English Version
This Site Is Available In English

بخشنده کسی است که توانایی بخشش پولش را دارد

بخشنده کسی است که توانایی بخشش پولش را دارد

نهمین جلسه از دور هفتم سری جلسات هماهنگی لژیون سردار کنگره ۶۰؛ نمایندگی صائب تبریزی با استادی دیده بان محترم آقای زرکش، نگهبانی مسافر ابراهیم و دبیری مسافر مسعود با دستور جلسه «OT»  پنج شنبه 29 آذر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۳۰ برگزار شد.

سخنان استاد:
ما در گنگره به شعبه ها سر می‌زنیم‌ امروز هم نوبت شعبه شما شد که به اینجا بیاییم امیدوارم که تلاش مان را بکنیم که با چرخش گنگره ما هم بچرخیم ولی این چرخیدن نياز به فهم دارد وگرنه یک دور بچرخیم دو دور بچرخیم سرمان در نهایت  گیج می رود و دیگر نمی‌توانیم بچرخیم مثل آن رهجو و سالک که با مولانا می چرخید می توانی با آن بچرخی سرت هم گیج نمی رود زمین هم نمی خوری سعی میکنی در گنگره بچرخی بیرون گنگره هم بچرخی ولی این نياز به فهم و اطلاعات دارد باز هم این اطلاعات به کار نمی آید مثل روز نامه اطلاعات که  می‌فروشند بعد با آن شروع می کنید به  شیشه پاک کردن، این اطلاعات گنگره نياز دارد که تبدیل آگاهی بشود یعنی نسبت به آن مطالب آگاه  بشویم یعنی  بتوانیم درکش کنیم  گرچه دانایی ارزشمند است و همه دانا هستند ولی دانایی همه موثر نیست، چرا؟ چون توان تجربه کردن ندارد. وقتی آگاه می شوی به سفر اول و سفر اول را تجربه  می کنی  وارد  سفر دوم می شوی؛

روزی که آقای مهندس این حرکت را شروع کرد هر قدم که جلو آمد صبر کرد مسیر را علامت گذاری کرد، که چه اتفاقی بیافتد؟ همین که در سی دی قلب می‌فرمایند جهنم جایی است که انسان تنهاست، آقای مهندس دوست نداشت تنها باشد، به مرور زمان که گنگره گسترش پیدا کرد مسیری که آقای مهندس روشن می کرد مسیری بود که بچه های کنگره را نزدیک به تفکر خودشان کنند؛ ۲۷ سال پيش و ۲۸ سال پیش  که گنگره شروع شد اینطور نبود یک لژیون تشکیل میشد و یک راهنما در آن لژیون می نشست که  تجربه سفر اول را داشته یعنی به دانایی موثر رسید بود  وتجربه کرده بود نشست آن جا و توسط اطلاعات که  به بچه ها داد  و خودش هم به آن ها عمل کرد توانست کسانی که در آن لژیون بودند را به سفر دوم و تعادل جسم برساند سال ها گذشت و طی این حرکت کسانی که در گنگره بودند به یک حد و اندازه رسیدند که می توانستند مراحل‌ دیگر هم  طی بکنند از دور که کسی در گنگره نبود و نگاه می کرد می گفت که این ها دارند همه مواد مصرف می کنند  چون اطلاعات داشتند ولی آگاهی نداشتند.

