اولین جلسه از دوره اول لژیون سردار کنگره ۶۰، ویژه خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی نسترن اصفهان، با استادی راهنما مسافر مهری، نگهبانی راهنما همسفر سحر و دبیری مسافر فریبا، با دستور جلسه «OT » روز شنبه ۲۴ آذرماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۰:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان مهری هستم یک مسافر.
خیلی خوشحالم که امروز استادی لژیون سردار را بر عهده دارم. لژیون سردار، بسیار پر برکت و پر بار است. از خداوند میخواهیم که معرفت و درک این لژیون و موهبت الهی را به همه ما عنایت بفرماید تا هیچوقت گذشته خود را فراموش نکنیم و قدر این صندلی را بدانیم و مراقب باشیم آن را از دست ندهیم. باید همیشه هوشیار باشیم و بدانیم که هزینه نشستن روی این صندلی را باید به نحو احسن پرداخت کنیم. روزی که وارد کنگره شدم، خانمهای مسافر، اصلاً لژیون سردار نداشتند.
برگزاری جشن گلریزان هم بنا به صلاحدید جناب مهندس، با ملاحظات بسیار و درنظرگرفتن شرایط افراد، برگزار میشد که هر کسی با هر مبلغی که توانایی پرداخت دارد، بتواند در آن شرکت کند. درنهایت آقای حکیمی پیشنهاد دادند که لژیون سردار برای خانمهای مسافر یاس، برگزار شود و این لژیون با پنج نفر عضو از جمله؛ خانم فریبا، خانم مریم، خانم صدیق و چند تن از اعضای قدیمی، فعالیت خود را آغاز کرد.
خدا را شکر الان میبینیم که لژیون سردار، به یک جمعیت و یک حلقه بسیار بزرگی تبدیل شده و دائماً این دایره در حال گسترش و ازدیاد شعاع است که بیانگر تأثیر متد DST، در زندگی ما است. این روش و متد سازنده، میتواند در تمامی سطوح زندگی مؤثر بوده و سرلوحه تمامی تغییرات درونی و بیرونی باشد تا بدانیم که همیشه اهداف بزرگ را با قدمهای کوچک شروع کنیم.
همیشه آدم دنبال یک چشم انداز و انتهای راه است، در حالی که قدم های کوچک می توانند آن موفقیت را، آرام آرام، برای انسان ها به ارمغان آورند و این پدیده مهم را کنگره به عینه به ما نشان می دهد.دستور جلسه امروز مربوط به OT است. من به جناب مهندس و خانواده بزرگوار ایشان و همچنین بهتمامی عزیزانی که در این بخش تلاش میکنند، تبریک میگویم. در حال حاضر، حدود ۱۳۷۰ نفر خدمتگزار ساعی در کل شعب، مشغول به فعالیت هستند.
از همینالان، صریحاًَ میتوانم به شما بگویم روزی خواهد رسید که خدمت در بخش OT، به یکرشته مهم دانشگاهی تبدیل خواهد شد که علاوه بر سواد و تخصص درمان اعتیاد، برای درمان کل بیماریها، مورداستفاده قرار خواهد گرفت و این روز، بالاخره خواهد رسید و ما شاهد این دگرگونی خواهیم بود که اعضائی که الان در بخش OT، خدمت میکنند، روزی دارای تخصص در رشته درمان بیماریهای ناعلاج خواهند شد. این خدمت، تبدیل به یکرشته دانشگاهی خواهد شد که در بین شاخههای متعدد پزشکی، خواهد درخشید.
این مژده را به همه این عزیزان میدهم که همین نامه نوشتن، تخصص در تیپرکردن و افزایشدادن میزان دارو با ضریب علمی کنگره و همه تجربیات کسب شده در این زمینه، همهوهمه یکی از شاخههای مهم پزشکی خواهد شد؛ مانند دیگر رشتههای تخصصی.یعنی افرادی که در قسمت OT، خدمت میکنند، در واقع دارند یک سوادی را کسب میکنند که بسیار ارزشمند است و اگر در کنار آن، راهنما هم بشوند، به نظر من در جایگاه یک پزشک درمان اعتیاد، قرار دارند.
این مطلب درست است که ما میگوییم «راهنما»، ولی واقعاً یک سواد عجیب است که انشاءالله طی سالهای آینده که خیلی هم دور نیست، شاید چشمانداز آن متعلق به صدسال دیگر باشد، این رویداد رخ خواهد داد و برای آن حتی باارزشترین مدارک هم صادر میگردد. مثل فلسفه هوش مصنوعی که از وقتی آمد، اگر دقت کنید متوجه خواهید شد که خیلی از رشتههای دانشگاهی را دارد ازردهخارج میکند. حتی خیلی کارها را دارد کنسل میکند.
