جلسه چهارم از دوره هفتم کارگاههای آموزشی عمومی همسفران و مسافران و همسفران کنگره۶۰ نمایندگی رودهن با استادی راهنما همسفر ناهید، نگهبانی راهنمای تازهواردین همسفر عاطفه و دبیری راهنمای تازهواردین همسفر رضوان با دستور جلسه «هفته همسفر» روز سهشنبه ۱۱ دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
به نام نامی انسان که قطرهای از اقیانوس قدرت مطلق است. سپاس من از کسی است که با اینکه به من نیاز ندارد؛ اما همیشه به یاد من است. هیچگاه من را فراموش نمیکند. از خدا سپاسگزارم که امروز استادی را روزی من قرار داده و «هفته همسفر» را در رأس به آقای مهندس، خانوادهشان، خانم آنی بزرگ و به تمام همسفران و مسافران عزیز تبریک میگویم، چرا که اگر مسافری وجود نداشت و اولین قدم را برای خروج از تاریکیها برنمیداشت همسفر معنا و مفهومی نداشت؛ بلکه همسفر در کنار مسافر معنا پیدا میکند و جایگاهی دارد. تبریک میگویم به همسفرانی که همچنان کفشهای آهنی خود را برپا دارند گامهای خود را محکمتر برمیدارند و استوارتر و با تلاش بیشتر و امید بیشتر تا شاهد رهایی مسافران خود باشند و قطعاً با امیدی که دارید و فرکانسهای مثبتی که به سیستم هستی داده میشود به زودی شاهد رهایی این مسافران خواهیم بود؛ مثل مورچه که دانه گندم بر دهان دارد چندین بار دیوار را بالا میرود؛ ولی میافتد؛ اما دوباره به سمت بالا حرکت میکند تا اینکه سیستم تلاش و کوشش این مورچه را میبیند مسیر را برای او هموار میکند تا به هدفش برسد.
همسفر کیست؟ کسی که در کنار یک مصرفکننده زندگی و عمر خود را گذرانده است و به او ترکشهای زیادی برخورد کرده است و سختیهای زیادی کشیده است و دچار کمبود عاطفی شده و نداری، بیپولی و همه مشکلات را به جان خریده است و از یک نقطهای به بعد احساس میکند که باید درب قلب خود را ببندد و قلبش از سنگ شود تا بتواند سختیها و مشکلات را تحمل کند تا اینکه خداوند راهی را برای او باز کرد به نام کنگره ۶۰ و مسافر با ورودش به کنگره توجه میشود که باید همسفر خود را همراه خود به کنگره بیاورد؛ وقتی همسفر وارد میشود؛ فقط به فکر درمان مسافرش است و میگوید؛ اگر مسافرم درمان شود من دیگر خواستهای ندارم؛ ولی بعد از مدتی که میگذرد یخ درونش باز میشود و قلبش نرم میگردد و تازه متوجه ترکشهای اعتیاد در خود میشود، دردها و خلعهای خود را متوجه میشود. باید از این نقطه شروع کند و تمام ترکشها را از بدن خود خارج کند؛ زخمهایش را مرهم ببخشد تا بتواند حالش خوب شود تا بال پرواز مسافرش شود؛ زیرا تا زمانی که خود زخمی باشد نمیتواند بال پرواز مسافرش باشد و با آموزشهای کنگره و جهانبینی و الگوبرداری از بزرگان؛ همچون خانم آنی بزرگ و پیشکسوتان که پیشگامان هستند ما میتوانیم در پشت آنها قدم برداریم تا بتوانیم به حال خوب برسیم و حسهای خود را تزکیه و پالایش کنیم؛ بعد از آن میتوانیم به مسافر خود کمک کنیم و به جای اینکه یکبار باشیم به یک یار تبدیل شویم و در هر شرایطی کنار مسافر خود باشیم.
وظیفه همسفر چیست؟ باید در ابتدا به مسافر خود اعتماد کند؛ یعنی او را همانگونه که است بپذیرد، اگر در سفرش گریزی زد و دچار اشتباهی شد خودش به اشتباهش پی ببرد نه اینکه همسفر ذرهبین بردارد و مدام اشتباه او را به آن گوشزد کند؛ زیرا او با این روش به درمان نمیرسد؛ اما اگر خود متوجه خطایش شود؛ قطعاً مسیر درست را پیدا میکند و سفر درستی را انجام خواهد داد که البته سختیها در طول مسیر فراوان هستند و راه کنگره هم سخت و هم سهل است. کسانی هستند که به راحتی سفر میکنند و مسافرانی هم هستند که باید فرمان صادر شود و به زمان و آموزش بیشتری احتیاج دارند تا به درمان برسند. وظیفه من همسفر این است که در طول مسیر صبور باشم و با صبر و توکل و با ایمانی که به خداوند دارم که من را در این مسیر قرار داده قطعاً من را میبیند و محک میزند که آیا توانستهام صبور باشم و نقطه تحمل من بالا رفته است؟ آیا آنقدر ظرفیت و آگاهی دارم؟ آن زمان است که درهای رحمتش را برای من میگشاید و بهترین اتفاقها برای من رخ میدهد.
اما در مورد قدردانی و پاکت دادن، در کنگره ما ۴ جشن برای قدردانی داریم و هدف این قدردانیها این است که من یاد بگیرم بابت کاری که دیگران برای من انجام میدهند از آنها تشکر کنم و آنان به من لطف دارند و من باید بابت آن شکرگزار باشم و من با شکرگزاری از مخلوقین خدا درواقع یاد میگیرم که از خالق خود شکرگزار باشم و چیزی باارزشتر از این نیست که من لحظه به لحظه بابت نعمتهایی که دارم شاکر خداوند باشم. نکته مهم این است که من درکنگره هستم تا خودم را قوی کنم و درون خود را بسازم و خود را به یک شهر آباد تبدیل میکنم تا بتوانم در کنار عزیزانم بهترین لحظات را سپری کنم و این مسئله خیلی زیباتر از پاکتی است که امروز میخواهم دریافت کنم؛ پس با این دیدگاه میتوانم از جشن لذت ببرم و در پایان با یک شعر صحبتهایم را به پایان میرسانم.
کارم اندر عشق مشکل میشود خان و مانم در سر دل میشود
هرزمان گویم که بگریزم ز عشق پیش از من به منزل میشود
تایپ: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر آذر (لژیون هشتم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر آذر (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر راحله رهجوی راهنما همسفر آذر (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رودهن
- تعداد بازدید از این مطلب :
729