English Version
This Site Is Available In English

آن‌چه باور است محبت است و آن‌چه نیست،ظروف تهی است.

آن‌چه باور است محبت است و آن‌چه نیست،ظروف تهی است.

اهمیت وادی سیزدهم و چهاردهم دراین است که در قلب‌ها،رود‌خانه‌ها یا بحری جاری شود که سرچشمه‌ آن زمین و سماع است که خشک نمی‌شود.آفرینش و هستی بر مبنای سه پارامتر بسیار مهم صوت،نور و حس به حیات خود ادامه می‌دهد.خداوند متعال اول کلمه را آفرید که همان‌ صوت می‌باشد؛صوت همان سمع یا شنوایی است.‌نور مربوط به روشنایی می‌باشد،که همان بصر یعنی چشم است و جایگاه حس قلب می‌باشد.

قلب به تنهایی یک ابزار برای حس است،که خود حسی‌ ندارد.زمانی‌که می‌گویند:قلب یک نفر سیاه است؛به مفهوم این است که حس آن سیاه است.انسان بر مبنای این سه پارامتر تمام هستی را درک می‌کند.زمانی که انسان از دوستان خود جدا می‌شود و فریب ظاهر  یک چیز را می‌خورد؛دقیقا جهنم است.زمانی که به خاطر منافع خود همه چیز را زیر پا نمی‌گذاریم،آن‌جا بهشت است.قلب‌ازحس‌های‌سیاه، که ریشه آن‌دروغ،تهمت،تنفر،زیاده‌خواهی،منیت، حسادت است،سیاه می‌شود.امروزه کار ما مانند همان شخصی شده است که مار او را نیش می‌زند؛به جای درمان نیش مار به دنبال تنبیه خود مار هستیم.زمانی که  ما دنبال این باشیم که  مار را تنبیه کنیم،سم آن ما را نابودکرده است.زمانی‌که در کنگره یک اشتباه توسط هر شخص رخ می‌‌دهد،باید به دنبال راه‌حل آن باشیم تا آن اشتباه دوباره تکرار نگردد.

آسوده بودن و بهشت بودن؛یعنی حس خوب داشتن.بهشت بودن یعنی آب خنک را از یک کوزه سفالی خوردن که به انسان آرامش می‌دهد و حس خوبی دارد.ممکن است آب در کاسه یا جام طلا باشد،اما مانند زهر مار باشد و گوارا نباشد؛کجا خوش است،آن‌جا که دل خوش باشد.خوشبختی و آرامش انسان هیچ ارتباطی به سرمایه و مادیات‌ندارد،باید دوست داشته باشد وبفهمد که چه‌ اندازه آن را دوست دارند؟چه‌ اندازه قلب آن سیاه است؟چه اندازه قلب آن روشن است؟اگر حس‌های مخرب و منفی در درون ما وجود داشته باشند که خیر و صلاح دیگران را نخواهیم،قلب ما سیاه است.همه چیز بستگی به حس دارد؛حس دریافت کننده نور و صوت می‌باشد.پس برای اینکه قلب ما روشن باشد،باید حس ما خوب باشد.

قلب،مرکزحس و احساس است.هموار نمودن و باز کردن قلب بسیار سخت است.شاید ما حرف بزنیم و دانش را بدهیم،اما حس باید درک و جذب کند.با تازیانه وشلاق نمی‌شود،محبت و عشق را به کسی آموزش داد،زیرا جواب نمی‌دهد.عزیزترین انسان‌ها نزد خداوند پرهیزکارترین هستند،اما فرمان خداوند است که مرض‌ها را به طور عمیق درمان کنیم و این بسیار سخت است.آیا کسی توانسته است،اعتیاد را به طورعمیق درمان نماید؟هیچ کجای دنیا هنوز موفق نشده‌ است.با چند حرکت اشتباه کل سیستم از هم متلاشی می‌شود؛حتی سیستم‌های پیچیده زندگی ما هم به این گونه است به حاشیه‌ها نگاه نمی‌کنیم،زیرا حاشیه‌ها مارا از همه چیز ساقط می‌کنند.عادت کرده‌ایم  همه چیزسر جای خودباشد،دقیق و درست باشد و همین حاشیه‌ها انرژی ما را می‌گیرند.

