English Version
This Site Is Available In English

برای اینکه رها باشیم باید رها کنیم

برای اینکه رها باشیم باید رها کنیم

آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی ست. در اسفند ماه سال١٣٩۶ به اصرار و اجبار من، با مسافرم وارد کنگرہ شدیم. خیلی خوشحال بودم، با خودم می‌گفتم دیگر تمام شد. آن روزھای سختی و تاریکی و رنج و عذاب به پایان رسید. نمی‌دانستم که اجبار مسافر برای درمان از طرف خانواده ھیچ فایده‌ای ندارد، چون مسافرم فقط بخاطر رضایت من به کنگرہ آمدہ بود و دہ ماہ به همین منوال تمام شد و ما نزد آقای مهندس عزیز، برای رھایی رفتیم.

من خوشحال بودم ولی نمی‌دانستم مسافرم حالش خوب نیست.بالاخره گذشت بعد از چند وقت دیگر فهمیدم که سفرش درست و طبق اصول کنگره نبوده و خواسته قلبی برای رھایی نداشته و فقط بخاطر من به کنگرہ آمده بود. چندین سال گذشت تا خودش به این نتيجه رسید که در مسیر ضد ارزش بودن بد است. باید از دام این اهریمن رها شود. اما در این مدت من با آموزشهای ناب کنگره در کنارش بودم و به او امید می‌دادم؛ تا اینکه در سال ۱۴۰۳ با خواست و اراده آهنین خودش و کمک‌های راهنمای بزرگوارش راهنما مسافر ناصر به رھایی واقعی رسید.

الان حس و حالم خیلی خوب است. خیلی خیلی خوشحالم و از خدای خودم سپاسگزارم بابت این حال خوش و آرامشی که در زندگی‌ام دارم، لحظه لحظه زندگی‌ام لحظه لحظه نفسی که می‌کشم در کنار مسافرم صبح و شب شکر می‌کنم. این حال خوب خودم را با ھیچ چیز در دنیا عوض نمی‌کنم. این آرامش وحال خوشم را مدیون کنگرہ و مهندس عزیز و زحمات راھنمای خوب و مهربانم راهنما همسفر مهین ھستم. برای اینکه رھاباشیم، باید رھا کنیم برای اینکه شاداب باشیم، باید غم را رھا کنیم.

برای اینکه امیدوار باشیم، باید نا امیدی را رھا کنیم، ھر چقدر بیشتر رھا کنیم بیشتر رھا می‌شویم. باز هم خدای خودم شکر می‌کنم بخاطر وجود بزرگ مرد روزگار آقای مهندس وبرای ایشان از خداوند تنی سالم و عمر با عزت می‌خواهم و می‌گویم ھر دو دنیایت آباد آقای مهندس. از راھنمای خوب و دلسوزم راهنما همسفر مهین خیلی تشکر می‌کنم، که مثل یک مادر مهربان در این سالها کنارم بودند و باعث ماندگاری من در کنگرہ شدند، و به من درس صبوری و محبت دادند.

برای ایشان وخانواده‌شان آرزوی سلامتی وعمر با عزت را خواستارم. ازمسافر خوب و مهربانم از صمیم قلبم تشکر می‌کنم وبه او افتخار می‌کنم. چرا که اگر مسافرم نبود، من ھیچوقت با کنگرہ آشنا نمی‌شدم، به خاطر وجودش در زندگی‌ام شکر می‌کنم. از راهنمای مسافرم کمال تشکر و قدردانی را دارم که کنار مسافرم بودند، یاری‌اش کردند و از تاریکی‌ها نجاتش دادند. شکر، شکر، شکر بخاطر این عمل عظیم واین حال خوش و آرامشی که در زندگی‌ام دارم  و از خدا برای تمام سفر اولی‌ھا این حال خوش را خواستارم.

نویسنده :همسفر ثریا رهجوی راهنما همسفر مهین (لژیون ششم)
ویرایش :همسفر لیلا (رابط خبری لژیون ششم)
ارسال :همسفر فاطمه (نگهبان سایت)
همسفران نمایندگی حکیم هیدجی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .