با سلام امیرعلی هستم یک مسافر. الان که دارم این اتفاق و حال و هوایم را مینویسم تقریبا 32 سالم است. قبل از ورودم به کنگره 60 از همه چیز خسته شده بودم، فقط مادرم از احوالم خبر میگرفت و برای هیچکس مهم نبود که من در چه وضعیتی هستم، پدرم از من خسته شده بود، همینطور خواهرم دلش برایم میسوخت و بهم میگفت اعتیادت را ترک کن. برادرم که از من کوچکتر بود به واسطه مصرف مواد من، دیگر به من احترام نمیگذاشت.
چقدر سخت میباشد که روزی از آن جایگاه و احترام برخوردار باشی، ولی به خاطر مصرف مواد کسی حرفت را نخرد و به چشم یک معتاد نگاهت کنند. به واسطه مصرف مواد اصلا نمیتوانستم از ته دل بخندم و خیلی گوشهگیر شده بودم. بعد یکی از دوستانم به من گفت بیا برویم جایی که درمان بشویم و گفت اسم آنجا کنگره ۶۰ است در خیابان سهروردی شعبه آکادمی. دوستم هم مثل خودم مصرف کننده بود و همیشه باهم میگفتیم آیا خوب میشویم؟ واقعا درمان میشویم؟
حین همین صحبتها بود که گریه کردیم و برای اولین بار داخل نمایندگی آکادمی شدیم. بعد از ورودمان در شعبه آکادمی سه جلسه مخصوص تازهواردین را سپری کردیم و گفتند که مصرفمان را منظم، صبح، ظهر و شب انجام بدهید. بعد از آن نوبت انتخاب لژیون و راهنما شد، من از همان روز اولی که وارد شعبه شدم، استاد جلسه راهنمای محترم آقا آرمین بودند، چهره ایشان خیلی دلنشین بود و حرفهایشان هم به دل مینشست و من ایشان را به عنوان راهنما انتخاب کردم.
در بدو ورودم به لژیون درمورد اندازه مصرفم سوال کردند و گفتند باید هفتهای یک سیدی بنویسی، با این که در اوایل نوشتن سیدی برایم سخت بود ولی این کار را انجام دادم. باتوجه به مصرف زیاد مواد، در اوایل فکر نمیکردم بتوانم با داروی OT سفرم را شروع کنم و حالم هم خوب باشد ولی این اتفاق افتاد و با مصرف داروی OT حالم بهتر میشد. در ادامه به من گفتند باید جمعهها در پارک طالقانی حضور داشته باشی، با خودم گفتم ای بابا صبح زود کی به پارک میرود؟
ولی آنقدر آقا آرمین برایم عزیز بود که گفتم چشم و فرمانشان را اجرا کردم. جلسه اولی که به پارک آمدم تعجب کردم که مگر میشود این جمعیت همه برای کنگره۶۰ باشند؟ همه پر از انرژی بودند، جلسه اولی که به پارک طالقانی رفتم خیلی برایم تجربه خوبی بود و به واسطه لژیون و پارک دیگر از آن حالت گوشهگیری خارج شدم و روز به روز حالم بهتر میشد.
حالا بعد از آن همه سال تاریکی اعتیاد ۷ ماه است که در سفر اول هستم و آن امیرعلی ناامید و گوشهگیر تبدیل به انسان جدیدی شده که روز به روز حالش بهتر میشود. از بنیان محترم کنگره۶۰ آقای مهندس تشکر میکنم بابت این بستری که فراهم نمودند و امیدوارم سایه آقای مهندس حالا حالاها بالای سر همه اعضای کنگره۶۰ مستدام باشد.
- تعداد بازدید از این مطلب :
126