این مبحث مربوط به ۱۵ سال پیش است که از وادی سیزدهم و چهاردهم صحبت میشود. اگر ما در کنگره ۶۰ همه وادیها را پشت سر گذاشته و به آنها عمل کرده باشیم، به وادی عشق و محبت میرسیم. اهمیت وادی سیزدهم و چهاردهم در این است که در قلبها، رودخانه یا بحری جاری است که سرچشمه آن زمین و آسمان است. همانگونه که میگوید: ارابهها را در بیکران به حرکت درآورید و آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. از قلب صحبت میشود. آیا میدانید که قلب یعنی چه و در کجا قرار دارد؟ ما میدانیم که جای آن در سینه است و عضوی است که احساس و درد ندارد. میخواهیم بدانیم که وقتی قلب کسی سیاه است یعنی چه یا قلبش از سنگ است یعنی چه. وقتی عشاق یا پدر و مادر بعد از دیدن فرزند خود دستشان را روی سینه میگذارند و یک مرتبه فضایی خالی میشود، در سینه احساسی به وجود میآید. پس به این ترتیب، جایگاه قلب را متوجه میشویم. در کنگره سه جمله کلیدی داریم که تمام آفرینش و هستی به این سه پارامتر بستگی دارد: صوت، نور، حس. خداوند اولین چیزی که آفرید کلمه بود که کلمه میشود صوت. نور یعنی؛ الله نور السماوات والارض که خداوند نور زمین و آسمانهاست و حس. این سه پارامتر هستی و نیستی را به وجود میآورد. در قرآن به کرات از این سه پارامتر صحبت شده و وقتی که این سه کلمه را با هم میآورند، یکی سمع، ابصار و قلوب است. سمع به شنوایی مربوط میشود، ابصار به دیدن و قلوب بیانگر حس درونی ماست. این نکته مهم است که اگر میگویند شخصی قلبش سیاه است، برمیگردد به حس درونی او. آیا حس ما هم سیاه است یا نیست؟ خراب بودن حس از کجا به وجود میآید؟ منشا آن از کینه، دشمنی، حسادت و مردمآزاری است. ممکن است در بهترین مقامها باشیم، ولی قلب ما سیاه باشد و در بعضی مکانها برای منافع خودمان، همه را زیر پا بگذاریم. وقتی مشکلی پیش میآید، باید مشکل را حل کرد و اگر از کسی ضربه خوردیم، باید به دنبال مداوا کردن باشیم نه تلافی کردن. آسوده بودن یعنی حس خوب داشتن و وقتی حس خوب داشته باشی، آرامش داری؛ یعنی در بهشت برین زندگی میکنی. حال میخواهیم بدانیم که آیا قلب ما هم سیاه است یا روشن؟ وقتی که از خداوند بدی برای کسی بخواهیم یا نفرین در حق کسی کنیم، بدانیم که اگر چنین حسهایی در درون ما هست، قلبمان سیاه است. برای اینکه قلبی روشن داشته باشیم، باید حسمان را پاک کنیم و حسهای منفی را از خود دور کنیم. باز کردن قلبها کار سختی است. با زور تازیانه نمیشود محبت را از کسی درخواست کرد و یا محبت را به او یاد داد؛ بلکه با زور تازیانه، درب قلبها محکمتر میشود. در زندگی ما میخواهیم که همیشه همه چیز دقیق باشد، ولی همین حاشیهها که به آنها نگاه نمیکنیم، ما را از زندگی ساقط میکند. در جای دیگر گفته میشود که بیماری را به طور عمیق درمان نمایید. این کار سختی است که نیاز به زمان دارد و تغییر حس. درمان بیماری مهم نیست، بلکه همیشه سالم بودن مهمترین است. سالم بودن شامل جسم، افکار و روان اندیشه و احساس است. وقتی بیماری را درمان میکنیم، بقیه مسائل هم درست میشود و پیشگیری کردن مهمترین اصل است. آیا به خاطر درمان بیماری خودمان، پیادهروی میکنیم یا درست میخوابیم؟ آیا تغذیه درستی داریم؟ درمان در دو قسمت انجام میشود: درمان جسم و درمان جان. حس ما مثل رادیو و تلویزیون است که موجهایی را دریافت میکند. آیا ما میتوانیم تمام حسهای اطراف خود را دریافت کنیم؟ حس ماست که دچار ترس، ناامیدی و افسردگی میشود. پس درمان باید به طور عمیق، در قسمت جسم و جان انجام بگیرد. جناب مهندس میفرمایند که ما پزشک نیستیم، ولی تحقیقات و مقالهها را انجام میدهیم. همانطور که اعتیاد را درمان کردیم، برای انواع بیماریها نیز تحقیقات را انجام دادهایم. باید پایههای خود را محکم کنیم و با دو نیروی عقل و ایمان، کلمات الهی را در مغزمان حک کنیم و با تمام وجود آنها را آبیاری کنیم. بعضی از انسانها برای خدمت به دیگران از مال و جان خود میگذرند و از آن کمال لذت را میبرند. در این بعد حیات، برای رسیدن به صراط مستقیم همیشه نیروهای تخریبی وجود دارند که نیرو و توان انسان را ضعیف میکنند. مهم این است که بتوانیم راه درست را انتخاب کنیم و با عقل و ایمان، حسمان را تزکیه و پالایش نماییم. نتیجهای که میتوان از سیدی قلب گرفت، این است که باید نگاهی به حس درونی خود نماییم که آیا بدخواه کسی هستیم. هر کس با نگاه به درون خود متوجه میشود که آیا قلب سیاهی یا روشنی دارد. امیدوارم با آموزشهای کنگره و علم و دانش و دانایی که کسب میکنیم، کردار و گفتار و عمل خود را آراسته و پاک نماییم تا به آرامش و آسودگی حس درونی دست پیدا کنیم.
منبع: سیدی قلب(مهندس حسین دژاکام)
نگارش: راهنما همسفر معصومه
عکس: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر عطیه(لژیونیک)
ویرایش و ارسال: همسفرالین نگهبان سایت
همسفران نمایندگی محمدیپور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
23