سفر اول که تمام شد به یک تعادل جسم رسیدیم  سفر دوم شروع شد یعنی همان که در پیام داریم" از قهر به مهر از تنفر به عشق" ما یک سفر دوم داریم ، سفر دوم یعنی این هایی که در پیام ها می خوانیم  "بیایید این آتش ویرانگر را مهار کنیم" این آتش اعتیاد نیست اعتیاد آتش نیست که بخواهیم مهارش کنیم این آتش همان قهر و نفرت است، در سفر دوم که از  قهر حرکت می کنم و به مهر می‌رسم این آتش ویرانگر را مهار کردم ، از نفرت حرکت می کنم می‌رسم به عشق این آتش ویرانگر است اینکه من می توانم نگاهم را، خشمم و شهوتم را  کنترل کنم این آتش ویرانگر است  برای همین بعد از لژیون سفر اول لژیون های مختلف به وجود آمد لژیون ویلیام وایت به وجود آمد این ها سفر دوم است سفر دوم نياز به  یک صفت دارد آن هم صفت بخشش است؛ بخشش یعنی چه؟

یعنی پول، به کسی می توان گفت بخشنده که توانایی بخشش پولش را دارد کسی در جهان هستی می‌تواند مدعی بشود که من دارم در زمین بخشش بازی می کنم کسی است که دست می‌کند در جیبش و پول می دهد حال آدمی که اطلاعات دارد ولی آگاهی ندارد از بیرون لژیون سردار را نگاه می کند و می‌گوید این‌ها دارند پول می گیرند مثل آن که از بیرون ایستاد بود و سفر اول را نگاه می کرد و می‌گفت این ها مواد مصرف می کنند آن هم از بیرون نگاه می کند و می‌گوید اين ها پول می گیرند در صورتی که اصلا این طور نیست ما در گنگره تلاش می کنیم سفر می کنیم که بیرون از گنگره مواد مصرف  نکنیم ما در گنگره و لژیون سردار بخشش مالی  می کنیم که بتوانیم در بیرون بخشنده باشیم این مفهوم لژیون سردار است. شعبه‌ای که از نظر مالی  ضعیف عمل می کند یعنی ضلع بخشش ضعیف است در حد اطلاعات است و کمتر  تجربه می‌کنند؛ سفر اول با سفر دوم  فرق می کند فرقش هم در همین اتفاق ها است که ما تمام تلاش می کنیم با آموخته‌ها مان و با کلام آقای مهندس این توانایی را در عمل به وجود بیاوریم که  این حرکت را بکنیم که چه اتفاق برایمان بیافتد؟

به یک معرفت و به یک شناخت برسیم کسی که بخشش ندارد از معرفت صحبت کردن خنده دار است یعنی ضلع اول مثلث معرفت، عمل سالم و عدالت را ندارد  کسی که بخشش ندارد نمی‌فهمد برای همین وقتی  یک نفر می پیچد‌ جلویش می خواهد بیاید پایین و گردنش را خرد کند نمی‌داند که اتوبان مال او نیست هیچ چیز مال تو نیست کسی از رفتار همسفرش خشمگین ‌می‌شود و فریاد می زند خودش هم این خشم را دوست ندارد ولی نمی‌تواند خشمش را کنترل کند آخرش هم حالش خراب می شود می گوید چه اشتباهی کردم چرا اولش نمی‌توانم خشمم را جمع بکنم بخاطر اینکه صفت بخشش در دورنش جلا ندارد متجلی نیست هیچ معرفتی و نوری ندارد حالا شهوتش هم همینطور، در سفر دوم ما دنبال این چیز ها می گرديم در لژیون سردار راجع به این چیز صحبت می کنیم
سفر دوم با بخشش شروع می‌شود بخشش مالی نه در گنگره در هر جا فکر می کنید که نياز به بخشش است فرقی ندارد همسایه است و یا پدر یا خواهر و بردار مهم این است که ما بتوانیم ببخشیم. حال قضیه گنگره که بسیار متفاوت است. وقتی شما در یک الا وگنگی می نشیند  یک طرف که شما نشستید آن طرف بالا است در کنگره هم ما می گوییم خدمت مالی می کنیم انسان ها می آیند رها می شوند خدمت مالی می کنیم این اتفاقات بیافتد یکسری انسان ها نياز دارند ازش استفاده می کنند پس من که این طرف نشستم تکلیفم چه است؟ لژیون سردار راجع این صحبت می کند که  اصلا مفهوم بخشش چی چیزی است؟ و اگر کسی که صفت بخشش در دورنش متجلی می کند باید چه کار بکند؟ امروز مفهوم خدمت مالی در گنگره تعریف متفاوتی دارد و اگر این تفاوت را درک نکنم و بازی نکنم حضور من در گنگره به عنوان یک کارمند است ، می دانید کارمند چه کار می کند ؟

