دوازدهمین جلسه از دور پنجاه و یکم کارگاههای آموزشی کنگره ۶۰؛ ویژه آقایان همسفر در نمایندگی آکادمی، با استادی دیده بان محترم آقا محمدصادق، نگهبانی همسفر محمدرضا و دبیری همسفر امیرعلی، با دستور جلسه «بنیان»، پنجشنبه 6 دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۴ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا خیلی خوشحالم که در خدمت شما عزیزان هستم.
هنگامیکه دبیر داشتند خلاصه گزارش جلسه قبل را میخواندند، خاطرات خود را مرور میکردم.
دو هفته گذشته در نمایندگی شهرری با آقا امین بودیم و خیلی از دوستان را دیدم که امروز هم اینجا هستند.
من به چندین سال پیش برمیگردم؛ شاید ده، دوازده یا چهارده سال پیش اولین جلسه همسفران آقا آغاز شد.
قبلاً گفتهام و باز هم برای بچههایی که شاید تاز آمده باشند و نشنیده باشند میگویم: در همین سالن، همینجا، نشسته بودند و عکس آنهم هست. حدود سیزده یا چهارده نفر از عزیزان همسفر بودند. مهندس استاد جلسه بودند، آقای امین نگهبان جلسه بودند و بنده هم دبیر جلسه بودم.
آقای مهندس مثل قبل که در صحبتها گفته بودند و خودشان هم اشاره کردند فرمودند: اگر چهارده جلسه جلسات ادامه پیدا کند، دیگر جلسات قطع نخواهد شد.
در مورد بنیان کنگره، جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان، باید بگویم: بنیان ریشه است. همیشه آقای مهندس گفتهاند، میدانیم که چرا بنیانگذار نیستند و جایگاه ایشان بنیان است؛ به دلیل آنکه آقای مهندس ریشه هستند و کنگره ۶۰ از ایشان شروع شده است. تقریباً حدود دو سال بعد از قطع مصرف، ایشان کنگره ۶۰ را آغاز کردند، چرا؟ به علت آنکه میخواستند حرکتی را آغاز کنند و جمعی را شروع کنند. جمعی که در روز اول یک نفر بود.
آقای مهندس میدانستند که کنگره ۶۰ یک جمع است؛ وگرنه برای آن اسم نمیگذاشتند؛ وگرنه برای آن وادی طراحی نمیکردند، قوانین طراحی نمیکردند و اینها همه از روز اول بوده است. همان روزی که آقای مهندس یک نفر بودند تمام این نوشتارها بوده است،چندتایی از وادیهای اولی بوده است، کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه بوده، نوشتارها اکثرشان بودند، حالا به چاپ نرسیده بودند.
اینها همه دلیلی است برای آنکه آقای مهندس میدانستند یک روزی قرار است به اینجا و بهجاهایی دیگری که پنجاه و صدسال دیگر قرار است کنگره ۶۰ برسد، میرسد. فکر نکنید آقای مهندس علم غیب داشتند. نه! دانش داشتند. من چند روز پیش هم در نمایندگی ارتش گفتم: آقای مهندس نه انسان ماورائی هستند و نه چیز دیگری، آقای مهندس یک انسان خاص هستند با یک دانش خاص. اگر بخواهیم به آن نحو نگاه کنیم وارد چه میشویم؟ وارد خرافات میشویم.
اصل موضوع آن است که آقای مهندس یک دانش خاص دارند. موضوعات را به نحوی میبینند که من ندیدهام کسی مثل آقای مهندس موضوعات را نگاه بکند. من ندیدهام؛ شاید باشد و من ندیده باشم. در دانشمندان برای مثال؛ اگر مانند آقای مهندس نگاه میکردند، خیلی زودتر به درمان سرطان دست پیدا میکردند. دانشمندان بیان ژن را سالها و سالها است که بیان کردند؛ ولی از آن نمیتوانند استفاده کنند. همانطور که میدانید آقای مهندس خیلی راحت آمدند و از بیان ژن استفاده کردند.
اسید استیک را تمام دنیا و آدمهای دنیا میدانند. سرکه سیب اسید استیک دارد و همه میدانند؛ اما زمان کرونا چه بلایی سر دنیا آمد؟ یک ویروس به قول آقای مهندس پی زوری آمد و تمام دنیا را به هم ریخت.
خب اسید استیک چهکاری میکند؟ میآید غشای چربی ویروس را از بین میبرد؛ وقتی غشای چربی ویروس را از بین برد، دیگر ویروس تکثیر نمیشود و به همین راحتی میمیرد.
