همسفر گلثوم
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند.
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانهی تو، هر دو جهان را چه کند.
از جناب آقای مهندس و خانوادهی محترم ایشان خانم آنی بزرگ، استاد امین، خانم آنی و خانم شانی، راهنمای گرانقدرم خانم معصومه عزیز، مرزبانان و ایجنت محترم تشکر مینمایم. در ذهن من نمیگنجد و نمیدانم سپاسگزاریام را چگونه بیان کنم تا بتوانم حق مطلب را ادا کنم. تنها کاری که میتوانم انجام دهم، این است که در قبال کمک بزرگ شما به من و خانوادهام، خدمتگزار خوبی برای کنگره ۶۰ باشم. زمانی درمان مسافرم برای من یک آرزو بود، ولی الان آزاد و رها هستیم و حال ما خوب است و این را مدیون شما هستیم. کسی که بهشت را در روی زمین پیدا نکند، در آسمانها نیز نمیتواند آن را بیابد. بهشت من کنگره ۶۰ است. شما فرشتههای این بهشت هستید. از اینکه خداوند شما را بر سر راه من قرار داد، تا ابدیت او را شاکر و سپاسگزارم و برای شما از خداوند منان، سلامتی و طول عمر با برکت آرزومندم. همانا واژهی بنیان برازنده و درخور شأن شماست. از اینکه در این زمان زندگی میکنم، خداوند را هزاران بار شکر میکنم. با وادیهای عشق شما زندگی کردم. با کتاب ۶۰ درجه زیر صفر، راه درست را شناختم. با سیدیها هر روز، مطالب جدید آموختم. از مکانی غریب و تاریک، به بهشتی که بر سر در آن نوشته شده بود، "کنگره ۶۰" رسیدم. کتاب عشق را خواندم و هر کدام از وادیهای آن صبوری، عشق، امیدواری و مسئولیتپذیری را در من زنده کرد و به من حس آرامش بخشید. افتخار میکنم که جزئی از خانوادهی بزرگ کنگره ۶۰ هستم. شما به من بال پرواز دادید و نیز بال پرواز دیگری شدن را آموختید. شما تمام اشکهای مرا پاک کردید و مرا بیمزد و بیمنت حمایت کردید، لطفی که حتی پدر و مادرم در حق من نکردند. من هرگز اینها را فراموش نخواهم کرد.
همسفر زهرا
از بنیانگذار کنگره ۶۰ که باعث رهایی مسافر من شدند و با افکار و اندیشهی صحیح، علم خود را به وسیلهی سیدیهای آموزنده به مسافران و همسفران انتقال میدهند و باعث خودآگاهی بیشتر انسانها میشوند، کمال تشکر را دارم. در مکانهای مختلف کنگره ۶۰ را بنا نمودند تا کسانی که در بند اعتیاد هستند، بتوانند بهراحتی درمان شوند و به آغوش خانواده برگردند. با روشی بدون درد و خماری به درمان برسند و همهی اینها را مدیون آقای مهندس هستیم. من از استاد بزرگ عشق بهخاطر آرامشی که دارم، تشکر میکنم و خداوند را شاکرم که کسی مانند شما را بر سر راه من قرار داد. برای شما از خداوند بزرگ سلامتی و عمر طولانی را آرزو میکنم.
همسفر فاطمه
روزی روزگاری بود که منِ فاطمه تنها با خدای خود درد دل میکردم که ای خدای مهربان، به من راهی نشان بده، نوری بتابان، راه را برایم باز کن! چند صباحی گذشت، روزی از روزهای آفرینش، مسافرم به خانه آمد و مرا امیدی داد که راهی پنهان، نمایان شده است و آن هم راه رهایی، امید و زندگی با وجود کنگره ۶۰ است. وجودم را کمی شادی فرا گرفت اما گفتم از این راهها خیلی رفتهای، اما با ناامیدی بازگشت کردی! گفت این بار راه درست است. راه روشنی، از سمت تاریکیها به سمت نور است. راهی از نفرت، به عشق و محبت است. امیدوار شدم و با او به کنگره ۶۰ آمدم. افرادی به من دلداری دادند و اشک مرا با لبخند پاک کردند. وجودم را شادی و شعف در برگرفت. با افراد کنگره و بنیانگذار کنگره آشنا شدم. از افرادی که در آنجا بودند، پرسیدم که این شخص کیست که این مکان مقدس و امن را بنا نهاده است؟ گفتند: او مردی الهی و از وادی عشق و محبت است، او خود عشق و محبت است. دریافتم که این مسیر بسیار با ارزش، مفید و مؤثر است. پس تصمیم گرفتم که در این راه، قدمهایم را استوارتر بردارم تا بتوانم این روشنایی و خوشحالی را به زندگی دیگران نیز تزریق کنم. سرمایهی انسان، یک یا چند نفر از جنس نور است که مایهی آرامش او هستند. از این آدمها نمیشود برای بودنشان، آنگونه که حق آنان است، تشکر نمود. باید با حکیمانهترین کلام، دعایشان کرد. همین بالاترین شکر داشتن آنها است. برای انجام این عمل عظیم شکر شکر شکر.
تایپ: جمعی از همسفران لژیون دوم به راهنمای همسفر معصومه
ویرایش: همسفر تکتم رهجو راهنما همسفر معصومه لژیون دوم
ویراستار: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر معصومه لژیون سوم
ارسال مطلب: همسفر مهدیه (نگهبان سایت) رهجوی راهنما همسفر راضیه لژیون چهارم
همسفران نمایندگی رضوی
- تعداد بازدید از این مطلب :
118