راهنما همسفر سمیه؛
باید بگویم یکی از بهترین سیدیها که با گوش کردن آن حالم خوب شد و خیلی آموزش دریافت کردم سیدی قلب بود.
آقای مهندس حسین دژاکام در این سیدی از اهمیت وادی سیزدهم و وادی چهاردم که وادی عشق است صحبت میکنند، اینکه قلب فقط یکی از اعضای مهم بدن است که در سینه قرار دارد، ولی مرکز عشق و محبت نیست، خداوند در کتاب مقدس انجیل میفرمایند جهان بر مبنای سه مولفه است صوت، نور و حس که ابتدا جهان را با کلمه که همان صوت است آفرید و در مورد نور میفرمایند: خداوند نور زمین و آسمان است، در قرآن شریف مدام این سه مولفه تکرار میشود پس مسئله بسیار مهمی است و اما حس چه؟ حس همان دریافتهایی است که ما از جهان هستی داریم تا در این جهان برای خودمان بهشت بسازیم یا جهنم و اگر مشکلی برای ما پیش میآید چطور آن را حل کنیم؟ ما باید دنبال راه حل برای مشکلمان باشیم نه اینکه اگر کار اشتباهی انجام میدهیم دنبال این باشیم که کس دیگری را مقصر جلوه دهیم و دیگران را مسبب بوجود آمدن آن مشکل بدانیم بلکه باید تمام حواسمان به حل اشتباه خودمان باشد نه حاشیههای زندگی، تمام این موارد بستگی به حس من دارد که آیا حس خودم را تغییر دادهام یا خیر؟
اینکه میگویند قلبش از جنگ است یا از عشق و محبت، یعنی قلب آن آلوده است یا اینکه قلبش پر از عشق و نور است!؟
قلب ما مرکز حس و احساسات است و ما تعیین میکنیم که قلبمان سیاه باشد یا لبریز از عشق، و اینکه اگر بخوایم حس کسی را تغییر بدهیم کار سختی است و ما نمیتوانیم به راحتی این کار را انجام بدهیم و دیگران را به زور وادار کنیم ما را دوست داشته باشند زیرا نتیجه برعکس میدهد، مثل این است که اگر من با کتک زدن فرزندم به او آموزش بدهم، نتیجه عکس میدهد ولی اگر با حس خوب و آموزش به او یاد بدهم نتیجه بهتری میگیرم، باید بدانیم همیشه با عشق و محبت بهترین نتیجه را دریافت میکنیم ولی اول باید خودمان را از درون درمان کرده باشیم، حسهای آلوده را از خودمان دور کرده باشیم تا بتوانیم به دیگران عشق بدهیم و عشق دریافت کنیم، همانطور که آقای مهندس حسین دژاکام فرمودند: درمان باید ریشهای باشد نه اینکه با چیزهای دیگری سر خودمان را گرم کنیم و از اصل موضوع دور شویم با این کار شاید برای مدتی از مشکلات رها شویم اما دوباره مشکلات بر میگردند چون از ریشه آنها را درست نکردیم. تمام موضوعات مطرح شده در این سیدی برای من خیلی آموزنده بود، امیدوارم بتوانم این نکات را در زندگی خودم عملی کنم چرا که بسیاری از ما شاید علم و دانش داشته باشیم ولی اگر آن را عملی نکرده باشیم چه فایده ای دارد؟ فقط همه را انباشته کردهایم و همین مسئله هم باعث میشود در راه درست عملی نشود. باید هر روز به خود بگویم با این چیزهایی که یاد گرفتهای آیا حست تغییر کرده است یا خیر؟ حالت بهتر شده؟ اگر نقطه روشنی در خود یافتم یعنی قلبم به روشنایی نزدیک میشود پس میتوانم این حس خوب را هم به دیگران انتقال بدهم و بهترینها را دریافت کنم، آقای مهندس حسین دژاکام میفرمایند دو دسته انسان وجود دارند؛ کسانی که دریافت میکنند و خوشحال میشوند و کسانی که به دیگران کمک میکنند تا از درد و رنج دیگران کم کنند و خوشحال میشوند. امیدوارم که من روزی بتوانم جزء دستهی دوم باشم چون اول حال خودم را خوب میکنم بعد دیگران را و اینکه در ازای سیدی که یاد گرفتم باید روی خودم و زندگیام زوم کنم و از حاشیه دست بردارم.
همسفر زینب؛
سیدی قلب مربوط به وادی سیزدهم و چهاردهم میباشد که اگر ما وادیها را پشت سر گذاشتیم و به آنها عمل کرده باشیم حالا میخواهیم وارد وادی عشق و محبت بشویم.