کنگره ۶۰، هم دقیقاً مثل همین هوش مصنوعی عمل میکند. کسانی که سالهای متمادی زحمت کشیدند و علوم زیادی را فراگرفتهاند، باید بیایند و این سواد را از یک عضو کنگره، یاد بگیرند تا بتوانند از رشته تخصصی خود استفاده کنند. من امروز زیر این سقف، تأکید میکنم و انشاءالله زنده بمانیم و آن روزهای قشنگ را شاهد و نظارهگر باشیم.ارزش جایی که نشستهایم را بدانیم واقعاً باید تلاش کنیم، حتی به مدت هفت ماه هم که شده، در اتاق OT، بخش آمار و دیگر قسمتهای مهم، خدمت کنیم، اینها در آینده جزو واحدهای دانشگاهی محسوب خواهد شد.
انشاالله دانشگاه آقای مهندس راه اندازی بشود، آرام آرام خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد و شماها جزو کسانی هستید که پیشگام می شوید و برای اخذ شال راهنمایی باید تلاش کنید که این شال، مقدمه اش آن تحصیلات عالیه خواهد شد.فردی لیسانس میگیرد، بعد باید فوقلیسانس بگیرد و سپس برود برای PHD، کنگره هم دقیقاً، همین حالت را دارد. در اینجا میخواهیم ارزش OT و این سیستم را بهصورت علمی و با یک نگرش دیگری نگاه کنیم، البته قصدم این نیست که با این قضیه خیلی احساسی برخورد کنم.
از زمانی که اپیوم تینکچر یا شربت تریاک، (OT) وارد چرخه شد، تنها جایی که توانست از این دارو، بهترین استفاده را داشته باشد، فقط کنگره ۶۰ بود. آن هم با مستندات محکم و آمار دقیق و شواهد عینی. هیچکدام کجای دنیا که ادعای تخصص در رشته اعتیاد را دارند، نتوانستند با استفاده از این شربت، حتی یک نفر را به درمان کامل برسانند یا به قول خودشان «ترک» بدهند، چرا؟ چون متد DST را نداشتند.
این شربت داستان یکتیغهٔ دو لبه است، دارویی بسیار قوی و شگفتانگیز است که اگر با روش درست و علمی از آن استفاده نشود، اگر متد DST و یک مربی راهبلد، نباشد میتوانم بگویم که خطرناکتر از مخدرهای دیگر است.OT دارویی است که هم شَفاست و هم شِفا، یعنی هر دو حالت را دارد و فقط با مثلث جهانبینی و داستان کنگره ۶۰ میتوان از این دارو استفاده کرد و به نتیجه رسید و همه دارند تلاش میکنند.
همیشه برای پذیرش یک موضوع، انسانها سه مرحله را سپری مینمایند، بعضیها مسخره میکنند. وقتی میخواهیم به یک عده بفهمانیم که این راه درست است، گام اول مسخره میکنند، سپس انکار و بعد میخواهند ثابت کنند که ما اشتباه میگوییم، ولی یک جایی مردم در مرحله پذیرش و تسلیم قرار میگیرند. کنگره دقیقاً در مرحله مقاومت قرار گرفته، چندان هم دور نیست، آرامآرام دارد به مرحله پذیرش میرسد؛ و باتوجهبه تحقیقات آقای مهندس، رسیده است.
حکایت همان هوش مصنوعی است که ابتدا در مقابل پذیرش آن بسیار مقاومت شد و هزار داستان برایش گفتند، الان آرامآرام داریم میبینیم که چه اتفاقاتی میافتد. این فلسفه هم همین حالت را دارد. الان هنوز انسانها در مرحله مقاومت هستند و یک گام دیگر هست برای پذیرش، ما وقتی پذیرفتیم، باعث شد که امروز خیلی جلوتر باشیم، جلوتر از کسانی که تازه میخواهند بپذیرند و تازه میخواهند بیایند.
حالا این هزینه را چرا باید پرداخت کنیم؟ شاید بعضیها بگویند چه فایدهای برای من دارد؟ اگر من امروز اینجا، در کنگره نشستهام اولین گام این است که به خودم کمک کنم. من وارد کنگره نشدم برای دیگران... من درمانده و عاجز و ناتوان، وارد کنگره شدم برای این که به چه کسی کمک کنم؟ اول به خودم. وقتی وارد این عرصه شدم و به تعادل رسیدم، متوجه شدم که من هم میتوانم به خودم خدمت کنم و هم به دیگران و دقیقاً کنگره مانند یک ارتش که آماده جنگ است، اما سلاح و اسلحهاش، عشق و محبت است.
