جلسه هشتم از دوره چهارم کارگاههای آموزش مجازی همسفران نمایندگی یوسُف با استادی راهنمای تازهواردین همسفر مونا با دستور جلسه «هفته همسفر» روز شنبه 8 دیماه ۱۴۰۳ برگزار شد.
سخنان استاد:
روزی که وارد کنگره شدم مرا همسفر خواندند و به من گفتند که این واژه بسیار مقدس است؛ پس به همسفر بودنت افتخار کن و این مسیر را با تفکر، امیدواری و عشق ادامه بده. این جملات برایم کمی غیرقابل باور بود؛ زیرا از اینکه همسر یک مصرفکننده بودم همیشه زجر میکشیدم و از آن روز به بعد باید به آن افتخار میکردم.
بعد از سالها ترکهای ناموفق و پستی و بلندیهایی که طی کرده بودم، برای من باوری در ناباوری بود و هرگز حتی در تصورم هم نمیگنجید که روزی به همسفر بودنم افتخار کنم و مسافرم روزی به رهایی و درمان قطعی برسد. به هر حال چارهای نداشتیم سفر را آغاز کردیم؛ زیرا راه دیگری باقی نمانده بود و تمام مسیرهایی را که فکر میکردیم درست بود؛ اما اشتباه بود را رفته بودیم. علیرغم تمام انتخابهای گذشته، ندایی در درونم میگفت این مسیر، راه آخر، اما درست است؛ زیرا الگوهای درمان شدهای که میدیدم فراتر از یک فرد مصرفکننده به رهایی رسیده بودند.
اکنون بعد از گذشت سالها خوب میدانم که یک فرد مصرفکننده موادمخدر که وارد دنیای اعتیاد شده، بمبی را در درون خودش منفجر کرده است که نه تنها خودش را نابود کرده؛ بلکه ترکشهای این بمب به خانواده او اصابت کرده است. چه زیبا آقای مهندس میفرمایند: «که حال کسی که در کنار یک مصرفکننده زندگی میکند خیلی وخیمتر از خود مصرفکننده است».
در ابتدا هر همسفری بهخاطر رها شدن از دامن اعتیاد و بهبود حال مسافرش وارد کنگره میشود تا زندگیشان به مرحله آرامش برسد؛ اما در ادامه راه متوجه زخمهای عمیق در روح و جسم خود میشود و با آموزشهای ناب کنگره درمییابد که تنها راه رسیدن به آرامش، تزکیه و پالایش و یافتن آدرس خودش است. باورهای اشتباه زیادی را در دوران مدرسه، دانشگاه و زندگی در جامعه آموخته بودم و خیال میکردم مسیر زندگیام کاملاً درست است؛ اما از روزی که تصمیم گرفتم یک رهجوی فرمانبردار باشم و تمام آنچه آموخته و باور کرده بودم را کنار بگذارم و دوباره از نو بیاموزم، فهمیدم کل مسیر 30 سالهام، اشتباه بوده است و چقدر برای خداوند عزیز بودهام که به واسطه اعتیاد همسرم با راه و رسم درست زندگی کردن آشنا شدم و اکنون بعد از گذشت حدود 10 سال، به همان جمله اولی که در کنگره شنیدم ایمان و باور دارم و از اینکه لایق جایگاه یک همسفر بودم به خود افتخار می کنم و میگویم همسفر بودن مقدس است؛ اما بایستی بگویم پذیرفتن نام همسفر به تنهایی کافی نیست؛ زیرا در قبال جایگاهی که به یک همسفر سپرده میشود، او نیز یکسری مسئولیتها و نقشها را باید بر عهده بگیرد.
در صحنههای تئاتر نقشهای سخت و حساس را به زبدهترین و ماهرترین بازیگران میسپارند. حال در فیلم هستی یکی از نقشهای مهم، نقش همسفر است که همیشه و در همه حال باید همراه مسافرش باشد. ممکن است مسافر حرکتش خوب باشد شاید هم خوب نباشد یا اصلاً حرکتی نکند؛ اما همسفر باید صبور باشد و در صبرش بیصبری نکند. یک همسفر باید بداند که نجات یک فرد مصرفکننده که بهواسطه اعتیاد واردتاریکیهای زیادی شده است و زیر خروارها بیاعتمادی، بیمهری و پوچی دفن شده است کار آسانی نیست؛ اما نیروی عشق قدرتی دارد که هیچ تاریکی در مقابلش قادر به مقابله نیست.
ای همسفر عزیز برای رسیدن به عشق باید از چهارده وادی بگذری، فقط در شروع آنقدر بدان آن چیزی که تو را به این مکان فراخوانده، عشق خالق به مخلوقش بوده است و بس. آنچه تو را در این مکان نگاه میدارد عشق مخلوق است به مخلوق و اگر لایق جایگاه همسفر شدی بدان که باید این عشق را دریافت کنی و به مسافرت در سبدی از مهربانی هدیه کنی حال چه سفر مسافرت ده ماه باشد چه بیشتر، فرقی ندارد؛ زیرا ما همسفران از عمق تاریکی مسافرانمان آگاهی نداریم.
هفته همسفر بر یگانه همسفر کنگره خانم آنی بزرگ، جناب آقای مهندس، خانواده محترم ایشان و همه همسفران کنگره60 مبارک باد.
نویسنده : همسفر مونا راهنمای تازهواردین
ویراستاری و ارسال: همسفر نرگس نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یوسُف تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
89