به نام قدرت مطلق الله که پروردگارم بخشنده و مهربان و قهار است و او تنها حامی ما انسانها است. از جناب آقایمهندس حسین دژاکام سپاسگزارم که چنین بهشتی در زمین پدیدار کرد. درست است که انسان اختیار دارد؛ ولی در موقع انجام کار اشتباه همیشه خداوند به طریق الهامات گوشزد میکند که این راه تو اشتباه است. من این را در زندگی خودم هزاران بار تجربه کردهام. هر موقع که در تاریکیها فرو میرفتم و دست نیازی بر آسمان بلند میکردم جز محبت پروردگارم دریافت دیگری نداشتم. تا قبل از کنگره در عمق تاریکیها و در قفسی بال و پرشکسته نشسته بودم و هیچ موقع امیدی به بازگشت مسافرم نداشتم و با خود همه چیز را تاریک میدیدم که من دوباره در زندگی خود همه چیز را باختهام.
من شاهد جداییهایی در زندگی بودم که ۸۰ درصد آن مربوط به اعتیاد بود و من مانند پرندهای بال و پر شکسته در عمق تاریکیها خود را به در و دیوار میکوبیدم تا از میان میلههای قفس راهی برای فرار پیدا کنم و باز زخمیتر از همیشه به کناری میافتادم. این تاریکی چشمان مرا بسته بود. پارسال در ماه مبارک رمضان اتفاقی عجیب برایم افتاد. بزرگی که ماه مبارک رمضان متعلق به او است راهی برایم باز کرد. در اول راه هیچ اعتقادی نداشتم، جز اینکه خواب و خیالی دیدم و آن را پشت گوش میانداختم و نیروهای شیطانی به من القا میکردند که کنگره آن راهی نیست که به تو گفته شده است. چند ماهی از آمدنم به کنگره گذشت و روشنایی را در عمق وجودم ذره ذره حس کردم و روز به روز و ذره ذره وجودم از تاریکیها به طرف روشناییها هدایت میشد، در زندگیام دیگر از آن ناامیدی خبری نبود. از آن دودهای سیاهی که مرا شکنجه میکرد، خبری نبود.
جای دودهای سیاه شربت گوارایی به نام شربت OT یا شربت اپیوم وجود مسافرم را آرام میساخت و هرگاه که او را با حال خوش میدیدم هزاران بار شکر خدا را میگفتم. کودکانی را در کنگره میدیدم که به پدران خود رهایی را تبریک میگفتند و من غبطه میخوردم که کاش جای آنها بودم و غطبه گذشته را خوردن به حال من فایدهای نداشت؛ باید در حال زندگی کرد. جناب مهندس چندین بار فرمودند: «در زمان حال زندگی کن و برای فردا برنامهریزی کن».
تا قبل از کنگره دچار کابوسهای وحشتناکی شده بودم که غیر قابل تحمل بودند، وقتی وارد کنگره۶۰ شدم و راهنمایم گفت باید سیدی گوش بدهم، من وقتی موقع خواب قسمتی از سیدیها که آقای مهندس صحبت میکردند را گوش کردم، دیگر از کابوسهای وحشتناکم خبری نبود و مانند یک قرص خواب یا آرام بخش عمل میکرد.
روزها وقتی دچار استرس و اضطراب میشوم و دیگر انرژی ندارم با گوش کردن سیدیها حالم بهتر میشود. سیدیها مانند یک مدیتیشن در روان اثر میگذارد. خودم ۲۰ سال مصرف نیکوتین داشتم و هرگز فکر نمیکردم که بتوانم حتی یک هفته مصرف نداشته باشم؛ ولی حال که در سفر نکوتین هستم چهقدر نگرشم به زندگی متفاوت شده است. هزاران بار شکر که این راه کنگره برای من و مسافرم باز شده است.
میدانم که مشکلات زندگی مانند موجهای دریا تمامی ندارد. خدا کند که من در کنگره بتوانم دانایی خود را آنقدر بالا ببرم که مانند یک موج سوار مشکلاتم را بدون در هم شکستن حل کنم؛ چون تا به حال هر مشکل کوچک و بزرگی که در زندگی داشتم ناامید میشدم و تمام زندگیم را سیاه میدیدم. این را دانستم که زندگی بدون مشکلات نمیشود و مشکلات و تاریکیهای من در یک سال و دو سال قابل حل نیست؛ باید از این راهی که میآیم خوشحال باشم تا بتوانم به روشنایی برسم.
نویسنده: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون ویلیاموایت)
رابطخبری: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر جلالی (لژیون ویلیاموایت)
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون پانزدهم)
عکاسخبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی هاتف
- تعداد بازدید از این مطلب :
234