English Version
This Site Is Available In English

درمان نیکوتین هم با تولد بنیان کنگره۶۰ رقم خورد

درمان نیکوتین هم با تولد بنیان کنگره۶۰ رقم خورد

جلسه هفتم از دوره چهارم کارگاه‌های آموزشی مجازی نمایندگی ویلیام وایت به استادی راهنمای ویلیام وایت همسفر زهرا با دستور جلسه «بنیان» روز شنبه ۱ دی‌ماه ۱۴۰۳ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

کلمه بنیان از بن می‌آید؛ یعنی ریشه و اساس. چرا تولد آقای مهندس روز بنیان نامگذاری شده است. به نظر من روزی که آقای مهندس دژاکام از بند اعتیاد رها شدند و آخرین ذره مواد خود را هم قطع کردند روزی بود که برای من زهرا در آسمان‌ها تقدیر زیبایی رقم خورد؛ شاید نامه عشق و بندگی من امضا شد و خداوند اذن عاشقی را به من هم داد.

در آن تاریخ عمر زمینی من ۱۳ سال بود و  من خبر نداشتم که چه تقدیری در حال رقم خوردن است و این اذن تولد دوباره من است؛ اما من در ازل این تقدیر را انتخاب کرده بودم که در خدمت کنگره ۶۰ باشم و چه‌قدر از این انتخاب و اذنی که خداوند مهربانم صادر کرد شاکرم.

بهای این حجم از عشق خیلی سنگین بود و من با دیده منت، بهای آن را که در کنار یک مصرف‌کننده تاریکی مطلق زندگی کردن بود با جان و دل پذیرفته بودم؛ اما در تاریخ ۱۳۷۶/۹/۱۵ لحظه رهایی و شروع داستان بود و سرنوشت من چه زیبا در این داستان تنیده بود.

زمانی‌که مردی با سینه‌ای پر از عشق حرکت خود را به سمت آبادی و آبادانی آغاز کرد و هیچ چیز نتوانست سد راهش شود؛ زیرا مجهز به صلاح ایمان بود و سینه‌اش فراخ از عشق و سپری به نام تفکر در دستانش قدم برداشت و با هر قدم گلستانی به پا کرد. از باده نابی که خود نوشیده بود به عزیزانش داد؛ اما قلب بزرگش راضی نبود. عشق او را در بر گرفته بود؛ پس «با تفکر ساختارها را آغاز کرد» و می‌دانست که «در آخر امر، امر اول اجرا می‌شود».

زنجیره عشق به من رسید آن‌جا که غرق در درماندگی بودم؛ مسافری که دیگر امیدی به او نداشتم و بچه‌هایی که از جان برایم شیرین‌تر بودند. خسته و ناتوان دست‌هایم رو به آسمان بود و منتظر معجزه‌ای از طرف خداوند بودم. دستی به سمت مسافرم دراز شد و او را ذره‌ذره از تاریکی بیرون کشید؛ او رها شد.

حال نوبت من بود. طبیب بالای سر من و من مبتلا به مصرف نیکوتین بودم؛ شاید سال‌ها خود را گول زده بودم و با مصرف نکردن خودم را راضی می‌کردم؛ اما هر بار جوری به سراغم می‌آمد که قدرت نه گفتن در مقابل آن را نداشتم؛ آن‌جا بود که بابت تمام قضاوت‌هایی که از مسافرم کردم نادم و پریشان شدم.

خدا را شکر با کمک راهنمای ویلیام وایت خود سفر را آغاز کردم و در حال حاضر یک سال و ۸ ماه است که از بند مصرف نیکوتین آزاد و رها هستم. حال بیماری‌های جسم و روان تا حد زیادی درمان شده و باده عشق کار خودش را کرد. عشق و محبت در زندگی ما موج می‌زند و من عاشق خدمت به انسان‌های دردمند هستم؛ مانند معلم خوبم آقای مهندس بنیان کنگره ۶۰.

آن‌جا که استاد عشق فرمودند: «مشکلات لعنت خداوند نیستند بلکه رحمت است». به دل و جانم نشست چون خودشان به سخنان خود ایمان دارند و عمل کردند. گواه آن موانع بی‌شماری است که در مسیر پر مشقت احداث کنگره۶۰ در مسیر ایشان قرار گرفت و یکی پس از دیگری موانع را کنار زدند؛ چرا که هدف آن جایی است که انشعاب یافته‌اند.

وقتی که از خاطرات کنگره۶۰ و شکل‌گیری آن سخن می‌گویند با خود می‌گویم این همه رنج و مشکلات را چه کسی جز یک انسان عاشق می‌تواند یک تنه پشت سر بگذارد. زمانی‌که می‌شنوم نمایندگی که در آن با آرامش کامل خود و مسافرم سفر کردیم؛ قبل از این در یک مرده‌شور خانه شروع به فعالیت خود کرده به خودم می‌گویم بهای این راحتی و آسایش تو را چه انسان‌های غیور و شریفی داده‌اند. آیا قدردان و قدرشناس هستی؟ خدا را بی‌نهایت شاکرم برای لحظه‌لحظه بودنم در کنگره۶۰ امیدوارم رهجوی لایقی برای این سیستم مقدس باشم‌.

نویسنده و رابط خبری: راهنمای ویلیام وایت همسفر زهرا (نمایندگی ابن‌سینا)
ویراستاری و ارسال: راهنمای ویلیام وایت همسفر ندا (نمایندگی صادق قم)
گروه همسفران ویلیام وایت کنگره۶۰

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .