جلسه ششم از دوره دوم جلسات لژیون سردار ویژه همسفران کنگره۶۰ نمایندگی یوسُف با استادی راهنما دنور همسفر الهام، نگهبانی دنور همسفر اکرم و دبیری موقت همسفر ناهید با دستور جلسه «هفته همسفر» روز سهشنبه 11 دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
اگر بخواهم در رابطه با واژه همسفر و لژیون سردار صحبت کنم، ربط این دو واژه به کلمه بخشش باز میگردد. وقتی شروع به بخشش پول که بخشش ظاهری است، میکنم تغییرات در بیرون از من اتفاق میافتد به به درون هم وارد میشود. ولی در همسفر بودن تغییرات از درون ما شروع میشود و به بیرون از من انتقال مییابد. من فکر میکنم همه ما مسیرمان به کنگره باز شده است، برای اینکه به تعادل برسیم و این تعادل برای هر شخص متفاوت است. یعنی نقاط عدم تعادل در من چیزی است که شاید در وجود شما آن نقاط تعادل باشد. بنابراین بسته به این موضوع، درگیر مسافری میشویم که شرایط متفاوتی از سایر مسافرین دارد که بدین ترتیب شرایط زندگی هم متفاوت خواهد بود.
در این مسیر و برای همسفران آقا، شاید محبت کردن به مسافر راهگشا باشد؛ چرا که اصولاً آقایان در محبت کردن و بروز محبت مشکل دارند و باید یاد بگیرند که چگونه محبت خود را بروز دهند و عشقی که در وجودشان است را به مسافر خود انتقال دهند. برای من همسفری که سالیان سال در کنار یک مصرفکننده زندگی کردهام و حال خوب و بدش را دیدم، همیشه کوتاه آمدم و صبوری و محبت کردم؛ از جان، و مال و همه چیز خود گذشتم، آیا باز هم همان محبت کردن جواب میدهد یا باید کار دیگری انجام دهم؟ در اینجا برمیگردم به خودم. نقطه تعادل من در اینجا، دیگر محبت کردن نیست، چون من در حد خودم آن محبتی که باید میداشتم را انجام داده بودم. بنابراین کاری که من باید انجام میدادم این بود که یاد بگیرم محبت را کجا و چگونه باید انجام دهم و حد و حدود محبت را برای خودم مشخص کنم.
اتفاقی که برای شخص من افتاد این بود که من به نقطهای رسیدم که باید از مسافرم فاصله میگرفتم؛ محبت در درونم جوشش داشت ولی ظاهرم را باید حفظ میکردم. چرا که لازم بود از مسافرم فاصله بگیرم تا متوجه شود اگر مصرف میکند به خودش آسیب و ضرر میرساند. اما چون تمام توجه من به آن شخص است، اذیت و کلافه میشوم؛ به همین خاطر باید کنترل کردن مسافر را رها کنم. زمانی که از او فاصله گرفتم، نقطه تعادل در من ایجاد شد؛ زمانی که تعادل در من ایجاد شد، مسافرم شروع به تلاش کردن کرد. و این قدم متفاوت من باعث شد مسافرم شروع به تلاش کردن کند و به درمان و رهایی برسد. پس من باید بتوانم آموزشی را که در کنگره دریافت میکنم، کاربردی نمایم.
محبت تنها، نمیتواند برای درمان یک مصرفکننده کافی باشد. این راه برای من باز شده است تا بتوانم گرههای وجودی خود را باز کنم. زمانی که گرههای من باز میشود، آن ارتعاشات منفی که از اطراف به سمت من جذب میشد، از روی من برداشته میشود و اتفاقات خوب از سمت مسافر و دیگران به سوی من میآید. به همین دلیل وقتی وارد کنگره میشویم در وهله اول تأکید میشود که نگاهت را از روی مسافرت بردار و تمام تمرکزت را روی خود بگذار. در اینجا من مجبور شدم اول خودم را بخشم و بخشش را از خودم شروع کنم و بعد مسافرم را به خاطر تخریبهایی که ایجاد کرده است، ببخشم و در اینجا مسیر برای من باز خواهد شد. در لژیون سردار هم وقتی شروع به کمک مالی میکنم و مالی را با تمام وجود و بدون انتظار بازگشت میبخشم، در اینجا نیز اتفاقات خوب برای من رخ خواهد داد. در اصل ما در کنگره این را میآموزیم که اگر به من گفته میشود که بخشش داشته باش، تمام نگاهت روی خودت باشد، به این خاطر است که من در اصل یاد بگیرم خودم را اصلاح کنم و اصلاح من مساوی با اصلاح اطرافیانم خواهد بود.
تایپ: همسفر نیلوفر رهجوی راهنما همسفر هانیه (لژیون سوم)
عکاس: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر هانیه (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر نرگس نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یوسُف تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
97