English Version
This Site Is Available In English

عقبه‌های زندگی از تاریکی به روشنایی

عقبه‌های زندگی از تاریکی به روشنایی

عقاب پرواز را در زمین و به‌طور پنهانی و در خفا تمرین می‌کند، تا خود را به اوج برساند و همین عمل را به خاندان خود آموزش می‌دهد، تا آن‌ها را از زمین جدا کند و به لایتناهی آماده کند. با یک تفکر آغاز می‌کند تا خللی ایجاد نشود. نادانان دنبال کسانی می‌گردند، که در اوج قدرت توسط دیگران در قدرت باقی بمانند. بقیه مطالب را خود بهتر می‌دانید. در امور جاری شب حاصل گردید، تا نابینایان بینا شوند و چشم دل باز کنند و با بصیرت به همه قضایا بنگرند و در امور جاری دچار یأس نشوند. به‌طور کلی دو نیرو در حیات ما حاکم است، که همه ما می‌دانیم و قابل پنهان شدن نیز نیست. یکی نیروی منفی و دیگری نیروی مثبت است؛ نیروی تاریکی و روشنایی. اگر تاریکی نبود، ما معنی روشنایی را درک نمی‌کردیم و اگر نادانی نبود، معنی دانایی را متوجه نمی‌شدیم.
یکی از دلایل این‌که نمی‌توانیم به ذات خداوند پی ببریم، این است که ضد آن وجود ندارد، چون عقل ما در این حد نیست. بعضی‌ها می‌گویند، ضد خداوند شیطان است؛ اما این کاملاً اشتباه است. شیطان مخلوق خداوند است و فقط صفات منفی دارد، که طبق فرمان خداوند ماموریتی را انجام می‌دهد که مقابل خداوند قرار بگیرد.

نیروی مثبت و منفی دائماً درحال درگیری هستند. دانایان در حال ساختن و آباد کردن هستند و نادانان در حال ویران کردن. دانایان می‌خواهند انسان‌ها را به راه راست هدایت کنند؛ اما نادانان همیشه درحال تخریب دیگران هستند. البته نیروی تاریکی و منفی باید همیشه وجود داشته باشد چون با نیروی منفی است، که انسان ساخته می‌شود و رشد می‌کند.

به‌طور مثال، سربازی که قبل از خدمت سربازی تا ساعت ۱۰ یا ۱۱ در خانه‌ می‌خوابیده، وقتی به سربازی می‌رود صبح ساعت ۴ او را با مشت و لگد بیدار می‌کنند. اگر این نباشد، او ساخته نمی‌شود. گورخرها که علف مفت می‌خورند، اگر شیر و پلنگ نبودند، چه می‌شد؟ واقعاً کار شیر و پلنگ خیلی سخت‌تر است، تا وقتی که گرسنگی می‌کشند و تلاش می‌کنند تا یک گورخر را شکار کنند، اما گورخرها به راحتی علف‌های مفت جنگل‌ها را می‌خورند. حال فرض کنید اگر هرکدام از این‌ها نبودند، کل سیستم به هم می‌خورد؛ چون خداوند هیچ موجودی را بیهوده نیافریده است. گورخرهای تنبل و غزال‌های تنبل که حال ندارند و تلاش نمی‌کنند، شکار می‌شوند. انسان‌ها نیز به همین شکل هستند؛ انسان‌هایی که تلاش نمی‌کنند و انگیزه و امیدی برای زندگی ندارند، به نحوی شکار می‌شوند.

عقاب در گذرگاه‌های سخت که به اصطلاح به آن عقبه یا نوک قله می‌گویند لانه خود را می‌سازد، تا کلاغ‌ها و لاشخورها به لانه او دسترسی نداشته باشند؛ اگر ما بتوانیم این مثال را در شخصیت خود اجرا کنیم و مانند عقاب شخصیتی محکمی داشته باشیم و نماد قدرت باشیم، هرگز هیچ‌کس نمی‌تواند ما را متزلزل کند.

بینایی عقاب چهار یا هشت برابر انسان است و از آن بالا، خرگوش و موش یا هر موجود ریز دیگری که هم‌رنگ زمین باشد را می‌بیند. عقاب مردارخوار نیست و همیشه زنده‌ها را می‌خورد. او می‌تواند ماهی را که در دریا است با چنگال‌های خود شکار کند. منقار او بسیار خمیده و تیز است و می‌تواند هر پوست و هر جانداری را بدرد. چنگال‌های او بسیار قوی است و می‌تواند موجودات سنگین را از زمین بلند کند. حالا از خود بپرسید، کدام یک هستید؟ شما عقاب هستید یا یک کلاغ، کرکس، گنجشک یا طاووس؟ عقبه خود را چگونه ساخته‌اید؟ همان‌طور که گفتم عقاب لانه خود را در گذرگاه‌های سخت و در بالای قله‌های کوه‌ها می‌سازد، تا هیچ جانداری به آن دسترسی نداشته باشد. این موضوع در سوره بلد نیز نام‌برده شده است، منظور همان شهر وجودی انسان است، که با مرگ از بین می‌رود؛ پس فلسفه انسان این است که در سختی و رنج آفریده شده است.

گاهی اوقات عزیزان خود را از دست می‌دهیم. آیا فکر می‌کنید که قدرت خود را از دست نمی‌دهید؟ ما هدایت شده‌ایم به دوراهی. پس کدام راه را انتخاب می‌کنید؟ راه شر را انتخاب می‌کنید یا خیر؟ این‌جاست که می‌گوید، از عقبه یا گذرگاه عبور نکرده است. شخص با فرهنگ و قدرتمند می‌گوید که منظور این است، که از بردگی و گذرگاه سخت مواد‌مخدر که یک عقبه است عبور کند یا خلاص شدن از مشروبات الکلی و سیگار یا چاقی که کار راحتی نیست. اگر بتوانیم از گذرگاه سخت عبور کنیم، به آرامش می‌رسیم.

نویسنده: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون‌اول)
ویرایش: همسفر مرضیه دبیر سایت
ارسال و ویراستاری: همسفر مریم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بیرجند

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .