دوازدهمین جلسه از دوره پانزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰، ویژه مسافران نمایندگی ملایر، با استادی مرزبان مسافر علی نگهبانی مسافر حجت و دبیری مسافر حیدر، با دستورجلسه «بنیان کنگره ۶۰» روز یکشنبه ۲ دی ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکر هستم، روزگاری که مواد مصرف میکردم. خودم، خودم را قبول نداشتم. خودم، برای خودم ارزش قائل نبودم. بعد انتظار داشتم دیگران من را قبول داشته باشند، مگر داریم؟ مگر میشود؟ کسی خودش را قبول نداشته باشد و انتظار داشته باشد دیگران قبولش داشته باشند؟ مگر میشود کسی خودش را دوست نداشته باشد و انتظار داشته باشد دیگران دوستش داشته باشند؟
شاکر خداوند هستم که امروز چنین جایگاهی دارم. آرزو میکنم تمام سفر اولیها این جایگاه را تجربه کنند. جایگاه قشنگیه، من خیلی آرزوی این حال امروز را داشتم، واقعا حس و حال قشنگی دارد، یک روزی، هم مصرفی داشتم، هم فوری داشتم و هم پیک داشتم، یه مثلث داشتم بسیار ناخوشایند و متعفن، ولی امروز اون مثلث عوض شده، امروز بوی خوش میدهد، بوی عطر و گلاب میدهد. امروز همه افرادی که در کنگره هستیم همه را دوست دارم، چه عشقی اینجا وجود دارد؟ این جا اصلا کجاست؟ چه سرزمینی هست؟ در یک خانواده باور کنید آنقدر محبت و عشق نباشد که در بین اعضای کنگره است. امروز در اینجا چه کسی دوست دارد من بروم و مواد مصرف کنم؟ میتوانم قسم بخورم هیچ کس. مسلما من هم دوست ندارم و نمیخواهم باور کنم بعضیها پاهایشان میلغزد و خطا میکنند.
هفته بنیان را قدر میداریم این هفته خیلی قشنگ است و خیلی شور دارد. سیدی روز چهارشنبه را گوش میکردم باور کنید از خنده مرده بودم، وقتی یک دیدهبان داشت مشارکت میکرد (اصغر آقا) باور کنید اصلا مشارکتش آن قدر به دلم نشست که نمیدانید، یک جایی جوری شد که آقای مهندس گفتند که مثلث اصغر آقا چهار ضلعی شد و همه خندیدند. مواد مخدر اولین چیزی که از من گرفت شادی و خنده بود من قبل از مصرف به قدری شاد بودم که بعضیها میگفتند خوش به حال اطرافیانش مگر میشود یکی علی را ببیند و نخندد؟ ولی مواد مخدر من را تبدیل به یک آدم اخمو و درهم کرد، کسی که از کنارم رد میشد باید میرفت و صدقه میداد. ولی امروز شاکر خداوند هستم اولین چیزی که کنگره به من داد لبخند و نشاط بود.
راجع به بنیان کنگره بگم که هر چه داریم از بنیان کنگره داریم و کسی نیست به جز جناب آقای مهندس حسین دژاکام که واقعا راه زندگی کردن و با آرامش زندگی کردن را به همه ما یاد دادند به من یاد دادند که بتوانم خودم رو دوست داشته باشم، دیگران را دوست داشته باشم، پس من سعی میکنم امروز این جایگاهی که دارم را به هیچ قیمتی از دستم ندهم چرا که به درستی دارم زندگی می کنم و خیلی خوشحال هستم که خدمتگذاری میکنم و حال خوبی دارم کجای دنیا است که نوکری کنی و حالت خوب باشد باز هم از خداوند سپاسگذارم و شکر میکنم که فرصت خدمتگذاری به من داده شد و سپاسگذار تک به تک شما هستم همه شما را هم دوست دارم. از این که به صحبتهای من گوش دادید ممنونم.
عکس، تایپ و ویراستار: مسافر به علی لژیون چهارم
تنظیم و ارسال: مسافر وحید لژیون چهارم
مسافران نمایندگی ملایر
- تعداد بازدید از این مطلب :
70