میگوید: آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است و این ساختار دائم باید در روند آموزش باشد. اگر ما، در حال آموزش نباشیم، آرامآرام آن ساختار محبت و کمال، در وجودمان بیرنگ میشود.من هر وقت از در کنگره وارد میشوم، با خود میگویم، مهری هنوز دلت میخواهد به آدمها کمک کنی یا این خواسته دارد عوض میشود؟ آیا خواسته دارد به سمت خودخواهی خودت پیش میرود یا نه؟ قصد تو این است که واقعاً کمک کنی؟ من همیشه این سؤال را از خودم میپرسم و میگویم خدایا تو که میدانی نیت من چیست، کمکم کن از حُب و بغض خودم بگذرم. حالا داستان من چیست؟ چرا باید هزینهای را پرداخت کنم؟
من یکلحظه، با شیطان معاملهای کردهام، زمانی که برای اولینبار، پُک اولی که زدم و برای اولینبار ماده مخدر استفاده کردم، یعنی من با شیطان معامله کردم اولین قرص، اولین مخدر اولین دروغ، اولین کار ضد ارزشی که انجام دادم رفتم و با شیطان معامله نمودم.این معامله یعنی چه؟ یعنی من در رَهن شیطان هستم. وارد این سیستم شدم، با داروی اپیوم تینکچر یا OT جسمم را درست کردم؛ ولی من هنوز از رَهن شیطان بیرون نیامدهام! یک ویژگی میتواند من را از رَهن بیرون بیاورد و آن ویژگی، بخشش است و سختترین نوع بخشش، بخشش مالی است.
ما میدانیم که بخشش مالی سخت است؛ ولی با روش تدریجی یعنی همان DST و فلسفه درمانی که داشتیم، میتوانیم ذرهذره این بخشش را در درون خود، شکل بدهیم تا بتوانیم خود را از رهن شیطان خارج کنیم.خدمتکردن به انسانها از جاروکشیدن، از طی کشیدن، از آبدارخانه، از ایجنتی، مرزبانی هیچ فرقی ندارد، مثل ارتش میماند. در بازی شطرنج هر کدام از مهرهها حذف شود، سیستم به هم میریزد، میز شطرنج خراب میشود. مهم نیست که جایگاه من کجاست، هر جا که هستم و هر خدمتی که ارائه میدهم، و هر میزان زمانی که برای خدمت در کنگره صرف میکنم.
خدمتها برای اینکه بتوانم از رهن شیطان بیرون بیایم، به من کمک میکند و باید هزینهاش را پرداخت کنم و وقت هم بگذارم. ولی شرط دوم هم دارد و آن اینکه؛ پرداخت مالی هم داشته باشم و حواسمان باشد به پیمانی که در جشن گلریزان میبندیم و ارقامی که اعلام میکنیم. شیطان شروع میکند در ذهن من وسوسه ایجاد کند و اجازه نمیدهد که پیمانی را که بستهام به آن عمل کنم و تمام تلاشش را به کار میبندد تا عهدشکنی کنم. اما باید مراقب باشم عددی که اعلام میکنم، حساب شده باشد.
اول حملات روانی شیطان به من هجوم میآورد که باید اجازه ندهیم و خود را از رهن شیطان بیرون بکشیم. وقتی که پیمانشکنی کنم، دوباره وارد همان داستان و همان بازی شیطان خواهم شد. پس عزیزانی که سر لژیون سردار نشستهاید، حواستان باشد پیمانشکنی نکنید؛ چون دوباره سقوط خواهید کرد.
این سقوط درونی است، شاید متوجه چیزی در بیرون نشوی، اما خواهی فهمید که نظم خواب تو برهمخورده، خورد و خوراکت به هم میریزد، روابط ناجور میشود و در نهایت میبینی که حال دلت اصلاً خوب نیست و ریشه این مشکلات را که جستجو کنی، حتماً به این پاسخ خواهی رسید که یک جایی پیمانی بستهای، ولی پیمان خود را شکستی.
این سیستم با کسی شوخی ندارد؛ چون اینجا مال کس خاصی نیست، مالک و ارباب واقعی آن «الله» است. ما میبینیم تمام جاها، الله، در رأس قرار دارد و ما داریم با او پیمان میبندیم. اگر از کاری توبه میکنیم در واقع داریم با کسی معاملهای میکنیم، باخدا معامله میکنیم. با بنده خدا معامله نمیکنیم، شوخی هم ندارد و این داستان و پیمانهایی که اینجا میبندیم از پیمان ایجنتی، مرزبانی و راهنمایی بگیر تا هر جایگاه و هر خدمت دیگر، باید خیلی مراقب باشیم و قدر این صندلی را بدانیم.
من اگر امسال شش میلیون میدهم، سال بعد ده میلیون، پانزده میلیون بدهم و عقبنشینی نکنم. البته سخت است و من نمیگویم آسان خواهد بود، شاید ظاهراً یک رنجی را متحمل بشوید؛ ولی قول میدهم که آن بندها و رهنها و چیزهایی که واقعاً خودت خبر نداری، به برکت این سیستم و لژیون پر برکت سردار، همهوهمه از دست و پایت گشوده خواهد شد.
تایپ: مسافر فریبا، لژیون هشتم آموزشی، نمایندگی نسترن اصفهان.
ویراستار: مسافر کبری لژیون یکم، نمایندگی نسترن اصفهان.
بازبینی و ارسال:همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
87