سرساعت می‌آید و سر ساعت می رود و سی دی هم می نویسد امضا هم می کند به موقع می آید و به موقع می رود ولی هیچ سهمی از این ساختار ندارد ولی کسی که انسان  بخشنده‌ای است از ساختار خداوند سهم می برد و باید دنبال سهمش باشد کسانی که این توانایی در دورن خودشان به وجود می آورند خیلی متفاوت می توانند زندگی بکنند   تفاوتش در این است که می فهمند قهر یعنی چه می فهمند مهر یعنی چه می فهمند نفرت یعنی چه می فهمند عشق یعنی چه می دانند دانایی کجا وجود دارد می دانند نادانی کجا وجود دارد می دانند وقتی از نادانی صحبت می کنیم این نادانی به تنهایی نیست می دانند نادانی با جاهلی خیلی فرق دارد می دانند کسی که از روی نادانی عمل می‌کند  کسی است که نمی‌داند ولی آن کسی که از زیر نادانی که جهالت است عمل می‌کند می داند که چه کار می کند؛ دانایی موثر دست کسی است که توانایی بخشش را دارد توانایی بخشش از مالش دارد.

آن چیزی که اقای مهندس ازش حرف میزند، مال خودش است و من دارم صحبتهای ایشان را بازگو میکنم و راوی هستم و بخشنده کلام نیستم. اقای مهندس دوست دارند که بچه ها وارد بازی بخشش شوند و بخشش را درک کنند، در بیرون از کنگره یاد بگیرند که بخشش کنند. ما در کنگره کنار هم قرار میگیریم و مشوق همدیگر میشویم که یک حرکتی را انجام بدهیم ولی اصل بازی ما بیرون از کنگره است چون نا در کنگره ترخیص نمیشویم، ما در کنگره تغییر میکنیم و تبدیل میشویم ولی بیرون از کنگره ترخیص میشویم. بیرون از کنگره است که ادب و بی ادبی را تمرین میکنیم چون اینجا که کسی جرات ندارد تعرض کند، نه در کلام و نه در نگاه و نه در فیزیک ولی بیرون از کنگره است که ما تعرض میکنیم. مفهوم کنگره، بخشش است و ما اگر به فهم این مطلب برسیم، در بخشش کردن درنگ نمی‌کنیم.
وقتی از خانه بیرون میاییم و کسی از ما درخواست کمک میکند، رویمان را آنور نمی کنیم و نمی رویم، بلکه به ان درک میرسیم که چون در مسیر راه من است، مال من است و بخشش میکنیم حتی اگر انطرف خیابان باشد. مگر چند نفر نیازمند را میبینیم که به هستی نشان دهیم، ادم بخشنده ای هستیم. شما که جایگاهتان را خودتان مشخص نمیکنید چون این کل است که برای جزُ تصمیم میگیرد. شما که برای من نمیتوانید تصمیم بگیرید چون من دیده بان هستم و من برای شما میتوانم تصمیم بگیرم. من برای اقای مهندس که نمیتوانم تصمیم بگیرم ولی اقای مهندس برای من میتواند تصمیم بگیرد، چون اقای مهندس کل است و من جزُ هستم.
