چهاردهمین جلسه از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دانیال اهواز به استادی اسیستانت همسفر شهلا، نگهبانی پهلوان همسفر مرضیه و دبیری دنور همسفر مهتاب روز دوشنبه ۱۹ آذرماه ساعت ۱۵:۴۵ با دستور جلسه (وادی یازدهم «چشمههای جوشان و رودهای خروشان به بحر و اقیانوس میرسند.» و تأثیر آن روی من) آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم که امروز کنار شما دوستان هستم و از نگهبان لژیون سردار همسفر مرضیه و از ایجنت همسفر اعظم و همه شما که این فرصت را به من دادید ممنون و سپاسگزارم و امیدوارم بتوانیم از کنار با هم بودن و صحبتهای هم برداشت های لازم را داشته باشیم. قبل از اینکه راجع به دستور جلسه صحبت کنم؛ ابتدا سالروز بیست و هفتمین سال رهایی آقای مهندس را خدمت همه همسفران تبریک عرض میکنم. نه تنها رهایی آقای مهندس؛ بلکه رهایی همگی ما در آن روز، در پانزدهم آذر سال ۱۳۷۶ امضاء شده است و خدا را از این بابت شاکر و سپاسگزارم که ما نیز توانستیم در اینجا باشیم و روی این صندلیها از این فرصت استفاده کنیم. قدردان زحمات آقای مهندس هستیم و امیدوارم که سالیان سال بتوانیم از آموزشهای ناب ایشان استفاده کنیم و انشاءالله آنها را کاربردی کنیم.
دستور جلسه امروز، وادی یازدهم است. در ابتدای وادی در مورد اهریمن صحبت شده است؛ زمانی که نقض فرمان کرد و بعد گفت: من انسان را به هر طریقی از مسیر خودش منحرف میکنم؛ البته خداوند به ما قوه اختیار داده است و ما در وادی دهم خواندیم و یاد گرفتیم که انسان قوه اختیار دارد و میتواند انتخاب کند؛ زمانی که بر سر دوراهی قرار میگیرد. اگر اهریمن عزم خود را جزم کرده که ما را از مسیر خودمان منحرف کند، از آن طرف خداوند به ما قوه اختیار داده که خودمان بتوانیم مسیر خود را انتخاب کنیم. اهریمن تنها از راه القاء و الهام میتواند باعث انحراف ما شود؛ پس اگر ما آموزش ببینیم و به قدرت تشخیص برسیم و دانایی را کسب کنیم، میتوانیم راه درست را تشخیص داده و در واقع در صراط مستقیم قدم برداریم.
در بخش دیگر از وادی یازدهم؛ زمانی که از چشمههای جوشان صحبت میشود، منی که در یک خانواده مصرف کننده بودم و به هر دلیل و به خاطر آن اتفاقاتی که رخ داده است، خیلی از انتخابهای خود را درست انجام ندادم و دامنه اختیاراتم کم شده بود و منزوی شده بودم و حرکتم کند یا یک جاهایی متوقف شده بود؛ دیگر ترجیح میدادم در خانه گوشهنشین باشم و به جایی نروم و امروز به عنوان همسفر شناخته شدم. در آن زمان من به چشمه راکد تبدیل شده بودم و در ادامه تبدیل به گنداب شده و همه میدانیم، زمانی که آب در یک جایی بماند به گنداب تبدیل میشود.
زمانی که در کنگره قدم گذاشتم به من گفتند: در اینجا باید گوش به فرمان باشی و آموزش بگیری. هفتهای یک سیدی بنویسی، حرف راهنما را گوش بدهی و به موقع سر جلسه بیایی. گفتند: همه را باید انجام بدهید، همه اینها برای این است که آن چشمه باز به جوشش خود در بیاید و اگر جسم یک مصرف کننده را بخواهیم مثال بزنیم؛ چون چشمه درونی آن خشک شده است و مخدرهای درونی آن از کار افتاده است، برای راهاندازی جسم خود OT را مصرف میکند.