برای درمان مرض فقط دانش کافی نیست؛یک سی‌دی اطلاعات زیادی دارد آیا به درد می‌خورد؟زمانی به درد ما می‌خورد که حس ما درست شود و قلب ما سیاه و از سنگ نباشد.که می‌گوید:در دل سنگ بروید،ترکیب‌ها راجدا نمایید.یکی از نشانه‌هایی که می‌گوید:در دل سنگ بروید،ترکیب‌ها را جدا نمایید،یعنی قلب‌ها را باز نمایید.اما اول باید بدانیم که قلب چیست؟سپس بتوانیم آن را بشکافیم.پیام وادی چهاردهم«آن‌چه باور است محبت است و آن‌چه نیست،ظروف تهی است».

مجموعه حس و احساسات ما را قلب می‌گویند با حس خراب،قلب ما سیاه است و با حس خوب قلب ما روشن است.برای همین می‌گفتند:اگر می‌خواهید گندم پرورش بدهید یکسال زمان نیاز دارید.همین‌طوربرای پرورش درخت به پنج سال زمان نیاز است و برای پرورش انسان نیازمند صد سال زمان هستیم.پس برای درست کردن حس،نیازمند جهان‌بینی زمان می‌باشیم که زمان آن نامشخص است.سالم  بودن جسم ما یعنی؛سالم بودن‌ حس،افکار، روان،اندیشه و احساس که فقط مواد تنها نیست،بنابراین سالم بودن جسم بسیار مهم‌‌ می‌باشد.اکثر انسان‌ها افسردگی و ناراحتی دارند که باید ریشه آن را درست کرد.درمان در دو قسمت جسم و جان صورت می‌گیرد؛جسم جز صور آشکاراست که با ضرب تازیانه درست نمی‌شود و جان هم جز صور پنهان است.زمانی که در صور پنهان بخواهیم چیزی را درست کنیم؛باید حس ما درست شود.تمام گیرنده به حس ما بستگی دارد.بعضی‌ها با گیرنده خود مانند رادیو و تلویزیون فقط می‌توانند همه شبکه‌ها را بگیرند و بعضی‌ها فقط شبکه‌های داخلی را می‌گیرند.حس که احساس ترس و نا‌امیدی ‌می‌کند باید پایه‌ آن محکم شود.حتی پایه‌ درمان اعتیاد که تخریب بسیاری در سلول بدن انسان می‌گذارد،باید در قسمت جسم و روان انجام بگیردکه کنگره در حال بازسازی آن‌ سلول‌ها می‌باشد.

انسان باید با نیروی عقل و ایمان کلمات‌الهی را در سطوح مغز حک نماید و با جان آبیاری نماید.با جان خود آبیاری کردن یعنی به دیگران کمک کنیم تا به ارزش‌ها برویم مانند خداوند که نیکوکاران را دوست دارد واین زمانی است که حس ما خوب باشد.انسان با کمک به دیگران، کم‌کردن غم،غصه و اندوه دیگران با نیروی عقل و ایمان می‌تواند به پایان برسد،که این خود یک آغاز می‌باشد.در جهان مادی برای نرسیدن به صراط مستقیم توان انسان را تضعیف می‌کنند؛ساختار جهان هستی به این صورت است،انسان‌هایی وجود دارد که نیروی بازدارنده و تخریبی هستند که اجازه نمی‌دهند تا انسان‌ها به هم نوع خود کمک‌ کنند؛این نیروهای اهریمنی و شیطانی هستند که در جهان ما فعال هستند.

تایپ:همسفر آمنه رهجوی‌راهنما همسفر محدثه(لژیون پنجم)
ویراستار:همسفر سهیلا رهجوی‌راهنما همسفر محدثه(لژیون پنجم)
ارسال:همسفر زهرا نگهبان‌سایت
همسفران نمایندگی‌چرمهین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .