جلسه نهم آز دوره چهارم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ همسفران نمایندگی بروجرد با استادی اسیسانت همسفر مرجان و نگهبانی راهنمای تازه واردین همسفر زهرا ودبیری همسفر ناهید با دستور جلسه«بنیان کنگره ۶۰» روز یکشنبه ۲ آذرماه۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شاکر و سپاسگزارم،که امروز لیاقت پیدا کردم در جمع شما همسفران بسیار خوب نمایندگی بروجرد باشم.خدا قوت میگویم خدمت ایجنت شعبه و مرزبانان، راهنمایان و همینطور همه خدمتگزارانی که لحظه به لحظه اینجا خدمت میکنند،برای اینکه روز به روز افراد به این جمع بپیوندند و تحت آموزش قرار بگیرند و بتوانند مسئله اعتیاد را درمان کنند.
ابتدا این هفته را تبریک میگویم خدمت بنیان کنگره آقای مهندس دژاکام و دیدهبانان،که الحق برای همه ما زحمت میکشند.به خانواده محترم آقای مهندس تبریک میگویم و تشکر میکنم.امیدوارم که خداوند به آقای مهندس سلامتی و طول عمر بدهد و همینطور خانواده محترمشان و دیدهبانان و همه کسانی که در کنگره حضور دارند و خدمت میکنند.
احیاناً هفته گذشته روز چهارشنبه، برنامه لایو را دیدید که بیست و هفتمین سال تولد آقای مهندس را جشن گرفتیم.صحبتهای بسیار مهمی در آن جشن توسط هر کدام از دیدهبانها ایراد شد.من میخواهم اشاره کنم به صحبتهایی که آقای امین کردند،در مورد دو تا از ویژگیهای بسیار بارز آقای مهندس صحبت کردند ویژگی اول این بود که، بسیار فکور هستند برای هر مسئلهای که میخواهند تصمیم گیری کنند، حتماً به یک مرحله ای از پختگی میرسانند و بعد آن را اجرا میکنند.
مسئله دوم،محقق بودن ایشان و اینکه در زمینههای مختلف، تحقیقات مختلفی انجام دادند و همچنان در حال این تحقیقات هستند.
ما امروز شاهد این هستیم که،مسئله از درمان اعتیاد پایش را فراتر گذاشته، و وارد مقوله درمان انواع بیماریهای صعب العلاج و حتی لاعلاج در بسیاری از موارد شده است. من خیلی خوشحالم و افتخار میکنم که جزءمجموعهای باشم که مسائلی را که برای مدتهای خیلی زیادی در سطح جهان لاینحل بود و هیچکس راهی برای حل کاملش ارائه نمیکرد در کنگره ۶۰ ایی که شاگردی میکنم این اتفاق افتاد، و امیدوارم که همچنان در این مجموعه حضور داشته باشم و جزئی باشم از این حرکت و مسیر، برای اینکه به تمام کسانی که در آینده قرار است از این علم بهرهمند شوند.
برای شخص خود من این اتفاقی که در زندگی من افتاد مثل این بود، که سالها پشت یک در بسته بودم به این در میکوبیدم، در حالی که هیچ چیزی نمیتوانستم ببینم جز رنجها و دردهایی که خودم و خانوادهام متحمل می شدیم به هر دری که میزدیم جوابی نمیشنیدیم، شاید برای مدت خیلی کوتاهی این در باز میشد و باز دوباره با ناامیدی بیرون میآمدیم،و هیچ کدام از آنها دری نبود که بتواند به روی من و خانوادهام باز شود، و این مشکل خیلی بزرگ را برایمان حل کند. من یک دری که مدتها زیادی پشتش ایستادم و آن در را کوبیدم،و خدا را شکر،که بعد از مدت زیادی،چون خیلی جستجو کردم و میخواستم یک راهی پیدا شود برای بیرون آمدن از این قضیه،که لای این در باز شد و یک روزنه از نور به من نشان داده شد و من همیشه میگویم؛باید قدردان باشم از اینکه خداوند یک نور کوچک را به زندگی من تاباند، و در ادامه این خودمان بودیم،که با تلاش و کوششمان و البته با اجازه خداوند که باعث شد این در بیشتر به روی ما باز بشود و ما قدم در آن راهی گذاشتیم، که سراسر از نور و روشنایی بود.
همیشه باید خوشنود و قدردان باشیم،که خداوند ما را به این راه هدایت کرد اگر قدردان نباشیم، این نعمت بسیار بزرگ از ما گرفته خواهد شد.وقتی که وارد این نور شدیم و به سمت این نور بیشتر حرکت کردیم.
مرد بزرگی را دیدیم که مشعلی به دست داشت،و با این مشعل ما را به سمت راهی هدایت کرد، که خودش پیش از آن این راه را طی کرده بود،رسیده به آن چیزی که باید میرسید، و این لطف خداوند بود که شامل حال ما شد و ما توانستیم همراه او بشویم همچنان پشت سرش حرکت میکنیم،و این مشعل روز به روز شعاع بیشتری اضافه کرده است.
آقای مهندس در سی دی قلب میفرمایند،که هر جایی آدم با دوستانش باشد بهشت است و اگر دوستان آنجا نباشند انگار که جهنم است.من همیشه خودم اینطوری تصور میکنم،که به این ریسمان بسیار بزرگ چنگ زدم و حاضر نیستم، دستم را رها بکنم این کاری است، که ما باید در کنگره انجام بدهیم،فارغ از اینکه مسافرمان حرکت میکند یا نه، هر کسی مسیر رشد خودش را دارد، حتی اگر در کنار یک مسافری است، که خوب سفر نمیکند.باید این اتفاقها رخ دهد تا ما خودمان را محک بزنیم که آیا واقعاً میخواهیم از آن در عبور کنیم،یا همچنان به آن در بکوبیم.در پایان هم یک جمله بسیار زیبا که من همیشه زمزمه میکنم از استاد سیلور، کنگره ۶۰ آغازی نموده است،که پایانش در اختیار ما نیست،ادامهای بیوقفه و ماندنش جاوید و نامش برای اندیشه های پاک اسطوره.
مرزبانان کشیک:همسفر میترا ومسافرمصطفی
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما معصومه (لژیون اول)
عکاس: همسفر پریسا رهجوی راهنما فاطمه (لژیون دوم)
ویراستاری وارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما معصومه (لژیون اول) دبیرسایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
70