ما با رفتارمان در هستی، به هستی اجازه میدهیم که جایگاهمان را مشخص کند. اگر احساس میکنید که جایگاه پستی دارید به خاطر این است که هستی شما را نمیشناسد. اگر هستی شما را بشناسد، موظف است که هرچه را که میخواهید را به شما بدهد چون وظیفه اش این است. اگر شما خواسته ای دارید و بهش نمیرسید به خاطر این است که زبان هستی را بلد نیستید. باید به هستی اعلام کنید که من لیاقت یک زندگی خوب را دارم و لیاقت یک ماشین خوب و خانواده خوب را دارم.
هستی یعنی درخت یعنی آب و باد و خاک و آتش، آب برای خودش نمیپزد و آتش هم خودش را گرم نمیکند. هرچیزی را که شما در زمین میبینید از جنس خاک است ولی اجازه می دهد که همه روی آن راه بروند و انسانی که مثل درخت میوه میدهد جزئی از ساختار هستی است
ودرختی که میوه نمیدهد و به درد نمی خورد، باید منتظر باشد تا هستی آن را ببرد. درختی که میوه میدهد، باغبان دارد و راهنما دارد و آب بهش میدهند و تحت اموزشهای باغبان است و حشرات را ازاو درو میکنند و ان را اصلاح میکنند و حرص میکنند و تربیتش میکنند و انسانها هم همینطور هستند. آن کسی که وارد کنگره میشود و به راحتی سفر میکند، چه اتفاقی برایش می افتد؟
او دارد تربیت میشود، دارد تهذیب اخلاق میکند و روی خودش کار میکند و اگر وارد سفر دوم میشود، باید تلاش کند که میوه دهد و به دیگران خدمت کند. حالا یک خدمت این است که جبران خسارت کند چون میلیونها سال به هستی بدهکار هستیم و حالا فرصت جبران را داریم و دنور میشویم، راهنما می‌شویم،  مرزبان و ایجنت و دیده بان میشویم و جبران میکنیم ولی انسانها جایی وارد بخشش میشوند که دستشان را میکنند در جیبشان و پول میدهند، البته در بیرون از کنگره وقتی قبل از اینکه برادرت بیاید و ناله کند که گرفتارم، شما پول را به حسابش واریز کنید و به رویش هم نیاورید و اینطور است که بخشش کریمانه را تمرین میکنیم و اینگونه است که با هستی سروکار پیدا میکنید و اجازه میدهد که قسمتی از نیستی اش جز هستی تو باشد و اینگونه است که هستی دنبال اقای مهندس میرود و میگوید که درمان بیماریها برای تو چون میداند که اقای مهندس بخشنده است.
کدام یک از شما بابت درمان قطعی پول میدهید؟

