به نام قدرت قدرت مطلق الله
گاهی بعضی لغات برای ما الهامبخش هستند؛ اما در واقع عمل است که تغییر را ایجاد میکند.
پیش از ورود به کنگره، در اوج ناامیدی و دنیای تاریکیها بودم، پذیرش حقیقت برای من دشوار بود.
آن زمان من در کارخانه آدمسازی کار میکردم، همیشه بهواسطه بهروز بودن از من تقدیر و تشکر میشد و به عنوان الگو برای دیگران بودم؛ اما در پشت این ظاهر آرام، ناآرامی وصفناپذیری وجود داشت. با وجود ورزش به عنوان رکن اصلی در زندگی من، شاد نبودم؛ زیرا خود را به چشم یک قربانی میدیدم، در کارها تعادل نداشتم و این امر پایان ناخوشایندی برای من رقم زده بود. همیشه رفتار خود را کاملاً درست میدانستم و اطرافیان را عامل رنجش خود میدیدم، هیچ شناختی از اعتیاد نداشتم و با خواندن چند کتاب روانشناسی راجعبه اعتیاد خود را علامه آن میدانستم.
هرگز تغییر مسافر خود را متصور نبودم، برای اصلاح او از راه محبت وارد میشدم و زمانیکه موفق نمیشدم، سعی می کردم با بی تفاوتی او را نادیده بگیرم. هر راهی را امتحان کردم تا حال مسافرم خوب شود، غافل از اینکه تخریب من بیشتر از او بود؛ در واقع، عیب بزرگم منیت بود که مانع پذیرش آموزش در من میشد. خود را بالای قله و دیگران را پایین تصور میکردم و منشأ مشکلات را در مسافرم میدیدم.
سال ۹۰ یک مرتبه به کنگره آمدم؛ اما از آن جایی که نگران بودم شخصی مرا بشناسد و توجیهم این بود که این مشکل مسافرم است، ادامه ندادم.
به ظاهر ایستاده؛ اما از درون مردهای متحرک در یخبندان زندگی بودم، پس از مدتی، به توصیه دوستان مجدد وارد کنگره شدم؛ اما ماسک زده بودم تا مبادا شخصی مرا بشناسد.
با وجود ماسک، هیچ شخصی از من دوری نکرد، افراد نگران این نبودند که ممکن است بیمار باشم و همه مرا در آغوش کشیدند.
زمانیکه نوبت به معرفی تازهواردین رسید، وسوسه شدم تا از سالن بیرون بروم؛ زیرا خود را جدا از این جمع میدانستم، پس از معرفی خود بهعنوان تازهوارد، همه مرا تشویق کردند؛ پیش از این، در جمعیتهای بسیاری تشویق شده بودم؛ اما این تشویق متفاوت بود، شخصی من را قضاوت نکرد؛ بابت حضور در کنگره بدون هیچ چشمداشتی، تشویق شدم و مورد احترام قرار گرفتم.
شاکر خداوند، آقای مهندس و راهنمای خود، خانم مائده هستم؛ زیرا با آموزشهای ناب کنگره در این زمان کوتاه، آموختم قهر و تهدید کردن، عصبانیت و تحقیر، راه اصلاح امور زندگی نیست؛ باید به تزکیه و پالایش نفس خود بپردازم و به دنبال مقصر نباشم؛ زیرا اتلاف زمان است. اکنون میدانم من مسئول زندگی خود هستم و حتی بهترین متخصص، روانشناس و روانکاو نیز نمیتواند به من کمک کند؛ زیرا باید در عمل تغییر کنم. امروز شاهد آرامشی هستم که هرگز تجربه آن را نداشتم.
بابت این لحظات و حضور در کنگره که رحمت الهی است، سپاسگزار خداوند بزرگ هستم.
نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مائده (لژیون سوم)
ویراستاری، تنظیم و ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر صدیقه (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
109