جلسه هشتم از دوره یازدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی صادق قم با استادی مسافر پرویز و نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه "OT" سهشنبه 27 آذرماه ۱۴۰۳ ساعت 17 آغاز بکار کرد
خلاصه سخنان استاد:
من تشکر میکنم از ایجنت محترم و گروه مرزبانی و تشکر میکنم از راهنماهای خودم آقا جواد، آقا قاسم و آقا مهران به خاطر زحماتی که برای من کشیدند خداوند را شاکر و سپاس گذارم که این فرصت را به من داد که اینجا آموزش بگیرم و خدمت کنم.
ما یک تعریفی داریم به عنوان جهانبینی استاد امین که میفرماید: دریافت و برداشت و ادراک من نسبت به جهان بیرون و درون خودم خلاصه آن را آقای مهندس میگوید دیدن جهان حالا من چطور میخواهم جهان را ببینم قبل از اینکه من وارد کنگره بشوم داستان اینجوری شروع میشود که یک چاقو را به یک انسان نادان و جاهل بدهید میزند و یک نفر را از بین میبرد ولی همین چاقو در اتاق عمل به دست پزشک میدهند و با جراحی جان یک انسان را نجات میدهد حالا همین چاقو دست من است که آن شربت OT است قبل از اینکه وارد کنگره بشوم با شربت OT آشنایی داشتم و آن را در همدان از ساقی میگرفتم و تبدیل به شیره میکردم آن موقع این جهانبینی من بود وقتیکه وارد کنگره شدم بعد از سفرم دقیقاً فهمیدم چه اتفاقی برای من افتاده آموزشها را گرفتم CDها را نوشتم و دیگر شربت OT را به خاطر نشئگی مصرف نمیکردم بهعنوان یک دارو که زندگی من جسم من روح من را احیا کند دقیقاً همان اتفاق افتاد اینیک جهانبینی بود که در سفر اول برای من اتفاق افتاد و یک جهانبینی که در من تغییر کرد احترام به بزرگتر بود که همیشه با آن مشکل داشتم یک روزی پدرم مرا کنار کشید و گفت پسرم میدانم داری چیکار میکنی مواد مصرف میکنی اما این کار را نکن و این ره که میروی به ترکستان است ولی من به حرف او گوش ندادم گفتم اینهمه انسانها مصرف میکنند و لذت میبرند من هم یکی از آنها هر موقع خسته شدم دیگر مصرف نمیکنم اما اینطور نشد کلاً زندگی من عوض شد بعد از 15 سال اجبار به مصرف شدم اما وقتی اینجا آمدم به من گفتن احترام به راهنما باید بگذارید و هرچه گفت گوش کنید و من دقیقاً این را اجرا کردم هر موقع که آقا جواد میگفت دارو باید سروقت بخوری اگر از زمانش گذشت دیگر حق نداری بخوری و من این را انجام دادم و به درمان رسیدم این دومین جهانبینی بود که من در کنگره در حال یادگیری هستم وقتی راهنما یک نامهای برای رهجو مینویسد و حالش را میپرسد و میخواهد پلهاش را تغییر دهد فردای آن روز رهجو نمیرود و دارو را نمیگیرد یعنی ناسپاس است و هنوز نفهمیده در کجا قرار دارد من در سفر اول دیسک کمر گرفتم و سیاتیکم شدید شد و به آقا جواد زنگ زدم گفت من نمیدانم باید بیایی نامه OT خود را بگیری و بروی دارویت را نیز خودت بگیری و من این کار را کردم بهطور مثال همین امروز ما حدود 15 نفر غیبت داشتهاند و نرفتند دارویشان را بگیرندیعنی به رب وراهنمای خودشان احترام نگذاشتن ضررش را خودشان می بینند. اما من درسفر اولم این کار ها را انجام دادم و در نهایت به رهایی رسیدم. نکته دوم جهان بینی است باید قدردان این داروی شربت OT باشند و همیشه سپاس گذار خداوند باشند و قدردان جناب مهندس که بابت این داروی درمان که چه زحمتهایی کشیدند و من را از مجرم بودن تبدیل کردند به بیمار که بتوانم اعتیادم را با شربت OT به درمان برسانم چرا که در خیابان مأموری جلوی من را بگیرد و همراه من داروی OTباشد با داشتن نامه OT وکارت شناسایی کنگره 60 دیگر نمیتواند مرا دستگیر کند و اگر نامه ثبت OT و کارت شناسایی نبود مرا به عنوان مجرم دستگیر میکردند پس من باید قدردان نعمت بزرگ باشم. و من نسبت به این دارو نباید بی تفاوت باشم . من قبلاً دیدگاهم نسبت به این دارو فقط رفع خماریم بود تا اینکه با آموزشهای کنگره و CD نوشتن توانستم دید خودم را نسبت به این دارو تغییر دهم و به این نکته رسیدم که کنگره 60 برای درمان اعتیاد نه برای ترک اعتیاد و ثمره این دارو آموزش گرفتن و CD نوشتن است در غیر این صورت ثمره ای ندارد.
شما باید برای رهایی چهل CD نوشته باشید در غیر این صورت آقای مهندس به شما رهایی نمیدهد در غیر این صورت جزء آمار رهایی محسوب نمیشود، باید جهانبینی شما تغییر کرده باشد.
درمولفهی درمان اعتیاد مثلثی وجود دارد به نام جسم، روان، جهان بینی که این سه ضلع مثلث باید در انسان یکسان رشد کنند تا شخص به تعادل برسد و اگر یک ضلع آن کمتر از ضلعهای دیگر رشد کند بقیه اضلاع مثلث هم تعادل نخواهند رسید.
عکاس و ارسال خبر: مسافر یوسف لژیون دوم
تایپ خبر: مسافر مرتضی لژیون دوم و مسافر علی لژیون سوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
159