من اگر جای اقای مهندس بودم، میگفتم که نفری ۱ میلیارد میگیرم و بعد درمان میکنم. من دیده ام که ادمهایی را که برای درمان به کانادا میروند و هزینه میکنند و درمان هم نمیشوند. پس هیچکس بابت درمان پولی نمیدهد و هیچکس بابت کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر یک ریال سود به اقای مهندس نمیدهد چون من تحقیق کردم و این کتاب یر به یر در میاد. پس ما اقای مهندس را الگو داریم و موظف هستیم که به الگوی خودمان خوب نگاه کنیم.
من‌به عنوان دیده بان و شنا به عنوان راهنما و ایجنت و مرزبان، همه ما شاگرد کنگره هستیم و یک راهنما به نام اقای مهندس حسین دژاکام را داریم و الگوی همه ما اقای مهندس است
هر کسی که گل رهایی میگیرد، سفردومی نیست فقط رها شده است، حالا نمیدانم کجا ولی فقط قطع مصرف شده است مگر اینکه تهذیب اخلاق بکند و صفاتش را تغییر دهد، همان که میخواند از نفرت به عشق و از قهر به مهر و از کفر به ایمان که در سفر دوم اینها را متوجه میشویم چون سفر اول تعادل جسمی است و در سفر دوم با مفاهیمی اشنا میشویم که بتوانیم ، روان و جهان بینی خود را به تعادل برسانیم. همانطور که ذره ذره وارد سفر اول شدیم، همانطور هم ذره ذره وارد سفر دوم شویم و بازیگر شویم و دست کنیم در جیبمان و سبد را حمایت کنیم و در گل ریزان شرکت کنیم و لژیون سردار را حمایت کنیم و در بیرون از کنگره هم‌بخشش کنیم.
فکر نکنید که کنگره نیازمند بخشش ماست، این ما هستیم که به کنگره نیازمند هستیم و نیاز داریم که بخشش کنیم. اگر در گل ریزان و سبد و لژیون سردار شرکت میکنیم، این پولمان در یک حرکت عظیم که در جهان بینظیر است به چرخشش درمیاید.
ما هم در داریم و هم دیوار و هر دو حق است ولی مهم این است که تو کدوم یکی باشی، در باشی یا دیوار.
اگر تو دیوار باشی، وقتی کسی با تو برخورد میکند و حرفی میزند، ان حرف اذیتت میکند ولی باید یاد بگیریم که در باشیم و اگر فرزندت به تو حرفی میزند، بفهمیم و بشنویم ولی اگر دیوار باشیم ان حرف تو را میخورد ولی اگر در باشیم، میگوییم که شاید کلامش حق باشد و باید اینگونه باشیم و بشنویم.
هستی همیشه به ما راهنمایی میکند، وقتی ۲ دقیقه دیر بیدار میشویم‌یا ۳۰ ثانیه مکث میکنیم تا فرد دیگری عبور کند، هستی به ما دارد کمک میکند. اینها زمانی خودش را نشان می دهد که منه علیرضا صاحب خودم باشم و برای خودم تصمیم بگیرم.
برای کی ؟ برای خویشش
در چه زمانی ؟  زمانی که در خویشتن خودم هستم یعنی در زمان حال
زمان اینده که خویش ماست.
زمانی که در تن هستیم، میتوانیم برای خویش یا اینده خودمان تصمیم بگیریم.
اقای مهندس چگونه تصمیم میگیرد ؟
من میخواهم دانشگاه داشته باشم ؟
میخواهم جهانی باشم ؟
میخواهم بیماریها را درمان کنم ؟
وقتی که در خویشتن است برای خویش خود تصمیم میگیرد.
چرا هستی اجازه میدهد ؟
چون صاحب بخشش است.
بازی خیلی راحت و ساده است.
صفت بخشش برای همه است و همه باید به هستی اعلام کنید که این صفت در درون شما فعال است.
استاد امین میگوید که سهم شما از روز چقدر است ؟
یک قسمت از سهم شما در روز برای دیگران است.
در سفر دوم ما در یه قسمتی هم راهنما خودمان هستیم چون سفر دوم سفر بخشش است.
چقدر ببخشید ؟
دیگر مقدارش را خودتان میدانید و برای همین اقای مهندس سردار و دنور و پهلوان و نشان در بی نشانی را گذاشتند. خیلیها با ۶ تومن وارد شدند و بازی کردند و الان ۱ میلیارد خدمت مالی میکنند.
هر آن چیزی را که بخواهید، هستی به شما میدهد حتی اگر نداشته باشید و این وادی اول است. من همه جا میگویم؛ اگر با تفکر توانستید که ساختار فیزیکی بوجود بیاورید یعنی وادی اول را درک کردیدکه فکر کنید و صاحب دانشگاه شوید و صاحب خانه شوید.
میگویید نمیشود!!!
ولی میشود، اگر بفهمید که هستی چگونه صحبت میکند و همانطوری با ان صحبت کنید، میشود و نیازی نیست که بگویید که دارم و یا ندارم ، مهم نیست ، هستی خودش محاسبه میکند ودر نهایت باید که صفت بخشش را داشته باشید و باید ببخشید.

تهیه گزارش: مسافر امیر همسفر رضا
تایپ متن:همسفر حسین،مسافر آرش
ویرایش متن: مسافر هادی
خدمتگزار سایت:همسفررضا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .