English Version
This Site Is Available In English

مسیر زندگی ما در کنگره عوض شد

مسیر زندگی ما در کنگره عوض شد

انسان‌های مورد لطف خداوند، توفیق خدمت به مخلوق را فراهم می‌کنند؛ آن‌ها مانند قطعه‌های جورچینی هستند که هرکدام می‌توانند سهم خود را در کامل شدن به انجام برسانند. هر کس به هراندازه‌ای که می‌تواند سهم خود را انجام خواهد داد؛ مقدار آن مهم نیست، بلکه انجام دادن آن مهم‌تر است.

دوستان گفتگویی را با خدمتگزار سایت نمایندگی دهخدا همسفر زهرا ترتیب داده‌ایم. شما را به خواندن این گفتگوی دل‌نشین و پر از آموزش دعوت می‌کنم.

همسفر زهرا و مسافرشان مهدی با بیش از ۱۰ سال تخریب و آنتی‌ایکس شربت تریاک وارد کنگره ۶۰ شدند. به مدت ۱۰ ماه و ۲۰ روز با متد DST و داروی OT به راهنمایی مسافر حمید و همسفر مریم سفر کردند. در حال حاضر به مدت ۱۴ روز است که به لطف خدا و دستان پرمهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. رشته ورزشی مسافر والیبال و شنا و رشته ورزشی همسفر در کنگره والیبال و شنا است.

تاکنون در کنگره ۶۰ در چه جایگاه‌های خدمتی قرار داشته‌اید؟
خدمت کردن در کنگره عشق می‌خواهد و من خدمت کردن را با تمام وجودم دوست دارم؛ زیرا بسیاری از انسان‌های با عشق بر سر راه من قرار گرفتند تا من بتوانم امروز در این جایگاهی که هستم، باشم. یک سری از جایگاه‌های خدمتی را توانسته‌ام بگذرانم؛ اما به نظر من جایگاه خدمتی در کنگره مهم نیست. مهم این است که در این مکان حضور داشته باشی و بتوانی به همنوع خودت به هر روشی خدمت‌رسانی کنی؛ حتی شده یک لیوان چای به دست او بدهی و یا این‌که با رفتارت و حرفی که به او می‌زنی، به او آرامش هدیه کنی.

اعتیاد چه تخریب‌ها و تأثیراتی در زندگی مشترک و زندگی اجتماعی شما داشت؟
به نظر من اعتیاد را باید شناخت؛ چه‌بسا که اگر آن را نشناسی و اطلاعات دقیقی از آن نداشته باشی، بسیار خانمان‌برانداز است. متأسفانه در گذشته من به دلیل این‌که هیچ شناختی از اعتیاد نداشتم، آسیب‌های زیادی در خود و خانواده‌ام به وجود آوردم. همیشه مسافرم را مقصر می‌دانستم، او را محکوم می‌کردم و او را باعث‌وبانی تمام اتفاق‌های بد زندگی‌مان می‌دانستم. من نه‌تنها به خودم، بلکه به فرزندم نیز بسیار آسیب رساندم و همیشه خودم را به خاطر آن سرزنش می‌کنم. پس از بالا و پایین‌های بسیار و فراز و نشیب‌های زیاد، وارد کنگره ۶۰ شدم و تازه متوجه شدم که هیچ زمان از فکر و عقلم استفاده نکرده‌ام و همه‌چیز را بداهه گفته‌ام. عشق واقعی را در کنگره پیدا کردم، محبت را آن‌جا لمس کردم، زندگی کردن را در کنگره آموختم، در آنجا متوجه شدم که در اطراف و زندگی من چه می‌گذرد و چه اشتباهات ناخواسته‌ای انجام داده‌ام. من در کنگره فهمیدم که چگونه باید زندگی کرد، چگونه باید انسانی اندیشید، چگونه باید به هم نوع خودت کمک کرد و از درد و رنج دیگران کاهید. آموختم که به‌جای زخم‌زبان زدن و قضاوت کردن چگونه باید به فرزند عشق داد؛ من به فرزندم بدهکار هستم و هیچ‌چیز به‌غیراز محبت نمی‌تواند بدهکاری من را نسبت به او جبران کند. هنگامی‌که گذشته خودم را با امروزم مقایسه می‌کنم، خدا را هزاران هزار بار شکر می‌کنم و تفاوت‌های بسیاری را لمس می‌کنم. من همه این الطاف را مدیون کنگره ۶۰ و آقای مهندس دژاکام هستم.

خدمت کردن در سایت کنگره ۶۰ چه بار آموزشی برای شما داشته است؟
قسمت سایت بار آموزشی بسیار زیادی دارد. مهم‌ترین ویژگی آن این است که خدمت شما دیده نمی‌شود و من این موضوع را بسیار دوست دارم. تمام اعضایی که در سایت خدمت می‌کنند، بسیار زحمتکش و پرتلاش هستند. من زمانی که وارد سایت شدم تازه متوجه شدم که چه کسانی چراغ خاموش، بدون سروصدا و بدون آن‌که حتی کسی متوجه شود، چه‌کارهای باارزشی را برای اطلاع‌رسانی در سایت کنگره ۶۰ انجام می‌دهند. ازنظر من اگر حتی یک نفر خارج از کنگره پیام کنگره ۶۰ را از طریق سایت متوجه شود، من و تمام گروه سایت کار خودمان را انجام داده‌ایم و این بسیار باارزش است. نجات دادن یک نفر یعنی نجات دادن یک خانواده و همین کافی است.