ولی به من که یک همسفر هستم داروی OT نمیدهند؛ البته نیازی هم نیست؛ چون افکار و اندیشه من به هم ریخته و چشمه درونی من خشک شده است و شاهد آن هم هستیم که افراد بسیاری به عنوان همسفر با انواع بیماریها وارد کنگره شدند و با آموزش صحیح و سالم، این چشمههای درونی مجدداً بازسازی شدند و زمانی که حرکت ما آغاز میشود، این چشمه نیز آرام آرام شروع به جوشش میکند و در ادامه حال ما بهتر خواهد شد و دیگر کمتر به مسافر خود گیر داده و با اطرافیان خود بهتر ارتباط برقرار میکنیم که همه به خاطر آن است که آن چشمه شروع به جوشش کرده است.
یک چشمه میداند مسیری که در پیش دارد مسیری هموار نیست؛ بلکه سنگلاخ و مانعهایی بر سر راه دارد و باید این موانع را طی کند، تا بتواند در ادامه به آن اقیانوس و بحر برسد؛ پس مسیر ما نیز که یک همسفر هستیم کار راحتی نیست، در اینجا آموزش میگیریم که بتوانیم در کنار یک مصرف کننده زندگی کنیم؛ حتی مصرف کنندهای که نمیخواهد درمان شود. آن مسافری که خواسته رهایی و درمان دارد کار آن خیلی راحت است؛ چون آن مسافر خواسته درمان دارد و مرتب میآید و ما هم در کنار آن مسیر خود را میرویم و سر ده یا یازده ماه به رهایی میرسد؛ ولی بخش دیگر آموزش ما در اینجا این است که یاد بگیریم در کنار مصرف کنندهای که حالش خوب نیست زندگی کنیم؛ پس مسیر ما مسیر همواری نیست، در اینجا با موانعی نیز روبهرو میشویم.
در واقع من در آن زمان به نوعی سرباز نیروهای منفی شده بودم، حال نیروی منفی متوجه میشود که من دیگر میخواهم بروم؛ پس تمام تلاش خود را میکند که مانع رفتن من شود و موانع به هر طریقی سر راه من قرار میگیرد، چه از طریق القائات منفی که میگوید تو نمیتوانی، این مسیر هم مثل بقیه مسیرهاست و … به هر حال از هر طریقی وارد میشوند؛ مثلاً برای چه این همه سیدی مینویسی و میروی و همه این القائات سمت ما میآیند؛ ولی زمانی که ما ایمان و باور به مسیر خود داشته باشیم آن زمان همه اینها را کنار میزنیم و میدانیم همه این موانع طی خواهد شد و در نهایت به مقصد و هدف خود که رهایی است میرسیم؛ پس موانع را به جان میخریم تا به هدفمان برسیم.
در این وادی گفته شده که ما باید بر مادیات سوار باشیم نه اینکه مادیات بر ما سوار باشند. به نظرم ربط این دستور جلسه به لژیون سردار هم در همین بخش خیلی میتواند پررنگتر باشد؛ اینکه من به عنوان یک فرد در یک جامعه زندگی میکنم، چهقدر میتوانم کنترل کنم، حفظ کنم و چهقدر میتوانم از این مادیات ببخشم. در وادی پنجم آقای مهندس در مورد پسانداز بارها صحبت کردند که باید پسانداز کنید. هر انسانی با هر درآمدی باید پسانداز کردن را یاد بگیرد؛ حتی آن فردی که تنها به اندازه یک قرص نان دارد، باید مقداری را برای روزی که نیاز دارد نگه دارد. درست است که پسانداز کردن را یاد گرفتهایم؛ اما نباید مادیات بر ما سوار باشد و ما نباید بنده مادیات باشیم و عمر بهر جمع آوری مال نیست؛ بلکه مال بهر آسایش عمر است. همه افراد در کنگره۶۰ در قسمت لژیون سردار در جشن گلریزان و حمایتهای مالی برای زمین، پهلوانها، دنورها و ... بخشش را یاد میگیرند.