در یک حرکت، دو حرکت و سه حرکت کیشومات میشود. به همین سادگی است و آنقدر ساده است که باورش نمیکنند.
مقاله آن را هم خانم کماندار دادهاند و پذیرفته شده است و تقدیرنامه هم آقای مهندس در سایت گذاشتهاند. این نگاه آقای مهندس دژاکام بهعنوان بنیان کنگره ۶۰ هست. کسی دارد کشتی کنگره ۶۰ را راهنمایی و راهبری میکند که نگاهشان به قول خانم شانی نگاه عقاب است. خیلی چیزها را که خودم نمیبینم آقای مهندس میبیند. خدا را شکر که اعتیاد پیدا کردیم و مسافرهای شما اعتیاد پیدا کردند که باعث شده تا همه ما به کنگره ۶۰ بیاییم. نه اینکه بگویم روی کنگره ۶۰ تعصب دارم. اصلاً در کل در زندگیام آدم تعصبی نیستم؛ چون میدانم هر چیزی بیاید یک روزی خواهد رفت؛ ولی اگر واقعبینانه بخواهیم نگاه کنیم آقای مهندس یک انسان خاص هستند. آقای مهندس میگویند: بعضی از انسانها در کشورشان؛ مثلاً رئیسجمهور یک کشور بهعنوان یک انسان خاص است. خیلی چیزها را میداند که مردم عوام و عادی نمیدانند. طبیعی هم هست. فردا به شما بگویند پسفردا قرار است زلزله بیاید، ببینید شهر چگونه به هم میریزد. آقای مهندس هم در این جمع انسانها که آمدند، در دوره خودشان انسانی خاص هستند. در دورهای که تمام دنیا در درمان اعتیاد گیر کردهاند آقای مهندس الآن پله بعدی را میگویند؛ زیرا در کنگره ۶۰ اعتیاد یکچیز ببخشید اینگونه میگویم دمدستی شده است. خیلی روی آن سرمایهگذاری نمیکند. خودش دارد کار خودش را انجام میدهد و خیلی روان، خیلی عادی و خیلی واضح ادامه میدهد. پنج سال شش سال است که دیگر قدمهای بزرگ به سمت درمان بیماریهای خاص مانند HIV، مانند انواع واقسام سرطانها و مخصوصاً سرطانهایی که به خون ربط و اعصاب ربط دارند، سرطانهای کولیت روده است و خیلی از چیزهای دیگر... برداشته میشود.
کنگره به آن سمتی رفته است که شاید شما خیلی در جریان اخبار آن نباشید؛ اما من که هستم؛ چون سایت را کاملاً چک میکنم، صحبتهای مهندس و ویلیام را چک میکنم. امروز هم اولین روز همایش ملی اعتیاد در اصفهان است که آقای بابک لطفی، آقای سلامی، آقای اصغر منصوری و آقای مهدی صدیقی خیلی زحمت کشیدند. مخصوصاً آقای بابک لطفی که الآن سه هفته است که تهران نیستند. بچههایی که در ساختمان سیمرغ هستند میدانند. شبانهروز با یک اکیپ خیلی بزرگ و خوب کار میکنند و کل همایش ملی اعتیاد در دانشکده علوم پزشکی اصفهان، دست بچههای کنگره است. اگر سایت و اینستاگرام را نگاه بکنید بخشهایی را میبینید. حالا من مقداری بیشتر در جریان هستم؛ چون با بچهها بابت کارها تلفنی در تماس هستم. این برگزاری همایش واقعاً شوخی نیست.
همایش ملی است و از کل ایران به آنجا میآیند و به کنگره۶۰ سپرده شده است. چرا؟ چون تنها کسی که از پس آن برمیآید، کنگره۶۰ است. کسی دیگر از پس آن برنمیآید. بر میآید؛ ولی به نحو کنگره۶۰ که عکسهای آن انتشار خواهد یافت، نمیتوانند دکور بزنند، کارهای خاص انجام بدهند و ازنظر علمی سطح آنجا را بالا ببرند. نمیتوانند و توانایی آن را ندارند. آقای مهندس توانایی آن را داشت که این موضوعات را ببیند. درمان اعتیاد، درمان بیماریها و راجع به آن بررسی کند؛ ولی دیگران شاید توانایی این را نداشته باشند و در دیگر موضوعات توانایی داشته باشند.