چرا داشتن یک همسفر در طول درمان مسافران امر مهم و مفیدی است؟
به نظر من می‌توان گفت شخصی که در کنگره همسفر دارد، راحت‌تر درمان می‌شود. همان همسفر در گذشته اطلاعاتی در مورد اعتیاد نداشته است و همیشه مسافر را سرزنش می‌کرده؛ اما الان با داشتن آگاهی و آموزش‌های نابی که در کنگره می‌گیرد، متوجه می‌شود که فرد مصرف‌کننده یک بیمار است که باید به او کمک کند، کنار او باشد و روبرویش نباشد، دیگر او را درک می‌کند، با او همراه می‌شود، شرایط را برایش مهیا می‌کند و اشتباهات گذشته را تکرار نمی‌کند. من در کنگره متوجه شدم که باید آموزش بگیرم و در زندگی خودم کاربردی کنم. اگر از همه این‌ها بگذری و برای کاربردی کردن این آموزش‌ها در زندگی مقاومت کنی، راکد خواهی ماند. در این صورت حتماً روزگار به تو خواهد آموخت و آنجا دیگر بسیار سخت‌تر می‌شود.

اگر انسان خواسته‌ای داشته باشد، در چه صورتی به او داده می‌شود؟
برای رسیدن به خواسته قلبی ابتدا باید ایمان راسخ و قوت قلبی داشت. باید در جهت آن خواسته تلاش‌های بسیار کرد و از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. همان‌طور که آقای مهندس می‌گویند؛ وعده خداوند دروغ نیست. ممکن است دیر شود، اما حتماً می‌شود و من این موضوع را با تمام وجودم تجربه کرده‌ام.

چه عاملی باعث می‌شود که شما به این اندازه مشتاق خدمت کردن در کنگره ۶۰ باشید؟ دوست دارید چه جایگاه‌های خدمتی دیگری را تجربه کنید؟
من عاشق خدمت کردن در کنگره ۶۰ هستم و هیچ‌چیزی نمی‌تواند من را از کنگره جدا کند. تنها دلیل آن، این می‌تواند باشد که دوست دارم به هم نوع خودم کمک کنم. یک روزی با چشم‌های پر از اشک، دلی پر از درد، تنها و غریب در کنگره را باز کردم و وارد آن شدم، آن زمان فرشتگانی با لباس‌های سپید و چهره‌های پر از محبت به سمت من آمدند و من را در آغوش گرفتند. آن‌ها همه همدرد من بودند، تمام چیزهایی را که من برایشان می‌گفتم، بدون این‌که قضاوتم کنند گوش می‌کردند و من را با حرف‌هایشان به آرامش دعوت می‌کردند. ازنظر من آن‌ها فرشتگانی از سمت خداوند بودند. من به کنگره ۶۰ بدهکار هستم و باید جبران مافات کنم. من عاشقانه دوست دارم یک روزی در جایگاهی قرار بگیرم که بتوانم به کسی که ناامید و پر از غم از در کنگره وارد می‌شود کمک کنم، بتوانم بار کوچکی از روی دوشش بردارم و لبخند را به او هدیه بدهم.

با حاشیه‌سازی، نق زدن و خارج شدن از مسیر درست چه سرنوشتی را برای خودمان رقم می‌زنیم؟
مسیر زندگی ما در کنگره عوض شد و ما همه را مدیون آقای مهندس و راهنمایانی که تربیت کرده‌اند، هستیم. فکر می‌کنم درست نیست الان که حال دلمان خوب شده است گلایه کنیم، نق بزنیم و شکایت داشته باشیم. ما همیشه و همیشه باید سپاسگزار زحمات راهنمایانمان باشیم و دستانشان را ببوسیم. به نظر من کسی که شکایت دارد و از اوضاع راضی نیست، از مسیر کنگره، صراط مستقیم و هدفی که دنبال می‌کرده، دور شده است و خود را در یک گردباد انداخته که خواه‌وناخواه از این گردونه خارج می‌شود؛ چراکه ناسپاس است و گذشته خود را بسیار زود فراموش کرده است. هنگامی‌که مروری به گذشته داشته باشیم و آن را با حالی که امروز داریم مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم که همیشه سپاسگزار و مدیون این انسان‌های بزرگوار و باگذشت هستیم.