اول باید بدانیم قلب و یا دل یعنی چه و چه هستند؟ قلب عضوی از بدن ما است که احساس و حسی ندارد که اگر درد هم بگیرد نمیفهمیم، که در جای دیگر بدن ما عکس العمل نشان میدهد. جهان هستی بر اساس یک مثلث بنا شده که صوت، نور و حس میباشد، در قرآن هم خیلی مطالب در مورد این مولفه از حقیقت جهان هستی و آخرت بیان شده است به همین دلیل کتاب قرآن را باید به عنوان یک محقق نگاه کنیم.
قلب مرکز حس انسانها میباشد و جایگاه آن در سینه است مثلاً کسی که قلبش سیاه است یعنی حسش سیاه است، این خراب بودن حس از کجا میآید؟ از کینه، دشمنی حسادت و مردم آزاری، اینها باعث میشود قلب آن فرد سیاه و حسش هم خراب شود. در خیلی جاها بود که من برای منافع خودم دیگران را زیر پا میگذاشتم، همه را مقصر میدانستم، حکایت همان نیش زدن مار است که به جای اینکه بروم نیش مار را درمان کنم به دنبال مار میگردم که آن را نابود کنم اینجا باید من خودم را درمان کنم که نمیرم.
اگر ضربهای از کسی یا مشکلی و یا اگر بدی از کسی دیدم به دنبال راه چاره بروم که آن ضربه بیشتر به من آسیب نزند. در ادامه بهشت را مثال میزند، بهشت یعنی آرامش و آسوده و حس خوب داشتن نسبت به دیگران، خوشبختی انسان و آرامش این نیست که چقدر سرمایه و مال داری بلکه به این است چقدر مردم دوستت دارند و یا چقدر قلبت روشن است.
همسفر مریم؛
اهمیت وادی سیزدهم و چهاردهم در این است که در قلبها رودخانه به بحری جاری میشود که سرچشمه آن زمین و سماء است و هرگز خشک نمیشود هموار نمودن و باز نمودن قلبها بسیار سخت است و با ضرب تازیانه این دربها بیشتر سخت و غیر قابل تسخیر میشود اما این فرمان خداوند است که مرض را به طور عمیق درمان نماییم و این بسیار سخت، تنها درمان مرض نیست زیرا؛ همیشه سالم بودن مهمترین است و بسیار زمان لازم دارد.
قلب در سینه قرار دارد و مرکز حس است خیلی عضو مهمی میباشد و کار هم میکند اگر ما بگوییم قلبی که خون را پمپاژ میکند مرکز محبت است، اینطور نیست.
در کنگره۶٠ سه جمله کلیدی داریم «صوت، نور، حس» خداوند اول کلمه را آفرید، کلمه یعنی صوت و نور، صوت چیزی است که هستی را به وجود آورده است.
ما باید قرآن را به عنوان یک محقق نگاه کنیم پنجاه درصد قرآن مربوط به ستارگان و آسمان میباشد باید بدانیم از خلقت چه میگوید و چه مطالبی در آن نوشته شده است.
اگر کسی قلبش سنگ است یعنی حسش سنگ است، خراب بودن حس از کینه، دشمنی، حسادت، مردم آزاری، شهادت دروغ و مال مردم را خوردن میآید. آسوده بودن، در بهشت بودن یعنی حس خوب داشتن و کجا خوش است آنجا که دل خوش است.
خوشبختی انسان به این نیست که چقدر سرمایه دارد مهم این است که چقدر دوست دارد و دوستش دارند، قلبش سیاه یا روشن است همه چیز ما بستگی به حس ما دارد حس دریافت کننده است. پس برای اینکه قلب روشن باشد باید حس خود را پاک کنیم و حسهای منفی را از خودمان دور کنیم.
وقتی بخواهیم حس یکی را به زور عوض کنیم سختتر میشود، پرورش دادن انسان شاید صد سال طول بکشد و تغییر حس و آلودگی زمان میخواهد فقط درمان بیماری مهم نیست بلکه سالم بودن جسم، افکار، روان، اندیشه و احساس هم مهم است. پیادهروی و ورزش کنیم برای سلامت جسم و روان از ضدارزشها دوری کنیم برای سالم بودن پیشگیری از سیگار، چاقی و غذا باید انجام بگیرد.
تهیه گزارش: همسفر راهنما سمیه، همسفر زینب و همسفر مریم (لژیون سایت)
تایپ، ویراستار و تنظیم کننده: همسفر زهرا ( دبیر سایت )
عکاس و ارسال کننده: همسفر فاطمه ( نگهبان سایت )
همسفران نمایندگی امیر اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
86