مسئله جهانبینی، مسئله خیلی مهمی است که پایه تفکرات ما را تشکیل میدهد. پایه روان را جهانبینی و فیزیولوژی تشکیل میدهد. روان؛ یعنی خلقوخوی انسان در صورپنهان و صورآشکار و یا کنش و واکنش انسان در پندار، گفتار و کردار و بیانگر روان انسان است که حتی در افکار او نیز مطرح است. تمام پیامبران خواستند جهانبینی را درس بدهند، کتابهای ائمه، کتاب جهانبینی است. جهانبینی؛ یعنی دیدن جهان و از دیدن خود شروع میشود، بعد خانواده، شهر، کشور، دنیا و در تمام سطوح لازم است. کارهای ضدارزشی، به علت جهانبینی خراب است و باعث زشت شدن چهره میشود.
وادی چهاردهم به ما میگوید، محبت است که تمامی خلقت را پوشش میدهد و باعث جذب و به هم پیوستن ما میشود. عشق در تمام ذرات هستی دمیده شده است. تمام هستی بر مبنای محبت به وجود میآید، اگر بر روی روشنایی پردهای بکشیم و فکر کنیم نور نیست، خیلی از مشکلات و مسائل را بهوجود میآوریم که یکی از آنها ناامیدی است. تاریکی از خودش نوری ندارد، وقتی نور نباشد؛ یعنی عدم و با آمدن یک نور کوچک، مثل یک شعله کبریت، تاریکی هرچقدر هم زیاد باشد از بین میرود. وقتی امید نباشد، ناامیدی هست. اگر همه چیز را بر پایه ظلمت قرار دهیم آن موقع به طرف ناامیدی میرویم، یاد خداوند باعث ایجاد امید میشود. خودکشی و بیماریهای روانتنی از ناامیدی و بیاعتقادی است. بعضیها میگویند همه چیز سیاه است و منفی است و هیچ امیدی نیست، این باعث ناامیدی است و منجر میشود که هزاران نفر دچار بیماری شوند. در کنگره، محبت است که افراد را دورهم جمع میکند،
برای انسانهای ناامید، هزاران مشکل به وجود میآید و انسان را از بین میبرد، این را میدانیم که افکار چقدر روی ما تأثیرگذار است، اگر آنچه را که خداوند در کتب آسمانی فرموده، به کار میبردیم، الان در بهشت بودیم.
نیروهای اهریمنی و نیروهای الهی باهم صفآرایی کردند و در همه سیستمها این دو قطب وجود دارد و برای اینکه ما بتوانیم از آن ظلمت بیرون بیاییم، باید کلید یا کلیدها را بیابیم، تا کلید را نیابیم هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم، هر مشکلی یک کلید یا راه حلی دارد، مثلاً کلید اعتیاد پیدا نشده بود، تا اینکه کنگره، مشکل آن را پیدا کرد. برای هر کاری باید حرکت و اقدام کنی. با حرکت، راه پیدا میشود، اول همه جا سیاه و تاریک است؛ ولی با شروع به حرکت، راه پیدا میشود.
یک نقطه سیاه در تصویر سفید، میتواند انشعاب یافته و صفحه را سیاه کند؛ مانند یک نقطه تاریک در روشنایی، که میتواند، ذرهذره گسترش یافته و همه جا را در برگیرد. برای مثال هیتلر، که در آلمان مانند یک نقطه سیاه ظاهر شد و جنگ جهانی دوم را به راه انداخت، عکس آن نیز میشود که در صفحه سیاه یک نقطهی سفید میتواند تمام صفحه را روشن کند، مانند زمانی که رسول خدا آمد و در آن جامعه بدوی، تمام دانش را به همه منتقل کرد. وقتی در یک صفحه سیاه، یک نقطه سفید به وجود آید، آن نقطه به انشعاباتی میرسد و این ذرهذره نقاط دیگر را هم تبدیل به روشنایی میکند. حل مسئله اعتیاد توسط آقای مهندس و تأسیس کنگره۶۰، باعث به وجود آمدن نقطه روشنایی شد که کمک کردند تا افراد زیادی از جهان تاریک اعتیاد خارج شوند.
گاهی اوقات برای ما سختی فراوانی فراهم میشود و در تاریکی و مشکلات خیلی سختی قرار میگیریم؛ ولی در آن تنگنا به دنبال راهی میگردیم و با دید و نگاهی دیگر، راه حل آن را مییابیم. گاهی اوقات مشکلات برای ما راه را باز میکنند ما در آنجا خیلی چیزها یاد میگیریم و در بند بودن، به ما فرصت میدهد که در خودمان فرو برویم و خیلی چیزها را درک کنیم؛ مثلاً وقتی میرویم زیر امواج، موجسواری را یاد میگیریم.
گاهی انسان انقدر به اطراف توجه دارد که به درون خودش توجه نمیکند؛ ولی اگر آن ارتباطات را قطع کرد، جهان دیگری را میبیند. با سختیها آسانی هست، سختیها، رحمت خداوند هستند ما سختیها را تحمل میکنیم تا به رحمت خداوند برسیم.
منبع: سیدی نبود روشنایی از آقای مهندس
نویسنده: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مهناز رهجو راهنما همسفر اعظم (لژیون هشتم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی دنا
- تعداد بازدید از این مطلب :
51