شخص در ابتدا که وارد کنگره میشود، اولین بخششی را که یاد میگیرد از سبدی است که در جلسات گردانده میشود. من بخشش را از کم شروع میکنم تا به پهلوانی برسم؛ پس ما در اینجا یاد میگیریم که مادیات را داشته باشیم و قدر آن را بدانیم و خیلی هم مهم است؛ ولی باید بتوانیم از مادیات ببخشیم؛ چون یاد گرفتهایم سهم دیگری نیز در مال من است و من باید ببخشم و این بخشش را یاد بگیرم. کمک کردن و بخشش چیزی است که اگر من در اینجا آن را کاربردی کردم و یاد گرفتم که در کنگره حساب و کتاب نکنم در بیرون از کنگره نیز خیلی راحت میتوانم به دست بیاورم و در خانوادهام خیلی راحت میتوانم خرج کنم و دیگر دست و دلم برای هر چیزی نمیلرزد، میدانم همه اینها هستند و بستگی به تلاش من دارد. گفتیم که رسیدن به اقیانوس کار راحتی نیست؛ پس رسیدن به بخشش، پهلوانی، نشان در بینشانی کار راحتی نیست و افرادی که از این پول میگذرند، حالا ما مثال پهلوان، دنور و نشان در بینشانی را میزنیم؛ ولی حتی آن فردی که از صد هزار تومان پول خود میگذرد، که تمام دارایی آن پانصد هزار تومان است همان نیز خیلی باارزش است و به نظرم در حد یک پهلوان است.
پس افراد در اینجا با هر دارایی و موقعیت مالی میآیند و بخشش کردن را به اندازه توان خود یاد میگیرند. نکته دیگر در وادی یازدهم اختلاف پتانسیل است. یکی از چیزهایی که میتواند برای ما اختلاف پتانسیل به وجود بیاورد و باعث انرژی ما شود؛ همین بخشیدن است؛ حالا علاوه بر جایگاههای مختلفی که میتوانیم تجربه کنیم، اعم از راهنمایی، راهنمای تازهواردین، مرزبانها، نگهبانی، دبیری و حتی مهماندار و سایر خدماتی که میتوانیم انجام بدهیم که سبب انرژی در من شده و من میتوانم مسیر خودم را ادامه بدهم که البته منبع اطلاعاتی لازم و سالم بسیار مؤثر است که ما منبع اطلاعاتی درست، مفید و سالمی داریم که همان آموزشی است که میبینیم و سیدی که هر هفته میآید. آقای مهندس میگویند: اگر تا پانصد سال دیگر بخواهم برای شما صحبت کنم حرف برای گفتن دارم؛ پس ما منبع خوب و آگاهی داریم، فقط باید از آن استفاده کنیم.
اختلاف پتانسیل در دست ماست و ما باید تلاش کنیم و هر زمان که از تلاش ایستادیم و متوقف شدیم آن چشمه از کار میافتد؛ پس این آموزش باید مداوم و همیشگی باشد. من به عنوان راهنما و کسی که شال گردنش است یا هر جایگاه دیگری که دارم، نباید به خودم غره شوم که دیگر برای من کافی است؛ همانطور که تمام رهجوها باید هفتهای یک سیدی بنویسند، راهنماها نیز همین تکلیف را دارند و باید انجام دهند؛ همینطور ایجنت، اسیستانت و تمام اعضاء باید سیدی بنویسند؛ برای اینکه آموزش برای همه است.
مرزبانان کشیک: همسفر زهرا و مسافر حسین
عکاس: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون دهم)
ویرایش و تایپ: همسفر کلثوم دبیر سایت
ویراستاری و ارسال: همسفر ملیکا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دانیال اهواز
- تعداد بازدید از این مطلب :
204