چرا برای این‌که در مسیر درست زندگی کنیم بایستی ریاضت بکشیم و مورد امتحان الهی قرار بگیریم؟ چه زمانی می‌شود از زندگی لذت برد؟
همان‌طور که در قرآن آمده است، خداوند انسان را با درد و رنج آفریده است؛ یعنی همیشه مشکلات بر سر راه ما وجود دارند و هیچ زمانی نیست که زندگی ما بدون چالش باشد. ما با تمام مشکلاتی که بر سر راهمان قرار می‌گیرند، یک درس بزرگ از زندگی می‌گیریم. همان‌طور که آقای مهندس می‌گویند؛ پایان شب سیه، سپید است. نیروهای منفی، مشکلات و یا نیروهای بازدارنده همه و همه مکمل زندگی ما هستند و اگر نباشند، همه‌چیز رو به پوچی می‌رود. زمانی که من در صراط مستقیم باشم، از تمام کارهای ضد ارزشی دور باشم، برای برطرف کردن مشکلاتم از فکرم استفاده کنم و با تمام نیرو بجنگم تا آن مشکل را برطرف بکنم، آن زمان است که به آرامش دست پیدا می‌کنم.

حس قلبی شما به کلمات زیر چیست؟
کنگره ۶۰
: احیای دوباره همه انسان‌ها.
پیمان وادی هشتم: فرصت دوباره.
دریافت شال راهنمایی: آرزومند آن هستم.

برداشت شما از وادی یازدهم از «کتاب ۱۴ وادی برای رسیدن به خود؛ عشق» چه بود؟
چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس می‌رسند، عنوان این وادی است. این وادی تلنگری است برای انسان‌هایی که در این راستا هستند و از نعمت‌های کنگره برخوردار هستند. این وادی می‌گوید که حاصل همه این‌ها، سلامتی و آرامش است. این وادی از ما سؤال می‌کند؛ حالا که از بزرگ‌ترین مشکل زندگی رها شده‌ای، آیا می‌خواهی بازپرداخت داشته باشی؟ برای این‌که دوباره شروع به حرکت کنی و اوج بگیری، باید به‌سان یک چشمه جوشان باشی، یعنی باید از آموزش‌ها عقب نمانی، آن‌ها را در زندگی کاربردی بکنی، در کنگره به‌موقع حضور داشته باشی و با خدمت کردن در کنگره زکات تمام کارهایت را پرداخت بکنی تا بتوانی انرژی لازم را برای ادامه راه کسب کنی.

پیام لژیون سردار را چگونه دریافت کردید و نسبت به این لژیون چه حسی دارید؟
سال‌های اولی که وارد کنگره شده بودم، شرایط مالی این اجازه را به من نمی‌داد که بتوانم وارد لژیون سردار بشوم؛ اما اکثر مواقع در جلسات لژیون سردار شرکت می‌کردم. عاشق زمانی بودم که خانم‌های سردار مشارکت می‌کردند و من از صمیم قلبم از مشارکت آن‌ها لذت می‌بردم. انگار در لژیون سردار اتفاق‌هایی می‌افتد که من نمی‌دانم چیست؛ اما حال و هوای آن با همه‌چیز فرق دارد. در لژیون سردار همیشه حس غریبی داشتم. همیشه از استاد سردار با تمام وجودم خواستم که بتوانم عضوی از این لژیون باشم. خدا را شکر می‌کنم که امسال اجازه ورود به این لژیون به من داده شد. امیدوارم بتوانم به قول و قرارهایی که با او گذاشتم، عمل کنم.

از شما می‌خواهم در مورد دستور جلسه این هفته که بنیان کنگره ۶۰ است، به‌صورت مختصر مشارکتی کنید.
زبانم قاصر است که چه بگویم. من چگونه می‌توانم از این بزرگ‌مرد سپاسگزاری کنم؟ تنها می‌توانم بگویم که اگر ایشان نبودند، اگر خانواده محترمشان ایشان را حمایت نمی‌کردند، اگر تمام آموخته‌هایشان را برای خودشان نگه می‌داشتند، زندگی من و امثال من چه می‌شد؟ سرنوشت من و هزاران خانواده‌ دیگر واقعاً چه می‌شد؟ این هفته، هفته بنیان است. هر چیز و هر آنچه هست، در دستان آقای مهندس دژاکام شکل گرفته است. این هفته را به ایشان و خانواده محترمشان بسیار تبریک می‌گویم و امیدوارم که عاقبتشان ختم به خیر بشود.

در پایان اگر سخنی دارید، بفرمایید.
ابتدا خدای بزرگ و مهربان را سپاسگزارم که راه و مسیر زندگی را به من نشان داد. از آقای مهندس ممنون هستم؛ الهی که همیشه لبشان خندان و دلشان بدون غم باشد. از راهنمای خوبم همسفر مریم بسیار تشکر می‌کنم؛ ایشان سنبل یک انسان بسیار مهربان، قوی و قدرتمند برای من هستند. از شما بسیار ممنونم که با حس خوبتان همیشه به من انرژی می‌دهید؛ امیدوارم که مانند همیشه خوش بدرخشید.

از همسفر زهرا که یکی از خدمتگزاران فعال نمایندگی‌مان هستند تشکر و قدرانی می‌کنم. گفتگویی بسیار پربار، آموزنده و دل‌نشین بود.

طراح سؤال و مصاحبه‌کننده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
عکاس: همسفر مطهره رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر مطهره رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
همسفران نمایندگی دهخدا قزوین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .