میگفتم، خدایا من دیگر توان شروع یک روز دیگر را ندارم! خداوندا از اینکه آیندهی فرزندانم در این زندگی نابود میشود و کاری از دست من برنمیآید، پریشانم. خدایا به تو پناه میبرم و فرزندان خود را به تو میسپارم. فکر میکنم پاسخ خداوند به دعاهای من، کنگره بود. خوشحالم که من و مسافرم توفیق پیدا کردیم در اینجا قدم بگذاریم. آموزش بگیریم. راه درست را طی کنیم و آرامش را دوباره به خانه و زندگی خود بازگردانیم. خدا را شکر میکنم که در کنگره هستم. من در تمام لحظات سخت زندگی به خدا پناه بردم و از او کمک خواستم. پاداشی بسیار بزرگ از خداوند گرفتم و آن پاداش کنگره است. خدا را شکر که به عنوان یک همسفر با امید، صبر، تلاش و توکل توانستم در کنار مسافرم به حال خوش برسم. من در این هفته روزهای خوب و حال خوشی را تجربه کردم. از اینکه مسافرم قبلاً به من توجهی نداشت، ولی الان در این هفته سعی میکند من را خوشحال کند، از او سپاسگزارم. هفتهی همسفر را به تمامی همسفران کنگره ۶۰ که با صبوری در کنار مسافران خود حضور دارند و در تلاش هستند تا سفری خوب را با آنان تجربه کنند، تبریک میگویم. رهایی و حال خوش را برای همه آرزو میکنم.
ویرایش: همسفر تکتم رهجو راهنما همسفر معصومه (لژیون دوم)
ویراستار: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون سوم)دبیر سایت
ارسال مطلب: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم)نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رضوی مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
65