آقای مهندس کاری کردند که ثانیهاش بیهوده نبود. واقعاً هیچ ثانیهای از وجود آقای مهندس بیهوده نبوده است. من خودم در موبایل خود بازی دارم و موقعهایی بازی میکنم. امروز در ماشین نشسته بودم و فکر میکردم که تا حالا ندیدهام آقای مهندس بازی کنند. بعد رفتم و برای خود مرور کردم که اصلاً نباید این کار را انجام دهند. نه برای وجهه ایشان؛ برای اینکه وقت و زمان ندارند. آقای مهندس وقتشان را بابت بازی کردن تلف نمیکنند و اینقدر کارهای مهم دارند و زمانی هم که کاری ندارند فقط استراحت میکنند؛ چون به انرژی خودش نیاز دارد. داشتم در ذهن خود بهقولمعروف دودوتاچهارتا میکردم، من از این کارها زیاد میکنم، پس الکی نمیخواهم تعریف کنم که آقای مهندس فلان هستند و... . نه! واقعیتها را باید گفت. از قدیمهای کنگره باید گفت. قدیمها این شکلی نبود. داستان زیاد بود. در جلسات کنگره ۶۰ وقایعی که اتفاق میافتاد که اصلاً این شکلی نبود. حس در کنگره ۶۰، حس دیگری بود؛ اما خدا را شکر کسی بود به نام آقای حسین دژاکام که میدانستند ما قرار است به کجا برویم. به همین خاطر سرعت ما را کنترل میکردند، راهنماییمان میکردند، چپ بروید، راست بروید، آرام بروید، تند بروید، سبقت بگیرید، سبقت نگیرید تا توانستیم این مسیر را چهکار کنیم؟ طی کنیم.
هفته بنیان را باز هم به آقای مهندس و خانواده محترمشان، استاد امین، سرکار خانم آنی بزرگ، سرکار خانم کماندار، سرکار خانم شانی تبریک میگویم. بدانید که همه این عزیزان واقعاً زحمت کشیدند. دیروز هم سرکار خانم آنی آمدند ساختمان سیمرغ و خودم بسیار، بسیار انرژی گرفتم. بعد از دو سال ایشان را ملاقات کردم. خدا را شکر که توانستیم ببینیمشان. اینها واقعاً زحمت کشیدند. این عزیزان برای تشکیل جلسه همسفران خانواده بسیار، بسیار زحمت کشیدند. من اگر بخواهم تعریف کنم خیلی زمان میبرد، خودم میدانم نه اینکه ندانم میدانم، واو به واو و دقیقهبهدقیقهاش را دیدهام؛ ولی زمان نیست که بخواهم بگویم. فقط بدانید که این عزیزان بسیار و بسیار تلاش کردند. خیلی از قدیمیها بودند که امروز حضور ندارند، از دیدهبانهای قدیمی که امروز در قید حیات نیستند. آرزوی بهترینها را برایشان دارم و میدانم که جایگاهشان جایگاه خوبی است. خیلی از دوستان خود من بودند که امروز در کنگره نیستند و برای آنها هم آرزوی بهترینها را دارم. امیدوارم هر جا که هستند موفق باشند. پیشاپیش هفته همسفر هم که هفته آینده هست را تبریک میگویم. هفته شما را به تکتک شما عزیزان تبریک میگویم و امیدوارم که همیشه سلامت باشید و بدانید که برای چه به کنگره ۶۰ میآیید. فقط آمدن من از سر تکلیف نباشد؛ باذوق باشد، با شوق باشد که بتوانیم در مراحل بعدی زندگیمان پیشرفت کنیم. قدر جایی که هستیم را بدانیم، قدر اطرافیانمان را بدانیم، قدر خانواده را بدانیم حتی اگر مسافرمان به کنگره نمیآید؛ قدر همینکه خودم به کنگره میآیم را بدانیم من به خاطر خودم میآیم. آقا حشمت جعفری آنجا نشسته است نزدیک به بیستویک سال است که به کنگره میآید و مسافرش هم به کنگره نمیآید و دیگر برایش مهم نیست؛ چون برای خودش میآید و خیلی از بچهها هستند که شاید اینگونه باشند.
رهایی 30سیدی:
در ادامه جلسه مراسم اعلام رهایی 30 سیدی راهنمای محترم همسفر ماجد و راهنمای محترم همسفر علیاصغر انجام گرفت. ضمن تبریک به ایشان و راهنمای محترمشان همسفر مهراد برایشان جایگاههای خدمتی بالاتری را آرزومندیم.
تایپ و تصویربردار: همسفر یوسف(لژیون چهارم)
ویراستاری:همسفر محمد(لژیون یکم)
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
995