خدای بزرگ را شاکر و سپاسگزار هستم که اذن ورود من به کنگره را داد تا بتوانم وارد بهترین مسیر زندگی و آموزش قرار بگیرم. خداوند مهربان را سپاس که کنگره، اولین مکانی بود که من و مسافرم، برای درمان اعتیاد در آن قدم نهادیم. اکنون که این دلنوشته را مینویسم، هشت ماه است که سفر خود را در این مکان که از نظر من بهشت روی زمین است، شروع کردهایم. من دیگر آیدا قبل نیستم، هر روز که میگذرد با خودم تکرار و تمرین بیشتری میکنم که بتوانم ظرفیت و نقطه تحمل خود را نسبت به مسائل اطراف بالا ببرم. نمیشود گفت: بسیار تغییر کردهام؛ اما تغییر اندکی را در خود احساس میکنم. در همین حد که میدانم باید به خود فرصت بدهم و ذره ذره تغییر کنم یک نقطه شروع مهمی است. اکنون متوجه شدم که بیشتر مشکلات گذشتهام، به خاطر نداشتن تفکر درست و آگاهی بوده است.
جناب مهندس در ابتدای هر سیدی میفرمایند: «بزرگترین دشمن ما، جهل و نادانی خودمان است». تنها راه مقابله با آن این است که خواسته داشته باشیم که در راه صراط مستقیم قرار بگیریم. طرز نگاه کردن به مسائل و جهان بیرون برای من بسیار متفاوت شده است. اکنون میدانم جهانی، همانند جهان بیرون در درون من به صورت فشرده وجود دارد که ساختارهای فراوانی در آن شکل گرفته است و ریشه و منشاء آنها شخص من بودهاست. برای اینکه بتوانم از رنج درون خود بکاهم، باید بسیاری از خواستههایم را رها کنم و دانستن این موضوع، یک نعمت بزرگ برای من است. در اینجا همه چیز مانند قصه و داستان بیان میشود و مطالب مانند مغناطیس، وجود آدم را جذب میکند. از آموزشها لذت میبرم و خسته نمیشوم و دیگر این که هر روز یک آموزش جدید و راه حل تازه برای رویارویی با مشکلات خود پیدا میکنم که موضوع را برای من جذابتر و دوست داشتنیتر میکند. اکنون از میان همهمههای ذهنم، یک راه باریک روشن پیدا کردهام و امیدی بسیار در درون من جوانه زده است. من میدانم که امیدوار بودن، باعث میشود قدمهای بعدی را، محکمتر بردارم.
من قبل از کنگره در ناامیدی و سکون بودم، ترس و اضطراب همه وجودم را گرفته بود و علت آن را در همه چیز و همه به غیر از خود جستجو میکردم؛ اما اکنون متوجه بسیاری از موضوعات شدهام و دریافتهام که باید قدم اول را خود بردارم تا بتوانم با تلاش و کوشش و آموزشهای کنگره به تزکیه و پالایش خودم نزدیک بشوم تا بتوانم در نهایت به مقصد، که همان آرامش است برسم. از آقای مهندس و خانواده ایشان، کمال تشکر و قدردانی را دارم که با تلاش و زحمات بسیار و پیگیریهای شبانه روزی، داروی OT را که یکی از شفابخشترین داروها است، برای درمان اعتیاد و حتی درمان بسیاری از بیماریهای صعب العلاج در دسترس ما قرار دادند.آقای مهندس میفرمایند: «باید آن را روی چشمان خود بگذاریم». در کناراین دارو متد DST را برای ما به ارمغان آوردند و مراحل درمان نهایی و قطعی را با داروی OT و روش DST کامل کردند. آقای مهندس و شاگردان ایشان، سند بدون نقص برای همگان بودند و ما تا ابد مدیون این انسان بزرگ و خانواده ایشان هستیم.
باید با خدمت هر چند هم کوچک گامی در جهت رسیدن به این اقیانوس بزرگ باشیم. من در کنگره عشق و محبت را فرا گرفتم، دیدم و با اشک چشمانم لمس کردم و بهترین لحظات را تجربه کردم. زمانی که میبینم انسانهایی هستند که بدون کوچکترین چشمداشتی از مسیرهای دور و نزدیک برای کمک و خدمت به انسانهای ناامید و دردمند با عشق تمام میآیند، اشک در چشمانم حلقه میزند. برای من جالبتر این است که در همه جای دنیا، هر زمان شخصی از کاری بازنشسته میشود، خوشحال است؛ اما در این مکان زمانی که خدمت تمام میشود اشک میریزند و بغض راه گلوی آنها را میبندد. اگر این عشق نیست، چه چیزی میتواند باشد؟ اگر اینجا بهشت نیست، کجا میتواند باشد؟ به نظر من که بهشت روی زمین همین جا است که همه زمزمهها عشق و محبت است و مانند آهنربا افرادی را که در درون خود ذرهای عشق و محبت است را جذب میکند.
امیدوارم من هم روزی بتوانم به انسانی ارزشمند، تبدیل بشوم. تمام تلاشم را میکنم که فقط بازگو کننده و جمعکننده نباشم. میدانم راهی بسیار طولانی و سخت مقابل من است؛ اما لذت رسیدن به پایان مسیر مرا محکم نگه میدارد تا بتوانم آموزشها را در مسیر زندگی اجرا کنم و درست زندگی کنم و در آخر حرفی برای گفتن داشته باشم. به دست آوردن هر چیزی، بهایی دارد که باید بهای آن را پرداخت کنیم. امیدوارم بتوانیم بهای آنچه به دست میآورم بپردازم و این یعنی انسانیت.
تایپ:همسفرآیدارهجویراهنماهمسفرآذر(لژیون چهارم)
ویراستارورابطخبری:همسفر آذر(لژیون چهارم)
ارسال: همسفر زینب مرزبان خبری
همسفران نمایندگی چرمهین
- تعداد بازدید از این مطلب :
84