تمام روابط در مراحل زندگی یک مثلثی تشکیل میدهد. یک ضلع مثلث من هستم یک ضلع مثلث تو هستی و قاعدهی ضلع مثلث روابط بین ما است، پیوند ما این مثلث را به وجود میآورد، در مثلث یک فضایی به وجود میآید حال مهم است که من در این فضای مثلث چگونه عمل میکنم گاهی اوقات فضای بین مثلث فاجعه است از دیدن هم دیگر در زجر هستیم هیچ لذتی نمیبریم فضا، فضای بسیار مسموم و آلوده است که اگر بخواهیم فضای مثلث خوب شود و عطرآگین شود به رفتار ما بستگی دارد.
آقای مهندس دژاکام میفرمایند: به عقیده من ما آدم بد در دنیا نداریم انسان موجود خیلی نازنینی هست اگر انسان بفهمد بدی بد است امکان ندارد بدی بکند، انسانهایی که ظلم میکنند، بدی میکنند در اثر نادانیشان است اگر بداند یک جایی نیکی کردن ارزشمند هست خوب عمل میکند. اگر به آن درک برسد برای بقای دیگران انسان از مال و جانش هم میگذرد. حال چرا بعضی از انسانها از مالشان نمیگذرند؟ چون آنها در جهل و نادانی هستند. چهار اصل مولانا دارد که اگر انسان بخواهد آرامش داشته باشد باید این چهار تا اصل را رعایت کند، اولین اصل این است که بپذیریم هیچ چیز ثابت نیست همه چیز متغیر است ما هیچ چیزی را نمیتوانیم ثابت نگه داریم، این را باید بدانیم اگر بخواهیم یک چیزی را ثابت نگه داریم توانش را نداریم؛ چون ثابت نگه داشتن درد و رنج و عذاب بیشتری میخواهد برای مثال جوانی ثابت نیست همه چیز متغیر است حتی اگر میخواهیم دوستیمان را ثابت نگه داریم امکانش سخت است حتی در کنگره جایگاه راهنمایی ثابت نیست، مرزبانی هم همینطور در قانون هستی هیچ چیزی ثابت نیست؛ پس از لحظهای که در آن هستیم از آن لحظه استفاده کنیم آن لحظات مال ماست از این لحظه؛ باید بهرهبرداری کنیم.
اصل دوم میگوید: هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن این مشکل همه انسانها هست که ما میخواهیم خودمان را با دیگران مقایسه کنیم؛ یعنی کار و زندگی ما شده مقایسه کردن حالا جالب این است که پشت سرمان را نگاه نمیکنیم همیشه جلو را نگاه میکنیم میدویم تا اول باشیم، حالا جلو میلیونها نفر دارند میدوند و شما اگر تلاش میکنید از میلیونها نفر جلو بزنی و به پشت سرت هم نگاه نمیکنید که از چند نفر جلوتر هستی بخاطر همین همیشه در رنج و عذاب هستید؛ ولی مسابقه زندگی اینجوری نیست یکی وضع مالیش خوب است یکی از شب تا صبح درس میخواند هر کدام یک جور زندگی میکنند با همدیگر فرق دارند این مقایسه کردن با دیگران وضعیت بسیار بدی برای ما بوجود میآورد ما اگر پشت سرمان را نگاه کنیم میبینیم چه خبره؛ وقتی داریم از یک مسیری رد میشویم به جای اینکه از طبیعت استفاده کنیم از درختان جنگل از دریا، فقط داریم میدویم آن هم دویدن میلیونها نفر جلویتان هستند.
مسئله بعدی در بند توصیف دیگران نباشیم بعضی از انسانها دلشان میخواهد که دیگران همیشه آنها را خوب توصیف کنند، در بند توصیف دیگران هستند؛ برای مثال یکی میگوید شعر را خوب میخوانی و یکی هم میگوید خیلی بد میخوانی بله مهم است که دیگران در مورد ما چه قضاوتی کنند؛ ولی چشم ما به توصیف دیگران نباید باشد ما؛ باید سعی کنیم در صراط مستقیم باشیم و مردمدار باشیم و منتظر نباشیم دیگران ما را تعریف کنند؛ این را باید رعایت کنیم این اصل بیثباتی هرگز خودمون را با کسی مقایسه نکنیم و در بند توصیف دیگران نباشیم، یک مسئلهی دیگری که مهم است این است که تنهایی بلای جان انسانهاست، در اینجا منظور تنهایی از نظر اجتماع است مسائلی که ما در کنگره داریم و لذت میبریم با جمع بودن، تنها نیستیم اگر ناراحت شویم دوستانمان میپرسند چرا ناراحت هستی؟ پس باید برای جمع ارزش قائل شد آن وقت جمع هم برای شما ارزش قائل میشوند. رعایت این اصول باعث میشود مثلث روابط ما عطرآگین شود.
خلاصه سیدی «ابلیس»
نویسنده: همسفر سمیه مرزبان گروه خانواده
ویراستاری و ارسال: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر پروانه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی طارم
- تعداد بازدید از این مطلب :
14